نشانه گذاری آیات نجومی قرآن (11)

نویسنده : حمید عابدی
منبع : راسخون


سوره مبارکه زخرف ( 20 مورد )

1) وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ (٩)
و اگر از آنان بپرسى: «آسمانها و زمين را چه كسى آفريده؟» قطعاً خواهند گفت: «آنها را همان قادر دانا آفريده است.» (9)
2) الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأرْضَ مَهْدًا وَجَعَلَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلا لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (١٠)
همان كسى كه اين زمين را براى شما گهواره‏اى گردانيد و براى شما در آن راهها نهاد، باشد كه راه يابيد. (10)
3) وَالَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَنْشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَيْتًا كَذَلِكَ تُخْرَجُونَ (١١)
و آن كس كه آبى به اندازه از آسمان فرود آورد، پس به وسيله آن، سرزمينى مرده را زنده گردانيديم همين گونه [از گورها] بيرون آورده مى‏شويد. (11)
4) أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيًّا وَرَحْمَةُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (٣٢)
آيا آنانند كه رحمت پروردگارت را تقسيم مى‏كنند؟ ما [وسايل‏] معاشِ آنان را در زندگى دنيا ميانشان تقسيم كرده‏ايم، و برخى از آنان را از [نظر] درجات، بالاتر از بعضى [ديگر] قرار داده‏ايم تا بعضى از آنها بعضى [ديگر] را در خدمت گيرند، و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان مى‏اندوزند بهتر است. (32)
5) وَزُخْرُفًا وَإِنْ كُلُّ ذَلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ (٣٥)
و زر و زيورهاى [ديگر نيز]. و همه اينها جز متاع زندگى دنيا نيست، و آخرت پيش پروردگار تو براى پرهيزگاران است. (35)
6) حَتَّى إِذَا جَاءَنَا قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ (٣٨)
تا آن گاه كه او [با دمسازش‏] به حضور ما آيد، [خطاب به شيطان‏] گويد: «اى كاش ميان من و تو، فاصله خاور و باختر بود، كه چه بد دمسازى هستى!» (38)
7) وَلَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ (٣٩)
و امروز هرگز [پشيمانى‏] براى شما سود نمى‏بخشد، چون ستم كرديد در حقيقت، شما در عذاب، مشترك خواهيد بود. (39)
8) وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَقَالَ إِنِّي رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ (٤٦)
و همانا موسى را با نشانه‏هاى خويش به سوى فرعون و سرانِ [قوم‏] او روانه كرديم. پس گفت: «من فرستاده پروردگار جهانيانم.» (46)
9) وَلَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَا مِنْكُمْ مَلائِكَةً فِي الأرْضِ يَخْلُفُونَ (٦٠)
و اگر بخواهيم قطعاً به جاى شما فرشتگانى كه در [روى‏] زمين جانشين [شما] گردند قرار دهيم. (60)
10) وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ (٦١)
و همانا آن، نشانه‏اى براى [فهم‏] رستاخيز است، پس زنهار در آن ترديد مكن، و از من پيروى كنيد اين است راه راست! (61)
11) فَاخْتَلَفَ الأحْزَابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ عَذَابِ يَوْمٍ أَلِيمٍ (٦٥)
تا [آنكه‏] از ميانشان، احزاب دست به اختلاف زدند، پس واى بر كسانى كه ستم كردند از عذاب روزى دردناك! (65)
12) هَلْ يَنْظُرُونَ إِلا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ (٦٦)
آيا جز [اين‏] انتظار مى‏برند كه رستاخيز- در حالى كه حدس نمى‏زنند- ناگهان بر آنان دررسد؟ (66)
13) الأخِلاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلا الْمُتَّقِينَ (٦٧)
در آن روز، ياران- جز پرهيزگاران- بعضى‏شان دشمن بعضى ديگرند. (67)
14) يَا عِبَادِ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ وَلا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ (٦٨)
اى بندگان من، امروز بر شما بيمى نيست و غمگين نخواهيد شد. (68)
15) يُطَافُ عَلَيْهِمْ بِصِحَافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَأَكْوَابٍ وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الأنْفُسُ وَتَلَذُّ الأعْيُنُ وَأَنْتُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (٧١)
سينيهايى از طلا و جام‏هايى در برابر آنان مى‏گردانند، و در آنجا آنچه دلها آن را بخواهند و ديدگان را خوش آيد [هست‏] و شما در آن جاودانيد. (71)
16) إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ (٧٤)
بى‏گمان، مجرمان در عذاب جهنّم ماندگارند. (74)
17) سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ (٨٢)
پروردگار آسمانها و زمين [و] پروردگار عرش، از آنچه وصف مى‏كنند منزّه است. (82)
18) فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ (٨٣)
پس آنان را رها كن تا در ياوه‏گويى خود فروروند و بازى كنند تا آن روزى را كه بدان وعده داده مى‏شوند ديدار كنند. (83)
19) وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهٌ وَفِي الأرْضِ إِلَهٌ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ (٨٤)
و اوست كه در آسمان خداست و در زمين خداست، و هموست سنجيده‏كار دانا. (84)
20) وَتَبَارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَعِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (٨٥)
و خجسته است كسى كه فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است از آنِ اوست، و علم قيامت پيش اوست و به سوى او برگردانيده مى‏شويد. (85)

