ابوطالب، قبله قبیله

او سید بطحا، رئیس مکّه و قبله قبیله بود؛ جمیع فضایل اخلاقی را دارا بود و همه به او احترام می‌گذاشتند و شخصیت و مکارم اخلاقش را می‌ستودند؛ «عَلَیهِ بَهَاءُ الْمُلُوکِ وَ وَقَارُ الْحُکَمَاءِ؛ در رخساره او ظرافت پادشاهان و وقار حکیمان دیده می‌شد.»

آری! او کسی نبود جز ابوطالب پدر بزرگوار امیرالمؤمنین علی علیه السلام. کسی که حکیم معروف عرب «اکتم بن صیفی» وقتی از او پرسیدند: «حکمت و ریاست و حُکم و سیادت را از که آموختی؟» گفت: «از حَلیف علم و ادب، سید عجم و عرب، ابوطالب بن عبد المطلب.»

هیچ خانواده‌ای به اندازه خاندان ابوطالب، به اسلام و پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله خدمت نکرده و خدمات هیچ کس به اندازه خدمات آنان برای دین اسلام سودمند و با ارزش نبوده است.

هنگامی که همگان، پیامبر صلّی الله علیه وآله را تنها گذاشته بودند و دفع خطر از اسلام و جان پیامبر فقط با فداکاری و ایثار جان میسّر بود، این خانواده در دشواری‌ها و سختی‌ها، پیامبر گرامی اسلام را چنان یاری دادند که بهتر از آن برای کسی مقدور نبود.

خانواده‌ای که سال‌ها پیامبر صلّی الله علیه وآله عضو آن بود و محیط آرام و سرشار از صفا و وفا، تقوا و فضیلت، شرافت و صداقت و امانت آن، پیامبر صلّی الله علیه وآله را در بر گرفته بود.

آری، حقّ ابی طالب و همسر محترمه‌اش ـ فاطمه ـ سوّمین بانوی اسلام و فرزند مجاهد و مهاجرش «جعفر طیار» و دیگر فرزند عزیز و گرامی وی، یگانه قهرمان غزوات و فاتح بزرگ و سردار نامی اسلام، به دین اسلام از هر کس بیشتر است.

در تاریخ یاران پیامبر صلّی الله علیه وآله کسی را جز ابوطالب نمی‌شناسیم که مدّت چهل و دو سال به آن حضرت در خلوت و جلوت (میان جمع) و داخل منزل و خارج، خدمت کرده باشد و در عین حال، بهترین یار و حامی او باشد؛ به خصوص بعد از بعثت، ابوطالب با ثبات و استقامت بی‌نظیر از پیامبر صلّی الله علیه وآله پشتیبانی کرد و او را یاری رساند.

اگر ابوطالب از آن حضرت حمایت نمی‌کرد و او را تنها می‌گذارد، یا العیاذ بالله چون دیگران به مخالفت با آن حضرت برمی‌خاست و رسالتش را تکذیب می‌کرد و استهزا و مسخره می‌نمود، به طور یقین، دین اسلام در آغاز کار اگر با شکست رو به رو نمی‌شد، حداقل تا مدّتی از حرکت و پیشروی باز می‌ماند.

همان‌طور که اگر در جنگ خندق، حضرت علی علیه السّلام فرزند ابوطالب به میدان نمی رفت و با «عمربن عبدود» آن پهلوان و رزمنده و دلاور مشهور پیکار نمی کرد و او را از سر راه مسلمانان بر نمی داشت، پیش بینی آینده اسلام برای ما دشوار بود.

در صورتی که ابوطالب از همان ابتدا دست از حمایت پیامبر صلّی الله علیه وآله بر می‌داشت و او را به دشمنان واگذار می‌کرد و یا در مقابل او مخالفت و عداوت پیشه می‌نمود، پیش بینی سرنوشت اسلام بعید می نمود و حداقل در این صورت، مشکلات و موانع پیشرفت دین خدا و مصایب پیامبر صلّی الله علیه وآله صد چندان شده و پیامبر عزیز خدا صلّی الله علیه وآله گرفتار رنج ها و فشارهای بسیار شدیدتری می گشت.

به شهادت تاریخ، حمایت ابی طالب، راه را برای پیشرفت آیین جدید باز کرد و می‌توان گفت: تأثیر حمایت او نه تنها از نصرت دین پیامبر صلّی الله علیه وآله توسّط شهدای بدر و احد و حتّی برادرش حمزه علیهما السّلام کمتر نیست بلکه با دقّت و تأمّل در تاریخ در می‌یابیم که حمایت ابوطالب از جانبازی و فداکاری آنان در حفظ دین مؤثّرتر بوده است.

دشمنان دین جدید، از حمایت‌هایی که توسّط ابی طالب از پیامبر صلّی الله علیه وآله صورت می‌گرفت، بیم داشتند و ابوطالب را یگانه مانع بزرگ اجرای نقشه‌های ضدّ اسلامی خود می‌دیدند.

ابوطالب و خاندانش، همه چیز محمّد صلّی الله علیه وآله بودند؛ خودش که از مؤمنین واقعی و حامی و نگهبان محمّد صلّی الله علیه وآله بود؛ زن و دخترش «امّ هانی» و فرزندان وی علی و جعفر، یار و سرباز و مدافع محمّد صلّی الله علیه وآله وسلّم بودند.

