خطای در ادراک، واقعیت را عوض نمی کند. کمال مطلوب انسان، سعادت است. اگر چیزی یا رفتاری با آن تناسب داشت، زیباست. آیة یعلمون ظاهرا من الحیاة الدنیا وهم عن الآخرة هم غافلون، بر این نکته تأکید می کند که برخی سعادتشان را در امور اخروی نمی جویند، و تنها سعادت دنیوی را می فهمند یا دست کم هماهنگ با آن رفتار می کنند. حال اگر اینها از آخرت غافل‌اند، معنایش این نیست که رفتار خلاف آنها در دنیا زیبا باشد. اگرچه به باور آنها زیباست، درحقیقت خطاست. از این رو، ضروری است بحث خطا و صواب را از مسئله نسبیت تفکیک کرد. نسبی بودن یعنی اینکه یک فعل در عین اینکه برای کسی زیباست، برای دیگری زشت است، در حالی که این گونه نیست. آن که عیاشی در عالم را زیبا می داند، بر صواب نیست. اینکه قرآن می فرماید «إن الذین یأکلون أموال الیتامى ظلما إما یأکلون فی بطونهم نارا» یعنی دارد بر زیبایی و زشتی حقیقی تأکید می کند. فردی که مال یتیم می خورد، ولی فکر می کند غذایی گوارا می خورد و لذت می برد، نمیفهمد. او در اصل، آتش می خورد، ولی سوزش آن را بعد احساس می کند. این فرد مانند کسی است که بدنش کرخت و بی حس شده است که اگر سم یا حتی کتک هم بخورد، احساس نمی کند. با اینکه کتک ناملایم است، ولی نمی فهمد. پس از رفع بی‌حسی، آثار سم یا کتک بر بدنش نمایان می شود و آن را حس می کند.
 
به طور مطلق، یک چیز برای نوع هر موجودی، یا زیباست یا نازیبا. مثلا پرخوری یا لذت جنسی نامشروع برای نوع انسان واقعا زشت است؛ اگرچه برای بعضی در این عالم زیبا باشد که البته: أولئک کالانعام. مثال دیگر اینکه همه انسانها میدانند سم یا سیگار یاغائط ضرر دارد و زشت است. نوع انسان‌ها این را می فهمند. مال یتیم خوردن از غائط یاسم خوردن خیلی زشت تر است، ولی ممکن است بعضی ها این را نفهمند. واقع (یعنی زشتی) با نفهمیدن عوض نمیشود. از این رو، دین برای درست فهمیدن و درست زندگی کردن و زیبایی واقعی را دیدن آمده است. در همین راستا، بحث دانش زیبابینی مینماید؛ زیرا به تعبیری وجود نسبیت در زیبایی، می تواند به سبب دانش و میزان آگاهی باشد.
 
دانش زیبابینی: با دقت در اندیشه‌های اطرافیان، به سادگی می توان بر نقش سواد و آگاهی در زیبابینی اذعان کرد. مثلا درک زیبایی هنری، نیازمند سواد هنری است؛ چنان که برخی نقاشی های مدرن و هنری، شاید به نظر بسیاری بی معنا و نازیبا باشد، ولی از نظر نقاشان، زیبا و بی نظیر می نماید. کار هنری به دو چیز بستگی دارد: نوآوری در شکل و نوآوری در محتوا. گاهی یک چیز به دلیل قدرت عرضه اش زیباست - مانند تابلویی که از نظر محتوایی زیبایی ندارد - ولی از جهت اینکه زشتی را خوب عرضه کرده، زیباست. در این صورت، به قدرت هنرمند پی می بریم که کار زیبایی عرضه کرده است. این کار زیباست، نه به معنای اینکه توانسته محتوایی زیبا را نشان دهد، بلکه توانسته به زیبایی، زشتی را نشان دهد؛ به زیبایی، زشتی را نشان داده تا موجب نفرت انسان شود. البته ممکن است وی قصد دیگری داشته باشد که ما کاری به قصدش نداریم. با تحلیل اثرش، چنین نتیجه می گیریم که به زیبایی توانسته است زشتی را نشان دهد. تا آنجا که نگارنده به دست آورده، فلیسین شاله به شیوه مناسبی درباره «برگشت نسبیت زیبایی به سواد» سخن گفته است. از این رو، خلاصه ای از دیدگاه های او را مبنی بر وجود نسبیت در زیبایی و گوناگونی نظرها درباره پدیده های زیبا که به ورزیدگی و داشتن معلومات پیشین برمی گردد. در اینجا از نظر می گذرانیم:
 
حتی درباره محصولات هنرهای صنعتی هم اختلاف ذوق و عواطف کاملا طبیعی است. یک نفر اتومبیل شناس، زیبایی آن را بهتر تشخیص خواهد داد؛ زیرا در ذهن او، صور و خاطرات متعددی موجود است که بی خبران ندارند. اختلاف ذوقی بالاخره موجد اختلاف در طرز تشخیص و دوست داشتن زیبایی می شود. اشخاصی که در عوالم عرفانی و مذهبی سیر کرده اند، البته از تماشای مناظر و صحنه های هنرهای مذهبی معانی بیشتری درک مینمایند.
 
اگر پدران و مادران در فرزندان خود زیبایی بی نظیری می بینند، نه فقط برای این است که حس باصره آنها خطوط لطیف و رنگ صاف نوزاد را بهتر تشخیص می دهد، بلکه بیشتر از این جهت است که ذهن و قلب آنها، اندیشه ها، آرزوها، امیدها و احلام بی شماری به مدرکات باصره اضافه می کند.
 
