فرانسوی‌ها ایجاد نهادها و ادارات و مراجع رسمی دولتی را در لبنان آغاز کردند. آنان در انتخاب اعضای دولت جدید نظام طایفه ای (فرقه ای) را مبنا قرار دادند و نماینده تام الاختیار فرانسه در تاریخ ۸ مارس ۱۹۲۲ با صدور فرمانی به شماره ۱۳۰۴، چنان که در عنوان آن آمده بود، «تعیین اختیارات حاکم و تشکیل مجلس نمایندگان لبنان بزرگ و تعیین حدود اختیارات آن را مقرر داشت و اعتبار این ساختار حکومتی تا زمان تصویب قانون اساسی در سال ۱۹۲۶ ساری بود. کلیه فرقه های لبنانی در آن مجلس نماینده داشتند. شش مارونی، سه ارتدوکس، یک کاتولیک، دو سنی، دو شیعه و یک دروزی.(1)
 
در این میان، اعتراض و مخالفت با طرح فرانسه، که پیش از تشکیل کشور  لبنان آغاز شده بود، ادامه داشت و بیشتر نخبگان مسلمان در سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰ طرفدار حکومت فیصل در شام بودند. بسیاری از آنان در جلسات همایش سراسری سوریه حضور یافته و پیش تر، از انتخاب فیصل بن حسین به مقام پادشاهی سوریه استقبال کرده بودند و حتی پس از تشکیل کشور جدید لبنان بزرگ) نیز از تلاش برای پیشبرد طرح وحدت سوریه به عنوان زمینه ای برای ایجاد کشور عربی متحد دست برنداشتند. اما رویدادهای منطقه و اوضاع ناگوار ملت عرب، طرح استعماری تجزیه را در منطقه تثبیت کرد.
 
از پایان جنگ جهانی اول تا سال ۱۹۳۶ روند وقایع به گونه‌ای پیش رفت که مواضع لبنانی‌ها و سوری‌ها را در قبال طرح وحدت دگرگون ساخت و انعقاد دو پیمان، یکی میان لبنان و فرانسه و دیگری میان سوریه و فرانسه، موجب تغییر در سیاست رهبران سوریه شد. این دگرگونی بر مواضع نخبگان مسلمان نیز تأثیر مستقیم داشت، به گونه ای که می توان پایان سال ۱۹۳۶ و آغاز سال ۱۹۳۷ را نقطه عطفی در تغییر مواضع اغلب اندیشمندان مسلمان در قبال لبنان بزرگ، و پذیرش لبنان به عنوان کشور و میهن مستقل دانست، زیرا پس از آن تاریخ، مخالفتها با ورود به ساختار حکومت لبنان کاهش یافت و تغییر جهت داد. این تحولات، رویکرد جدیدی را میان نخبگان مسلمان ایجاد کرد و از آن زمان، آنان در صدد برآمدند تا در ساختار حکومت لبنان جایگاهی برای خود بیابند. مسلمانان سنی مذهب با مارونی ها به توافق رسیدند تا با توافقی اسلامی - مسیحی زمینه را برای استقلال لبنان مهیا کنند. این توافق به اعلام پیمان ملی سال ۱۹۴۳ منجر شد که چندین دهه بر لبنان سایه افکند و به صورت رویه و عرف ثابتی در قانون اساسی، موجب شد که مسیحیان از اندیشه حمایت بیگانگان دست بردارند و مسلمانان نیز فکر اتحاد با سوریه را از سر بیرون کنند. (2)
 
پایان قیمومیت فرانسه و آغاز استقلال لبنان: تا سال ۱۹۴۳ علاوه بر قانون اساسی لبنان که در سال ۱۹۲۶ توسط فرانسویان اعلام شد و به موجب آن، سلطه و حاکمیت مسیحیت و به ویژه مارونی ها بر لبنان شکلی قانونی و رسمی به خود گرفت، کادرهای سیاسی، نظامی و اداری فردای لبنان در دامان فرانسه و فرانسویان پرورش یافته و نهادهای حکومت لبنان تحت نظارت مستقیم فرمانداری نظامی لبنان و سایر عناصر فرانسوی تأسیس شد. و از سوی دیگر هر گونه مقاومت مسلمانان در سوریه و لبنان در مقابل اشغالگران فرانسوی، با قساوت و بی رحمی سرکوب شد.
 
در سال ۱۹۳۹ یورش آلمان به فرانسه به چند دستگی بین فرانسوی ها و دولت طرفدار اشغال و نیروهای مقاومت منجر گشت که ژنرال دوگل از تبعیدگاه در انگلستان آن را رهبری می کرد. پس از سقوط فرانسه در سال ۱۹۴۰ به دست آلمان نازی، لبنان تحت سلطه ویشی بود و هم پیمانان مجبور شدند مجددا آن را اشغال کنند. پس از آن، لبنان تحت حاکمیت مأموران حکومت دست نشانده آلمان قرار گرفت. در سال ۱۹۴۱ هم پیمانان، سوریه را مجددا به اشغال خود در آورند. در این میان بین فرانسوی های مقاومت کننده و رهبران مقاومت لبنان دوستی پدید آمد و ژنرال دوگل به آنها وعده استقلال را در پایان جنگ داد. نماینده فرانسه ژنرال کاترو استقلال لبنان را در سال ۱۹۴۳ اعلام کرد و مجلس لبنان بشارة الخوری رهبر ملی گرایان را به ریاست جمهوری برگزید و ریاض الصلح مأمور تشکیل کابینه گردید.
 
این دولت کارش را با انجام تفاهم بین لبنانی ها آغاز کرد که میثاق ملی به رسمیت شناخته شد. این میثاق، توافقی میان مارونی ها و اهل سنت لبنان بود که بعدا مورد پذیرش سایر طوایف واقع گردید. (3)
 
قانون اساسی نیز اصلاح گردید و زبان رسمی کشور به جای فرانسوی به زبان عربی تبدیل شد و قانون اساسی در جهت اختیارات فرمانده نظامی که همه با آن مخالف بودند، اصلاح شد. اما قانون اساسی به حالت تعلیق در آمد و ارتش فرانسه رئیس جمهور و نخست وزیر و شماری از وزرای دولت را دستگیر و در قلعه راشیا زندانی کرد و خلا قانون اساسی در کشور در پی این قضیه مشهود گشت. اما سرانجام بازداشت شدگان با میانجی گری سیاسی انگلیس آزاد شدند و عمل به قانون اساسی مجددا رواج یافت و نیروهای قیمومیت از لبنان بیرون رفتند. (4) سپس ژنرال کاترو از سوی دو گل استقلال لبنان را در ۲۳ نوامبر ۱۹۴۳ اعلام کرد.(5)
 
پی‌نوشت‌ها:
1. ادموند رباط، ۱۹۷۰، ص ۳۳۹
2. هیأت رئیسه جنبش امل لبنان، ۱۳۸۹، ج ۱، ص ۸۲
3. مسعود اسداللهی، ۱۳۷۹، ص۲۵
4. عبدالله الحاج حسن، ۲۰۰۸، ص۱۱۲
5. مرکز الاستشارات و البحوث، لبنان، ۱۳۸۸، ص ۳۲
 
منبع: تاریخچه‌ی سیاسی لبنان، مجید صفاتاج،ص36وصص43-41، ناشر: آفاق رمشن بیداری، تهران، چاپ اول، 1396