افراد بالغ باید آگاهی داشته باشند که چطور با روش‌های ویژه به یک کودک مصیبت دیده آرامش روحی بدهند. مهم‌ترین و ساده‌ترین کار گوش دادن به سخنان کودک است، و اختصاص زمان کافی برای صحبت کردن با او داده شود. همین طور باید به داستانی گوش داد که کودک در رابطه با این واقعه تعریف می کند. نشان دادن تصاویر یا یادآوری خاطرات کمک مؤثری است. همبازی شدن و نقاشی کردن با کودک نیز می تواند احساسات و اندوه او را تا حدی کاهش دهد.
 
برای یک فرد بالغ مهم است که آگاهی کامل از روش‌های شفاهی برای بیان کردن غم و اندوه داشته باشد، حتى اگر زمان زیادی طول بکشد. کودک ممکن است در یک حالت پیشرفته استرس حاد قرار گیرد. بعضی از آنها دچار شب ادراری می شوند، یا اینکه کابوس های شبانه دوباره به سراغشان می آید و یا از تاریکی می ترسند. وقتی این علائم آشکار شد فرد بالغ می تواند کمک کند تا کودک احساس امنیت و عشق به محیط زندگی را دوباره تجربه کند.
 
بعد از ظهور عوارض ذکر شده و یا ناراحتی های مشابه نباید کودکان را متهم به کج خلقی و لجبازی و آنها را تنبیه کرد. فرد بالغ علاوه بر شرح و توضیح واقعه برای کودک باید به طور منطقی نیز او را در پذیرش این موقعیت یاری کند. مثلا با گوش دادن به حرف های او، فرصت دادن به او برای گریه کردن، تشویق کردن کودک به تحرک مجدد در زندگی، بردباری و قبول این واقعیت که کودک تحت تأثیر اندوه شدیدی قرار دارد و از همه مهم تر ستایش و تمجید از کودک برای مقاومتی که درباره این واقعه جانخراش از خود نشان می دهد، کارهایی است که فرد بالغ بایستی برای کودک انجام دهد. لندرم و سیما روش های کلی و کاملی را برای افراد بالغ شناسایی کردند تا آنها به کمک این روشها کودکان را در دوره فقدان عزیزانشان یاری دهند. اکثر کودکان مصیبت دیده می توانند مشکل غم و اندوه خود را با این سه روش حل کنند:
 
 ١- سؤالات کودکان راجع به مرگ بایستی به روشی صحیح و حقیقی جواب داده شوند. مثلا، گفتن خبر مرگ به کودک بایستی با ظرافت کامل و همراه عبارات ساده و مفید باشد. (گفتن این جمله که شما مادرتان را از دست داده اید بهتر از این است که بگویند مادرت مرده است!)
 
 ۲- به کودکان اجازه داده شود که همراه با خانواده در مراسم عزاداری شرکت کنند. شرکت در مراسم عزاداری و مذهبی که به روش های گوناگون انجام می گیرد، آنها را نسبت به موقعیت سنی خود و قبول مرگ عزیز از دست رفته آماده تر می سازد. بعضی از خانواده ها برای اینکه کودک را دور از مراسم سوگواری و اندوه نگه دارند آنها را به خیال خودشان به جاهای بزرگ تر و بهتری می برند که کودک سرگرم شود و واقعه مرگ را فراموش کند. اما این غیرممکن است که از فشارهای روانی و روحی، فقدان پدر یا مادر از دست رفته کاسته شود. سکوت درباره یک حادثه ناگوار یا پرهیز کلی از بیان موضوعات تلخ می تواند اندوه و غم از دست دادن عزیز را برای کودک بیشتر کند. پس مهم است که تشریفات و مراسم مذهبی و سوگواری به همراه کودک انجام گیرد؛ چرا که این کار باعث کاهش احساسات اندوه و غم کودک می شود.
 