بعضی‌ها، به ویژه اطفال و مردمان ابتدایی، مجذوب زیبایی محسوس و جهات حسی زیبایی هستند: انوار ثند، آلوان خیره کننده و اصوات طنین انداز را دوست دارند. برخی دیگر (مانند بیشتر زنها) مجذوب زیبایی عاطفی و جنبه احساساتی زیبایی می شوند، و افسانه ها و رمان هایی را که جهات زندگانی عشقی را نشان میدهند، دوست دارند. بالاخره عده ای نیز زیبایی فکری و معنوی یا اخلاقی را ترجیح میدهند.
 
نسبیتی که در مورد هنرها و احکام هنری و تشخیص و ترجیح زیبایی دیده میشود، کاملا طبیعی است؛ زیرا درجہ صلاحیت اشخاص متفاوت است. اهتراز و هیجانی که زیبایی ایجاد می نماید، هر قدر صور و اندیشه ها و عواطف بیشتری را تحریک و بیدار کند، به همان اندازه غنی تر و پیچیده تر خواهد بود.
 
می توان گفت کامل ترین و عالی ترین زیبایی ها آن است که بتواند رابطه انسان را با عوالم لایتناهی اشیا و موجودات، فردیت و شخصیت بنمایاند، و در عین حال، برادری نهانی تمام جهات حیات جهانی را نشان بدهد. بدین ترتیب، زیبایی می تواند مفهوم دین و مذهب داشته باشد.
 
 به یقین نمی شود یک ماهیگیر ساده در کنار نهر زیبا بنشیند و با این دریافت که بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین / کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس. در دریایی از احساس زیبایی نمود و عظمت آرمان معقول که در محتوای بیت فوق وجود دارد، حقیقتی را در ماورای سطح نهر روان احساس کند و خود را بسازد و برخیزد. حتی بالاتر از این، ممکن است کیهان شناسی که آشنایی با ماه و آفتاب و فضای لاجوردین - با آن ستارگان بی شمارش - برای او مانند آشنایی او با اثاثیه خانه اش است، از درک برخی زیبایی های معقول مانند این احساس محروم باشد: مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو .. یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
 
با توجه به مباحث پیشین، روشن می شود که منشأ اختلاف نگره های گوناگون به زشتی و زیبایی چیست. اینکه برخی جوامع یا افراد در برخورد با چیزی، آن را زیبا و برخی دیگر زشت می دانند، نه به آن دلیل است که برخی این اختلافها را دلیل بر نسبیت زیبایی پنداشته اند، بلکه به دلیل نشناختن کمال مطلوب، یا درست نشناختن رابطه فعل با کمال مطلوب انسانی است؛ چنان که استاد مصباح یزدی درباره سر اختلاف های افراد و جوامع درباره خوبی و بدی برخی از افعال می افزاید:
 
منشأ این اختلافها ممکن است در یکی از این دو امر باشد: عدم شناخت درست کمال مطلوب و نقص در جهان بینی، یا عدم درک درست رابطه میان افعال اختیاری آدمی با کمال مطلوب او؛ یعنی علی رغم شناخت کمال مطلوب، به درستی نمی داند که فلان کار خاص، چه تأثیری در رسیدن او به کمال مطلوبش دارد: آیا او را به آن نزدیک تر می کند یا از آن دورتر می سازد؟ وی در ادامه، برای حل اختلافهای میان جوامع انسانی، ضمن دعوت به تصحیح درک انسان ها از کمال مطلوب، تأکید می کند که باید به دامان شرع و پیام الهی پناه آورد. اگرچه عقل آدمیان به تنهایی در بسیاری از مسائل، که به آنها «مستقلات عقلی» گویند، توانایی درک میان افعال و پیامدهای آنها را دارد، موارد فراوانی نیز هست، به ویژه در جزئیات و مصادیق احکام کلی، که عقل چنین توانایی ای ندارد و باید با تکیه بر شرع، خوبی یا بدی افعال را بپذیرد. از این رو، زیبا گفته اند: الواجبات الشرعیة الطاف فی الواجبات العقلیة.
 
تفاوت زیبایی با شیرینی و خوشمزگی: تفاوت جمله «گل زیباست» با جمله «قرمه سبزی خوشمزه است» در چیست؟ کدام یک از واقعیتی بیرونی حکایت می کند؟ کدام یک ذهنی محض بوده، ارتباطی با واقعیت ندارد اعتباری است؟ با توجه به مباحث پیشین مبنی بر اینکه زیبایی امری عینی و خارجی است که از توازن، تلائم، تناسب و هماهنگی پیروی می کنند، مشخص می شود که زیبایی، اعتباری نیست؛ برخلاف جمله دوم یا دیگر جملات از قبیل «چغندر شیرین است» یا «غذا شور است که اعتباری اند؛ زیرا به سلیقه و ذوق افراد وابسته است. آن که می گوید «قرمه سبزی خوشمزه است»، با آن که می گوید «خوشمزه نیست»، هر دو درست می گویند؛ زیرا این مسئله، سلیقه ای و شخصی است، ولی اینکه یکی گل را زیبا بداند و دیگری نازیبا، به یقین نمیتوانیم بگوییم هر دو نظر صحیح است.
 
منبع: اسلام و زیبایی‌های زندگی: رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی ، دکتر داود رجبی‌نیا، صص139-134 انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ اول، 1391