نقد فيلم « همزاد »

نويسنده : عباس بهارلو




علاقمندان فيلم هاي کيوشي کوروساوا گفته اند که مايلند او فيلم هايي بسازد که موجب وحشت آن ها شود ،نه آن که در سالن سينما آرامش را براي آن ها به ارمغان بياورد . راست اين است که از سال 1997 که کوروساوا با بهره گيري از داستان يک قاتل زنجيره اي نيمه ديوانه درمان را ساخت ؛ و ميليون ها سينما دوست ژاپني را ترساند ، فيلم هاي او تجربه هاي دم به دم تازه اي در خلق وحشت و هراس بودند ؛ به طوري که حتي بسياري از فيلم هاي او زمينه ساز توليد نسخه هاي انگليسي زبان و هاليوودي از محصولات ترسناک سينماي ژاپن شدند .کوروساوا گفته است : طي اين سال ها فيلم هاي ترسناک زيادي ساخته ؛ اما احساس کرده است که ميل دارد کار در ژانرهاي ديگر را هم بيازمايد ونمي خواهد به عنوان فيلمسازي شناخته شود که فقط متخصص کارگرداني فيلم هاي ترسناک است . با وجود اين ؛منتقدان ژاپني و علاقه مندان کوروساوا عقيده دارند که او کمي دير به فکر تغيير سبک و ذائقه فيلمسازي خود افتاده و سال ها است که به عنوان کارگردان متخصص فيلم هاي ترسناک شناخته شده است .اغلب فيلم هاي کيوشي کوروساوا در ژانر وحشت و فيلم هاي ترسناک و دلهره او قرار مي گيرند. به عبارتي همه فيلم هاي او حال و هوايي رعب آور دارند ودر اغلب آن ها عوامل يا آدم هاي شرور و منفي تهديدي براي شخصيت هاي مثبت و بي آزار هستند و زندگي آن ها را تا آستانه فرو پاشي مي کشانند.
آن چه فيلم هاي ترسناک کوروساوا را از سايرفيلم هاي موسوم به سينماي وحشت جدا مي سازد، اين است که فيلم هاي او کم تر به برداشت هاي يک جادوگر آخر الزماني شبيه اند و بيش تر به ديدگاه هاي سياسي و فلسفي وهمه قضاياي علمي اثبات شده نزديک هستند . کوروساوا جزو آن دسته از کارگردان هاي ژاپني ، به وفور ديده مي شوند .کوروساوا ترجيح داده است که داستان هاي ترسناک خود را با عناصر مبهم تري بياميزد . او سعي مي کند حتي قبل از آن که کسي در داستان و فيلمش کشته شود ،بينندگان را مجذوب داستان وفيلم خود سازد . شيوه داستانگويي و روايتگري او به خوبي در همزاد نمايان است . فضايي مملو از ترس و نگراني در سراسر فيلم حاکم است و همزمان ذهن بيننده با مفاهيم فلسفي نيز درگير مي شود .
ميچيو مخترعي جاه طلب است که در آستانه يک اختراع بزرگ پزشکي ست ؛ اما بدشناسي او اين نيست که نمي تواند از عهده پيچيدگي هاي جسمي افراد بشر بر بيايد و اختراع خود را کامل کند ؛ بلکه ماجراي بدتر براي او از لحظه اي آغاز مي شود ، که يک روز عصر وقتي به خانه بر مي گردد با فردي کاملا شبيه به خود - که گويي نيمه ديگر اوست - روبه رو مي شود. از همان ابتدا کاملاً مشخص است که اين همزاد مرموز دقيقاًنقطه مقابل ميچيو است واز هر نظر با او تفاوت دارد. ميچيوي واقعي ( يا اصلي ) احساسات خودرا کنترل مي کند ، درحالي که همزاد او از اين که تمامي هوس ها و وسوسه هاي خود را عملي کند هيچ ابايي ندارد . از اين بابت کارهاي اين همزاد مرموز و نابه کار زندگي ميچيو را از هم مي پاشد و تا به آن جا مي رسد که تشخيص اين که کدام يک ميچيو و کدام يک همزاد او است ؛ دشوار و بيننده دچار شک و سردرگمي مي شود و همين موضوع به جذابيت فيلم همزاد مي افزايد . کورو ساوا با پرداختن به چنين داستاني همه علاقمندانش را غافلگير کرد . زيرا او به داستاني ترسناک ؛ درونمايه اي فکري و فلسفي داد ودرعين حال فراموش نکرد که نبايد به جنبه هاي سرگرم کنندگي فيلمش لطمه بزند .
در سينما فيلم هاي زيادي ساخته شده که به موضوع جدال و کش مکش دو همزاد مي پردازند. فيلم هاي احضار کامل ( پل ورهوفن ، 1990 ) وروز ششم ( راجر اسپاتيس وود ، 2000) نمونه هاي متأخر چنين فيلم هايي هستند ؛ اما يکي از تفاوت هاي فيلم کوروساوا با نمونه هاي مشابه اين که او در همزاد بر روي دو گانگي خود بشر واحوالات وي تاکيد مي کند ، تا احضار روح يا موجودي که شبيه سازي شده است .
در فيلم کوروساوا همزاد خود ميچيو يا در واقع احساسات و تمايلات سرکوب شده خود او است که در جسمي ديگر حلول کرده و ظاهرشده است . کوروساوا در نيمه اول فيلمش به روابط ميان هر دو همزاد مي پردازد وبه خوبي نشان مي دهد که آن دو چگونه برخلاف يکديگر عمل مي کنند ؛ اما هر چه زمان مي گذرد و داستان پيش مي رود به نظر مي رسد که گويي کورو ساوا فراموش مي کند از آغاز قرار بوده چه نوع فيلمي بسازد با وجود اين ؛ همه اين ها کمک مي کنند که پرسش ها و شک هاي فلسفي فيلم ، به تدريج به جايي برسد که مردي را مشاهده کنيم که با خودش در جنگ و ستيز است و همين لحظات است که همزاد را به يک کمدي غيرعادي نزديک مي سازد که کم ترشباهتي به فيلم هاي ترسناکي دارد که کوروساوا تا پيش از آن ساخته بود.
منبع: نشريه صنعت سينما،شماره 83