معنای زندگی چیست؟ اگر این سؤال را از افراد مختلف بپرسیم، جواب‌های مختلفی می‌شنویم که گاهی کاملاً در مقابل یکدیگر قرار دارند. نکتهٔ جالب توجه این است که همان‌طور که برای عده‌ای معنای زندگی، فقط خوش بودن و خوش گذراندن خودشان و خانواده‌شان نیست، برای عده‌ای دیگر دقیقاً مسئله برعکس است.
 
این دسته از افراد دست به انجام هیچ کار ثوابی نمی‌زنند و در هیچ کار خیری شراکت نمی‌کنند، مگر این‌که بدانند بیشتر از هزینه‌ای که کرده‌اند، سود و بهره عایدشان می‌شود و اگر کاری برایشان سود مادی نداشته باشد، سراغش نمی‌روند مگر این‌که بدانند دیده می‌شوند و بعدها می‌توانند از اعتباری که محصول انجام این کار است، استفاده‌های چند برابر کنند. اگر قرار است مسجدی بسازند، حتماً باید در پیشانی مسجد اسمشان کاشی‌کاری شده و در جای‌جای مسجد عکس و تصویرشان قاب شود. اگر قرار است در تهیه جهیزیه فقرا قدمی بردارند، باید قبل از جشن عروسی حتماً اسمشان را با صدای بلند و رسا اعلام کنند و جمعیت حاضر هم برای سلامتی‌شان صلواتی جلی بفرستند. اگر قرار است یتیمی را سرپرستی کنند، باید تمامی اعضای خانوادهٔ یتیم با رسانه‌ها مصاحبه کنند و به جان آن‌ها و خانواده‌هایشان دعا کند و خلاصه اینکه ملاکشان برای انجام هر کاری فقط و فقط خودشان است و سود و منفعتی که به آن‌ها می‌رسد؛ یا پول و سرمایه مادی و یا کسب اعتبار و احترام در محله و بازار!
 
البته خداوند متعال نه‌تنها برای اعمال این افراد ذره‌ای ارزش و ثواب در نظر نمی‌گیرد؛ بلکه در مقابل به ازای هر عمل ریاکارانهٔ آن‌ها گناهی در پرونده اعمالشان ثبت می‌کند و روز قیامت که روز حساب و کتاب است، برایشان روز حسرت خواهد بود.
 
در زمان پیامبر (ص)، به‌غیراز عده‌ای انگشت‌شمار که دین خدا را برای خدا می‌خواستند، گرداگرد حضرت را مسلمانانی گرفته بودند که در ظاهر اسلام را پذیرفته بودند؛ اما درواقع هدفشان کسب سود و منفعت برای خودشان بود؛ و حضرت زهرا (س) در خطبهٔ خود، آنان را به افرادی تشبیه کرد که کاسهٔ شیر را دست می‌گیرند و به بهانهٔ خوردن سرشیر، پنهانی شیر را می‌نوشند. افرادی به‌ظاهر مسلمان؛ اما درواقع نامسلمان.

خطبه فدکیه:

ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا إِلَّا رَیْثَ أَنْ تَسْکُنَ نَفْرَتُهَا وَ یُسْلَسَ قِیَادُهَا ثُمَّ أَخَذْتُمْ تُورُونَ وَقْدَتَهَا وَ تُهَیِّجُونَ جَمْرَتَهَا وَ تَسْتَجِیبُونَ لِهُتَافِ الشَّیْطَانِ الْغَوِیِّ وَ إِطْفَاءِ أَنْوَارِ الدِّینِ الْجَلِیِّ وَ إِهْمَالِ سُنَنِ النَّبِیِّ الصَّفِیِّ تَشْرَبُونَ حَسْواً فِی ارْتِغَاءٍ وَ تَمْشُونَ لِأَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ فِی الْخَمْرَةِ وَ الضَّرَاءِ وَ یَصِیرُ مِنْکُمْ عَلَى مِثْلِ حَزِّ الْمُدَى وَ وَخْزِ السِّنَانِ فِی الْحَشَا؛[1]
 
آنگاه آن‌قدر درنگ نکردید که این دل رمیده آرام گیرد و کشیدن آن سهل گردد، پس آتش گیره‌ها را افروخته‌تر کرده و به آتش، دامن زدید تا آن را شعله‌ور سازید و برای اجابت ندای شیطان و برای خاموش کردن انوار دینِ روشنِ خدا و از بین بردنِ سننِ پیامبرِ برگزیده، آماده بودید. به بهانهٔ خوردنِ سرشیر، شیر را پنهانی می‌خورید و برای خانواده و فرزندان او در پشت تپه‌ها و درختان کمین گرفته و راه می‌رفتید؛ و ما باید بر این امور که همچون خنجر برّان و فرورفتن نیزه در میان شکم است، صبر کنیم.

پینوشت:
[1] طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج 1، ص: 101.