پس از استقلال لبنان وضعیت نظامی این کشور، همواره متأثر از وضعیت سیاسی آن بوده است. از این رو این کشور هر چند از جغرافیای نظامی نسبت خوبی برخوردار بوده است اما هیچگاه نتوانسته از نیروی نظامی قدرتمندی در کشور بر خوردار شود که بتواند در مقابل توسعه طلبی ها و تجاوزات رژیم صهیونیستی به خاک این کشور جلوگیری کند. مهم ترین عوامل تأثیر گذار در شکل گیری این وضعیت، تأثیر سیاست های استعماری فرانسه در لبنان، تجاوزات و سیاست های توسعه طلبانه رژیم صهیونیستی و جنگ داخلی لبنان بوده است.
 
در این راستا طبیعتا ارتش لبنان، به عنوان یک نهاد نظامی در ابتدای شکل گیری ها نیز مانند سایر نهادهای وجودی کشور  لبنان، متأثر از خطوط و سیاست های استعماری فرانسه نسبت به سرزمین های اسلامی بوده است. نفوذ فرانسه در ایجاد منطقه خود مختار جبل لبنان در نیمه دوم قرن نوزدهم و در دوره حاکمیت عثمانی بر شام که در تاریخ لبنان به دوره متصرفیه مشهور است، دست مسیحیان را به شکل عام و مارونی ها را بطور خاص در سیطره بر امور و مؤسسات مختلف باز می گذارد که نمونه ای از آن در شکل گیری ژاندارمری آن روزگار متجلی است. تأسیس ژاندارمری بر اساس ۱۱۹۷ عنصر مارونی، ۲۰۴ عنصر ارتودوکس ۱۳۱ عنصر کاتولیک و ۳۰۸ عنصر مسلمان یعنی ۱۵۳۲ عنصر مسیحی در مقابل ۳۰۸ عنصر مسلمان، صورت پذیرفت و ریاست پلیس نیز برای همیشه، در اختیار مارونی ها قرار گرفت. از همین زمان زمینه های سلطه کردن کامل امور نظامی آماده می شد و آموزش‌ها و به کارگیریها، باعث می شد تا مسیحیان با تجربه بیشتر و آموزش های بهتر بر مسند فرماندهی ارتش قرار گیرند.
 
ارتش و نیروهای امنیتی لبنان در فاصله دوره جنگ جهانی اول که حکومت عثمانی در همراهی با  المان وارد جنگ شد، برای سربازگیری از منطقه لبنان فعلی، اقدام نمود در این برنامه، مسیحیان را اقلیت دینی و اهل ذمه محسوب و از سربازی معاف و گروهی از اهل سنت را نیز تحت عنوان های گوناگون، از چهار چوب سربازگیری خارج کردند. در حالی که مردان شیعه، هدف اصلی این برنامه واقع می شدند و گروه کثیری از شیعیان مناطق مختلف به عنوان سرباز به جبهه یمن اعزام شدند تا در برابر نیروهای انگلیس مقاومت کنند. اکثریت قابل توجهی از آنان در این جنگ به قتل رسیدند و پیامدهای سوء جنگ جهانی و سیاستهای عثمانی بیش از همه متوجه شیعیان شد و ضربه بزرگی به میزان جمعیت و نفوذ آنان زد.
 
فرانسه، در دوره سلطه استعماری خود بر شام و به دنبال تأسیس کشوری که امروز به نام لبنان شناخته می شود، اقدام به ایجاد دسته های نظامی لبنانی در ارتش فرانسه نمود که افسران و فرماندهان آن عموما مسیحی و بدنه و عناصر آن، غالبا، از مسلمانان می باشند. این دسته ها ساختار اولیه ارتش لبنان را در دوره به اصطلاح استقلال لبنان )سال ۱۹۴۳) تشکیل می دادند به دستور بشارة الخوری ، اولین رئیس جمهور پس از استقلال، فردی مارونی بنام "فود شهاب"مامور سازماندهی و فرماندهی آن گردید. فواد شهاب نیز، مسئولیتهای درجه اول را به عهده مارونیها و مسئولیت های درجه دوم را به عهده سایر فرقه های مسیحی گذاشت و از مسلمین در مسئولیت های درجه ۳ و پایین تر استفاده نمود.
 
