همه کلمات قرآن و سخنان معصومان علیهم السلام زیباست، ولی از نظر کاربری، مفهوم زیبایی (جمال) و صفت آن (جمیل) نیز فراوان استفاده شده است که ما در این مقاله در جاهای گوناگون به آنها اشاره کرده ایم. در عین حال، ارائه برخی از آنها خالی از لطف نیست.
 

زیبایی در قرآن

١. زیبایی و افتخار (نحل، ۶)؛ ٢. زیبایی و نیکویی صبر (معارج، ۵: یوسف، ۱۸)؛ ٣. گذشت زیبا (نیکو) (حجر، ۸۵)؛ ۴. رهاسازی زیبا (نیکو) (احزاب، ۴۹)؛ ۵. دوری گزیدن زیبا (نیکو) (مزمل، ۱۰)؛ ۶ اسم های نیکوی خدا (اعراف، ۱۸۰)؛7. آفرینش به نیکوترین صورتها (مؤمن: ۶۴)؛ ۸ نیکویی رنگ خدا (بقره، ۱۳۸)؛ ۹. ارسال نیکوترین داستان (زمر، ۲۳) ۱۰. گفتن سخنان نیک (بقره، ۸۳)؛ ۱۱. خواندن بهترین داستانها (یوسف، 3)؛ ۱۲. خیر بسیار در اقتدای به رسول خدا (احزاب، ۲۱) ۱۳. ابراهیم، الگوی نیکو (ممتحنه، ۴) ۱۴. نیکویی اقتدا به ابراهیم و یارانش (ممتحنه، ۶).
 
قرآن کریم که منبع الهام در علوم اسلامی است، در گستره معنایی وسیعی، در ژرف ساخت و روساخت خود، نظریه زیبایی شناسی متینی را بیان کرده است. با نگاهی معناشناسانه در می یابیم که مفهوم کانون زیبایی در قرآن، واژة «حسن» است، و واژگانی چون زینت، جمال، طیب و مانند آن، با این نقطه کانونی، ارتباط دارند و میدان معناشناسی با شبکه معنایی زیبایی را تشکیل میدهند. از سویی، در می یابیم که محسن در قرآن، خود مراتب دارد، و آنچه مورد نظر قرآن است، احسن است نه حسن؛ این خود، دلیل ذومراتب بودن و مشکک بودن مفهوم زیبایی از نظر قرآن مجید است. اسمای حسنی نیز در قرآن در ترکیبی تفضیلی (حسنی مؤنث احسن) در بالاترین نقطه و چکاد این مراتب قرار گرفته اند، و به نوعی همه زیبایی‌های دیگر، مراتب نازل همین زیبایی برتر اسمای الهی است که در نزولی بدون تجافی و با این همانی در خصوص اسمای حسنی در قوس نزول، هر لایه هستی، متناسب با قانون مندی های آن لایه، بروز و ظهور و تجلی دارند.
 
کاربرد جمال و زیبایی در قرآن: آنچه در قرآن و روایات درباره زیبایی آمده، بیشتر زیبایی معقول است که با چشم بصیرت قابل مشاهده است؛ چنان که خداوند در آیه ۱۷۹ سوره اعراف، به کسانی که نمی توانند زیبایی باطنی را ببینند و حقایق را با گوش جان بشنوند، وعده دوزخ داده است.
 
تنها زیبایی ماندگار، زیبایی اعمال و رفتارهاست، وگرنه زیبایی‌های ظاهری از بین رفتنی است. چه بسا از این روست که در قرآن کریم، جمیل و حسن بیشتر به اعمال استناد شده است؛ در حالی که در ادبیات فارسی، لفظ زیبا بیشتر درباره زیبایی چسی مصداق می یابد، و از زیبایی عقلی، با واژه های خوب و نیک تعبیر می شود.
 
شماری از حکمای اسلامی معتقدند «جمال» تمام صفات الهی را که بیانگر فیض و رحمت اویند، دربر می گیرد. به عبارت دیگر، جمال، تجلی رحمانی او در عالم هستی است، ولی «جلال» شامل آن دسته از صفات الهی می شود که حاکی از شدت و قهرند و به نوعی، ذات متعالی و کبریایی خدا را در خلقت او متجلی می سازند. از دید کلی تر، هر صفت پروردگار، جامع دیگر صفات اوست؛ زیرا همه آنها به ذات واحد اشاره دارند. بدین صورت، زیبایی بر حق دلالت دارد، و حق نمودار زیبایی است.
 
در دنیای ما، موضوع زیبایی، که خداوند متعال در دیدگاه ما قرار داده است، موضوعی اصیل است، نه اینکه بشر آن را به طور غیرواقعی از جانب خودش مطرح کرده باشد؛ به این معنا، مسئله زیبایی، تشخیص زیبایی و رفتن به دنبال زیبایی، در روح ما ریشه دارد. شاید یک علت بسیار مهم برای خلق زیبایی‌هایی که خداوند در طبیعت آفریده یا در درون ما به ودیعت نهاده است این باشد که اصلا روح در این دنیا بدون دریافت زیبایی نمی تواند آرام گیرد و دوام آورد. حالا اگر این روح پایین نگر باشد، زیبایی برایش در حکم یک چنگال است که او را در همین جا نگه می دارد، و اگر بالانگر باشد، زیبایی همچون روزنه و دریچهای خواهد شد برای عبور او به زیبایی‌های معقول و از آنجا به پیشگاه ربوبی. این، در حقیقت تفسیر الهیون است درباره زیبایی.
 
اگرچه در زبان عربی به طور معمول برای زیبایی حسی و زیبایی عقلی واژه‌های یکسانی استفاده می شود، در آیات قرآنی واژه جمال، در یک مورد به معنای ظاهری، و در موارد متعدد دیگر به معنای زیبایی معنوی (خوبی و نیکی) به کار رفته است.
 
در آیه ششم سوره نحل می خوانیم: ولکم فیها جمال حین تریحون وحین تسترحون. جمال در اینجا به معنای عام و زیبایی ظاهری است. ولی کم نیستند آیاتی که در آن، جمال به فعل اخلاقی، به معنای خوبی و نیکویی، نسبت داده شده است؛ مانند: إن الساعة آتیة فاصفح الصفح الجمیل (1)؛ «روز رستاخیز، قطعا فرا خواهد رسید. با عفو و بخشش زیبا از لغزشهای مردم در گذر»؛ فاصبر صبرا جمیلا  (2) شکیبایی کن؛ شکیبایی زیبا»؛ یا صبر، به معنای صفت جمیل در: صبر جمیل (3)؛ ترکیب جمیل با هجرت: ... واهجرهم هجرأ جمیلا  (4) ترکیب جمیل باسراح (طلاق): فمتعوهن و سرحوهن سراحا جمیلا (5) یا در ترکیب جمیل با سروح (طلاق دادن زن): ... وأسکن سراح جمیلا(6)؛ و ترکیب جمیل با صفح (عفو و گذشت): فاصفح الصفح الجمیل (7)
 
پی‌نوشت‌ها:
۱. حجر (۱۵)، ۸۵
٢. معارج (۷۰)، ۵.
3. یوسف (۱۲)، ۱۸ و ۳۸.
4 . مزمل (۷۳)، ۱۰. .
5. احزاب (۳۳)، ۴۹.
6. احزاب (۳۳)، ۲۸.
7. حجر (۱۵)، ۸۵
 
منبع: اسلام و زیبایی‌های زندگی: رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی ، دکتر داود رجبی‌نیا، صص155-152، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ اول، 1391