«اِبن ابی الحدید» می گوید: «در امالی ابی جعفر محمّد بن حبیب خوانده‌ام که: وقتی ابوطالب پیامبر صلّی الله علیه وآله را می‌دید، احیاناً می‌گریست و می‌گفت: زمانی که او را می‌بینم به یاد برادرم عبدالله می‌افتم که برادر پدری و مادری من بود»  و نیز «ابن ابی الحدید» نقل می‌کند که: ابوطالب بسیاری اوقات از اینکه خوابگاه پیامبر صلّی الله علیه وآله مشخّص باشد بیمناک بود و شبانگاه آن حضرت را از خوابگاهش بر می‌داشت و پسر عزیز خود علی علیه السّلام را در بستر او می‌خوابانید (او را فدایی پیامبر صلّی الله علیه وآله قرار می‌داد).

و به طور خلاصه باید گفت که علاقه و محبّت ابی طالب به پیامبر صلّی الله علیه وآله بیش از حدّ توصیف بوده، تا آنجا که او را از فرزندان خود عزیزتر و گرامی‌تر می داشت. قصیده «لامیه» آن حضرت که به نقل از «ابن ابی الحدید» در «اِشتهار»، مانند قصیده «قفانبکی» است، از ثبات و استقامت او در حمایت از پیامبر صلّی الله علیه وآله و علاقه و حبّ او به آن حضرت، و آمادگی برای انجام هر گونه فداکاری، در راه حمایت از ایشان حکایت دارد.

چنانچه «ابن ابی الحدید» در اشعار خود سروده، می‌توان گفت: اگر ابوطالب و فرزندش علی علیه السّلام نبودند، دین برپا نمی‌شد.

ابوطالب در مکّه و علی علیه السّلام در یثرب، پیامبر صلّی الله علیه وآله را یاری رساندند. ابوطالب در آغاز از پیامبر صلّی الله علیه وآله حمایت کرد و کفالت ایشان را بر عهده گرفت و علی علیه السّلام کاری را که ابوطالب در یاری دین خدا شروع کرد به پایان رساند؛ پس عجب نیست که پیامبر صلّی الله علیه وآله در مرگ او، آن همه محزون و اندوهناک گردید.

فقدان وی، جبهه مسلمانان را شکسته و بی پناه کرد و در نهایت یکی از علل لزوم هجرت، همین مرگ او بود، زیرا با مرگ او مسلمانان و شخص پیامبر صلّی الله علیه وآله، یگانه حامی خویش را از دست دادند و دشمنان در برابر آن ها جسور و گستاخ گردیدند.

ابوطالب علیه السلام همان بزرگمرد ارجمندی که از اجتماع قریش و نقشه ها و تهدیدات و قطع روابط و آزار و اذیت ایشان بیم نداشت و تا زنده بود، با خلوص نیت، از پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله حمایت کرد و سروده است که:

«والله لَنْ یصِلُوا اِلَیکَ بِجَمْعِهِم حَتّی أُوْسَدَ فِی التُّرابِ دَفیناً* فَاصدع بأَمْرِکَ ما عَلَیکَ عضاصه وَ اَبشِرْ وَ قَرَّ بذاکَ مِنْک عُیوناً* وَعَرَضْتَ دیناً قَدْ عَلِمْتُ بِاَنَّه مِنْ خَیرِ اَدْیانِ الْبرِیه دیناً»

با این مضمون که: به خدا قسم هرگز با همه قوایشان به تو نمی رسند؛ حتّی اگر با شتاب و پنهان روند. پس دینت را منتشر کن که ترسی بر تو نیست؛ و تو را مژده می دهم و از این نکته چشمت روشن باد که دینی را آوردی که می دانم آن دین، بهترین ادیان برای بشر می باشد.

و همچنین از حضرت باقر علیه السلام روایت شده است که «اگر ایمان ابی طالب را در یک کفه ترازو و ایمان این خلق را در کفه دیگر گذارند، ایمان او سنگین تر خواهد بود.»

آری! مقام آن حضرت چنان رفیع بود که پیامبر صلّی الله علیه وآله در روز رحلت آن حضرت - هفتم ماه مبارک رمضان بنا به نقل شیخ مفید قدس سره در «مسار الشیعه»- در مصیبتش گریان شد و بسیار اندوهناک گردید و جبین راست او را چهار مرتبه مسح فرمود و جبین چپش را سه مرتبه مسح کرد؛ سپس فرمود: ای عمّ! در صغیری پرورشم دادی و در یتیمی کفالتم نمودی و در کبیری یاری ام کردی؛ خدا به تو در برابر یاری من پاداش نیکو دهد. پیامبر پیشاپیش جنازه او می رفت و می فرمود: صله رحم کردی و جزای نیکو گرفتی.

به طور قطع، بر همه امّت اسلام لازم و واجب است که قدر خاندان ابی طالب را بدانند و خدمات و رنج و مصایب آنان را در یاری پیامبر صلّی الله علیه وآله، نصرت دین و اعتلای کلمه توحید فراموش ننمایند.


منبع: سایت عصر شیعه