یکی از خصوصیات اخلاقی بعضی از مردم و چه‌بسا بیشترِ مردم، این است که قدر داشته‌هایشان را نمی‌دانند و فقط حسرت داشته‌های دیگران را می‌خورند. حتی اگر دارایی خودشان آن‌قدر باارزش باشد که قابل‌مقایسه با دارایی دیگران نباشد، آن‌قدر باارزش که همگان به دنبال رسیدن و بهره بردن از آن باشند، آن‌قدر باارزش که دشمنان هم به ارزش و اهمیتش اعتراف کنند، بااین‌همه باز نمی‌پذیرند که دارایی‌شان ارزشمندتر از تمامی دارایی‌های دنیاست و بازهم حسرت داشته‌های دیگران را می‌خورند و تلاش می‌کنند برای بهره بردن و استفاده از داشته‌های کم‌ارزش دیگران.
 
ما مسلمانان دارایی ارزشمندی داریم به نام حضرت محمد (ص). کسی که بهترین آفریدهٔ خداست. الگوی نیکویی[1] که حبیب خداست و خداوند به رضای او راضی است و به خشم و غصب او خشمگین می‌شود و کسانی که او را اذیت کنند، مورد لعن خداوند در دنیا و آخرت قرار می‌گیرند[2]. پیامبری که زندگی‌اش را وقف هدایت بشریت کرده و تمامی سختی‌های رسالت را به جان خریده و دین کاملی برای جهانیان آورده که برای تک‌تک لحظات زندگی و رفتارهای ما، دستورالعمل‌های راهگشا دارد. با این همه آیا ممکن است کسی یا چیزی وجود داشته باشد که ارزشش از بهترین آفریدهٔ خدا بیشتر و والاتر باشد؟
 
اما متأسفانه بعضی از مسلمانانی که ادعای مسلمانی‌شان گوش فلک را کر کرده، در رفتار و انتخاب‌هایشان می‌روند سراغ الگوهایی بسیار بی‌ارزش و بی‌مقدار. در نگاهشان زندگی‌ای بهتر است که به زندگی فلان ثروتمند غربی نزدیک‌تر و شبیه‌تر باشد. شخصیتی برایشان محترم است که از نگاه غربی مورد تأیید باشد. در برخوردهایشان با دیگران، رفتار فلان بازیگر غربی را الگو قرار می‌دهند و در پوشش و آراستگی، مانکن‌ها و مدل‌های غربی، ملاکشان است. بهترین آفریدهٔ خدا و راهنمایی‌هایش را رها کرده‌اند و افتاده‌اند دنبال افرادی که دشمن او و دشمن آموزه‌های او هستند. دشمن پیامبری که حضرت فاطمه زهرا (س) در خطبه فدکیهٔ خود، صفاتی در مورد ایشان می‌فرماید که به‌راستی در هیچ شخص دیگری پیدا نمی‌شود.
 

خطبه فدکیه:

وَ أَشْهَدُ أَنَّ أَبِی مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اخْتَارَهُ قَبْلَ أَنْ أَرْسَلَهُ وَ سَمَّاهُ قَبْلَ أَنِ اجْتَبَاهُ وَ اصْطَفَاهُ قَبْلَ أَنِ ابْتَعَثَهُ إِذِ الْخَلَائِقُ بِالْغَیْبِ مَکْنُونَةٌ وَ بِسَتْرِ الْأَهَاوِیلِ مَصُونَةٌ وَ بِنِهَایَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ عَلَماً مِنَ اللَّهِ تَعَالَى بِمَآیِلِ الْأُمُورِ وَ إِحَاطَةً بِحَوَادِثِ الدُّهُورِ وَ مَعْرِفَةً بِمَوَاقِعِ الْأُمُورِ ابْتَعَثَهُ اللَّهُ إِتْمَاماً لِأَمْرِهِ وَ عَزِیمَةً عَلَى إِمْضَاءِ حُکْمِهِ وَ إِنْفَاذاً لِمَقَادِیرِ رَحْمَتِه‏؛[3]
 
و گواهی می‌دهم که پدرم محمد، بنده و فرستادهٔ اوست که قبل از فرستاده شدن او را انتخاب؛ و قبل از برگزیدن، نام پیامبری بر او نهاد؛ و قبل از مبعوث شدن، او را برانگیخت. آن هنگام که مخلوقات در حجاب غیبت بوده و درنهایت تاریکی‌ها به سر برده و در سر حد عدم و نیستی قرار داشتند. او را برانگیخت به خاطر آگاهی‌اش به عواقب کارها و احاطه‌اش به حوادث زمان و شناسایی کاملش به وقوع مقدرات. او را برانگیخت تا امرش را کامل و حکم قطعی‌اش را امضا و مقدراتش را اجرا نماید.

پینوشت:
[1] سوره احزاب، آیه 21.
[2] سوره احزاب، آیه 57.
[3] طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج 1، ص: 99.