آموزشهای ارتش نیز از سوی دیگر لزوم حفاظت از رژیم مارونی و پاسداری از آن تأکید می کرد به این ترتیب از بدو تأسیس، ارتش به  مثابه ابزار و تکیه گاهی اساسی برای حفظ و استمرار سیطره مارونیهای جلوه گر شد کرده و از این خط، که در حقیقت خط حاکمیت بلا منازع غرب و استعمار غربی بر لبنان و اکثریت مسلمان آن و ایجاد کانون بحران دیگری علاوه بر فلسطین اشغالی، در دل سرزمین های اسلامی و در یکی از حساس ترین مناطق خاورمیانه است، در تمام طول حیات خود تا پیش از تشکیل حزب الله، تخطی نکرده و خارج نشده است .
 
ارتش از زمان شکل گیری تا سال ۱۹۷۵ یعنی هم زمان با آغاز جنگ داخلی از ثبات در تشکیلات و فرماندهی برخوردار بود اما در دوران جنگ توجهی به بازسازی ارتش نشد از این رو به رکود کشیده شد و با وجود تهدیدات داخلی و خارجی، سازمان نظامی روند رو به رشدی را نپیمود .
 
در پی پیروزی نظامی اسرائیل در جنگ ۱۹۶۷ و شکست مصر، اردن و سوریه، برخی از سیاستمداران لبنانی ادعا کردند که قدرت لبنان در ضعفش است، و گروهی دیگر نیز اظهار داشتند ارتش ابزاری در دست گروهی خاص است و علیه دیگران به کار گرفته می شود. همچنین ارتش در این دوره متهم به دخالت نظامیان در امور سیاسی، فساد و ارتشا بود عوامل مذکور در تحلیل یا انزوای ارتش نقش مهمی ایفا کردند در سال ۱۹۷۶ به دنبال ضرباتی که در آغاز جنگ به ارتش وارد شد، تلاش هایی برای سر و سامان دادن به آن صورت گرفت که بازسازی ارتش در دوران ریاست جمهوری الیاس سرکیس از آن جمله بود.
 
در سال ۱۹۷۸ قوات اللبنانیه به رهبری بشیر جمیل به مراکز ارتش در عین الرمانه حمله و دومین ضربه را به پیکر ارتش وارد کرد. تجاوز اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲ نیز سومین ضربه را بر آتش وارد آورد رویارویی نظامی و سیاسی گروه ها در لبنان امین جمیل از یک سو و معارضان وی از سوی دیگر، و برخوردهای نظامی اسرائیل و سوریه در البنان نیز به پیکره نظامی ارتش ضربات سختی وارد کرد، به گونه ای که  ارتش در جریان اختلافات طایفه ای قرار گرفت. در پی شکست سیاست‌های لبنان در دوران امین جمیل، بروز تناقضات، فقدان عامل اطمینان بخش میان دو دولت لبنان و سوریه به ویژه در این دوره و سپردن حکومت در آخرین روزهای ریاست جمهوری جمیل ضرباتی سهمگین به توان ارتش وارد شد. میشل عون نیز پس از به دست گرفتن قدرت نخست با ارتش سوریه و سپس با گروه های شبه نظامی جنگید که زیان های مادی و معنوی بسیاری داشت. عون در این دوران ارتش را به ده تیپ پیاده نظام تقسیم و به تجهیزات نظامی مانند نفربر، تانک و توپخانه مجهز کرد .
 
در این بین، تیپ‌های ۴، ۵، ۸، ۹ و ۱۰ که در بخش شرقی بیروت مستقر بودند به همراه گردان کماندو و برخی واحدهای پشتیبانی، به مرور رو به تحلیل گذاشتند و زیان های بسیاری به آنها وارد شد که درگیر شدن ارتش در دو جنگ از آن جمله بود. سایر تیپها که در مناطق مسلمان نشین بودند، وضعیتی بهتر از تیپهای مستقر در مناطق مسیحی نشین نداشتند.
ادامه دارد..
 
منبع: تاریخچه‌ی سیاسی لبنان، مجید صفاتاج، 52-49، ناشر: آفاق رمشن بیداری، تهران، چاپ اول، 1396