 ۳- آنها احتیاج به تقویت امنیت از دست رفته خود دارند و والدین یا افراد بزرگ خانواده می توانند این کار را انجام دهند. برگشت زندگی به حالت طبیعی می تواند به کودک اطمینان خاطر دهد.
 
چاپمن Chapman (1997) در نوشته ای تجربه خود و سه فرزندش را در غم از دست دادن شوهر ۳۷ ساله اش در اثر خونریزی مغزی هنگام تعطیلات ذکر می کند. گزارش او بیان می کند که والدین می توانند غم و اندوه خود را با فرزندان تقسیم کنند و با کمک هم از غم و اندوه یکدیگر بکاهند. با کمک و حمایت یک دوست، تمامی خانواده در یکی از تجمع های روز تعطیل خود بر سر مزار متوفی جمع شدند و سپس درباره علت مرگش با یکدیگر بحث کردند و گریستند. او درباره بهترین کاری که روز شرکت دادن کودکان در مراسم عزاداری انجام داده بود، می نویسد:
 
وقتی ما به انگلیس برگشتیم، تابوت را باز نگه داشتیم. من از کودکان خواستم که هر کدام از آنها یک هدیه در تابوت بگذارند. بزرگترین آنها کتاب تن تن و یکی از آنها تکه ای شیرینی در تابوت گذاشت. آنها با این کار توانستند تصور کنند قبل از اینکه پدرشان به خاک سپرده شود تکه ای از وجودشان را در تابوت قرار داده اند. پاول چاپمن مهندس ساختمان بود و در مدرسه ای کار کرده بود. برای همین دوستان و آشنایان ۵۰۰۰ پوند جمع آوری کردند و به کودکان هدیه دادند.»
 
نقش همسالان: همکاری و همدردی کودکان هم سن و سال می تواند منبع آرامش بزرگ روحی باشد. بیشتر کودکان مصیبت دیده اعتقاد دارند که کمک و یاری هم سن و سالانشان در کاهش غم و اندوهشان بسیار مفید است. کانتاسوزینوا در گزارشی از کارکرد یک موسسه خیریه می نویسد که با همدیگر صحبت کنند و روحیه مصیبت دیده آنها با این گفت وگوها التیام پیدا می کند. بنابراین اجتماع کودکان مصیبت دیده و گفت وگوی آنها می تواند برای کودکانی که شاهد حوادث قرار گرفته اند مؤثر و مفید واقع شود.
 
کوارمبی همین نتیجه را وقتی به دست آورد که یک گروه از جوانان مصیبت دیده را گرد هم جمع کرد. همه آنها غم والدینشان را تجربه کرده بودند. این جلسات باعث شد که این افراد جوان درباره احساسات و اندوه خود صحبت کنند و تمامی آنها ابراز داشتند که این روش گفت وگو با افراد مطمئن و امین به آنها این فرصت و آزادی را داد که خاطرات دردناک خود را برای افراد همدرد بازگو کنند، خاطراتی که هیچ کس دیگری نمی توانست در آن شریک شود. یکی از یافته های کوارمبی آن بود که در این مواقع همه هم سالان نمی توانند مفید باشند و کمک کنند. بعضی از اعضای گروه وی بیان کردند که مصیبت وارده به آنها به حدی بوده است که حالت طبیعی خود را در مدرسه در میان همسالان از دست داده بودند. همان طوری که در فصل پنجم بیان خواهیم کرد، گروه همسالان مأمن و پناهگاهی برای جوانانی است که به مصیبتی گرفتار شده اند، ولی فقط برخی از نقش هایی که اعضای گروه همسالان به کار می برند، حمایتی است. لازم است که بزرگسالان و همسالان عاطفی تر انتظار پاسخهای غیر منطقی از کودکان دیگر را هم داشته باشند.
 
منبع: مشاوره و حمایت از کودکان در برابر ناملایمات، سونیا شارپ و هلن کاوی، ترجمه: دکتر سوسن آقاجانبگلو، صص 56-54،  نشر ورجاوند، تهران، چاپ دهم، 1391