سوره مبارکه دخان ( 9 مورد )

1) إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ (٣)
[كه‏] ما آن را در شبى فرخنده نازل كرديم، [زيرا] كه ما هشداردهنده بوديم. (3)
2) رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ (٧)
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، اگر يقين داريد. (7)
3) فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُبِينٍ (١٠)
پس در انتظار روزى باش كه آسمان دودى نمايان برمى‏آورد، (10)
4) يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَى إِنَّا مُنْتَقِمُونَ (١٦)
روزى كه دست به حمله مى‏زنيم، همان حمله بزرگ [آن گاه‏] ما انتقام‏كشنده‏ايم. (16)
5) فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالأرْضُ وَمَا كَانُوا مُنْظَرِينَ (٢٩)
و آسمان و زمين بر آنان زارى نكردند و مهلت نيافتند. (29)
6) وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ (٣٢)
و قطعاً آنان را دانسته بر مردم جهان ترجيح داديم. (32)
7) وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لاعِبِينَ (٣٨)
و آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است به بازى نيافريده‏ايم (38)
8) إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقَاتُهُمْ أَجْمَعِينَ (٤٠)
در حقيقت، روز «جداسازى» موعد همه آنهاست. (40)
9) يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئًا وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ (٤١)
همان روزى كه هيچ دوستى از هيچ دوستى نمى‏تواند حمايتى كند، و آنان يارى نمى‏شوند، (41)

سوره مبارکه جاثیه ( 16 مورد )

1) إِنَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ لآيَاتٍ لِلْمُؤْمِنِينَ (٣)
به راستى در آسمانها و زمين، براى مؤمنان نشانه‏هايى است. (3)
2) وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْيَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ آيَاتٌ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (٥)
و [نيز در] پياپى آمدن شب و روز، و آنچه خدا از روزى از آسمان فرود آورده و به [وسيله‏] آن، زمين را پس از مرگش زنده گردانيده است و [همچنين در] گردش بادها [به هر سو،] براى مردمى كه مى‏انديشند نشانه‏هايى است. (5)
3) وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (١٣)
و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است به سود شما رام كرد همه از اوست. قطعاً در اين [امر] براى مردمى كه مى‏انديشند نشانه‏هايى است. (13)
4) قُلْ لِلَّذِينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ لا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ لِيَجْزِيَ قَوْمًا بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ (١٤)
به كسانى كه ايمان آورده‏اند بگو تا از كسانى كه به روزهاى [پيروزىِ‏] خدا اميد ندارند درگذرند، تا [خدا هر] گروهى را به [سبب‏] آنچه مرتكب مى‏شده‏اند به مجازات رساند. (14)
5) وَلَقَدْ آتَيْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ (١٦)
و به يقين، فرزندان اسرائيل را كتاب [تورات‏] و حكم و پيامبرى داديم و از چيزهاى پاكيزه روزيشان كرديم و آنان را بر مردم روزگار برترى داديم. (16)
6) وَآتَيْنَاهُمْ بَيِّنَاتٍ مِنَ الأمْرِ فَمَا اخْتَلَفُوا إِلا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (١٧)
و دلايل روشنى در امر [دين‏] به آنان عطا كرديم، و جز بعد از آنكه علم برايشان [حاصل‏] آمد، [آن هم‏] از روى رشك و رقابت ميان خودشان، دستخوش اختلاف نشدند. قطعاً پروردگارت روز قيامت ميانشان درباره آنچه در آن اختلاف مى‏كردند، داورى خواهد كرد. (17)
7) وَخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَهُمْ لا يُظْلَمُونَ (٢٢)
و خدا آسمانها و زمين را به حقّ آفريده است، و تا هر كسى به [موجب‏] آنچه به دست آورده پاداش يابد، و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت. (22)
8) وَقَالُوا مَا هِيَ إِلا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلا يَظُنُّونَ (٢٤)
و گفتند: «غير از زندگانى دنياى ما [چيز ديگرى‏] نيست مى‏ميريم و زنده مى‏شويم، و ما را جز طبيعت هلاك نمى‏كند.» و [لى‏] به اين [مطلب‏] هيچ دانشى ندارند [و] جز [طريق‏] گمان نمى‏سِپرند. (24)
9) قُلِ اللَّهُ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يَجْمَعُكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لا رَيْبَ فِيهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (٢٦)
بگو: «خدا [ست كه‏] شما را زندگى مى‏بخشد، سپس مى‏ميراند، آن گاه شما را به سوى روز رستاخيز- كه ترديدى در آن نيست- گرد مى‏آورد، ولى بيشتر مردم [اين را] نمى‏دانند.» (26)
10) وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يَوْمَئِذٍ يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ (٢٧)
و فرمانروايى آسمانها و زمين از آنِ خداست، و روزى كه رستاخيز بر پا شود، آن روز است كه باطل‏انديشان زيان خواهند ديد. (27)
11) وَتَرَى كُلَّ أُمَّةٍ جَاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى كِتَابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (٢٨)
و هر امّتى را به زانو در آمده مى‏بينى هر امّتى به سوى كارنامه خود فراخوانده مى‏شود [و بديشان مى‏گويند:] «آنچه را مى‏كرديد امروز پاداش مى‏يابيد. (28)
12) وَإِذَا قِيلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَالسَّاعَةُ لا رَيْبَ فِيهَا قُلْتُمْ مَا نَدْرِي مَا السَّاعَةُ إِنْ نَظُنُّ إِلا ظَنًّا وَمَا نَحْنُ بِمُسْتَيْقِنِينَ (٣٢)
و چون گفته شد: «وعده خدا راست است و شكى در رستاخيز نيست»، گفتيد: «ما نمى‏دانيم رستاخيز چيست؟ جز گمان نمى‏ورزيم و ما يقين نداريم.» (32)
13) وَقِيلَ الْيَوْمَ نَنْسَاكُمْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَاصِرِينَ (٣٤)
و گفته شود: «همان‏گونه كه ديدار امروزتان را فراموش كرديد، امروز شما را فراموش خواهيم كرد، و جايگاهتان در آتش است و براى شما ياورانى نخواهد بود.» (34)
14) ذَلِكُمْ بِأَنَّكُمُ اتَّخَذْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَغَرَّتْكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ لا يُخْرَجُونَ مِنْهَا وَلا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ (٣٥)
اين بدان سبب است كه شما آيات خدا را به ريشخند گرفتيد و زندگى دنيا فريبتان داد. پس امروز نه از اين [آتش‏] بيرون آورده مى‏شوند، و نه عذرشان پذيرفته مى‏گردد. (35)
15) فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الأرْضِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (٣٦)
پس سپاس از آن خداست: پروردگار آسمانها و پروردگار زمين، پروردگار جهانيان. (36)
16) وَلَهُ الْكِبْرِيَاءُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (٣٧)
و در آسمانها و زمين، بزرگى از آن اوست، و اوست شكست‏ناپذير سنجيده‏كار. (37)

سوره مبارکه احقاف ( 11 مورد )

1) مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَالَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ (٣) [ما] آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است جز به حقّ و [تا] زمانى معيّن نيافريديم، و كسانى كه كافر شده‏اند، از آنچه هشدار داده شده‏اند رويگردانند. (3)
2) قُلْ أَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الأرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّمَاوَاتِ اِئْتُونِي بِكِتَابٍ مِنْ قَبْلِ هَذَا أَوْ أَثَارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (٤)
بگو: «به من خبر دهيد، آنچه را به جاى خدا فرامى‏خوانيد به من نشان دهيد كه چه چيزى از زمين [را] آفريده يا [مگر] آنان را در [كار] آسمانها مشاركتى است؟ اگر راست مى‏گوييد، كتابى پيش از اين [قرآن‏] يا بازمانده‏اى از دانش نزد من آوريد.» (4)
3) وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ (٥)
و كيست گمراه‏تر از آن كس كه به جاى خدا كسى را مى‏خواند كه تا روز قيامت او را پاسخ نمى‏دهد، و آنها از دعايشان بى‏خبرند؟ (5)
4) أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (١٤)
ايشان اهل بهشتند كه به پاداش آنچه انجام مى‏دادند جاودانه در آن مى‏مانند. (14)
5) وَوَصَّيْنَا الإنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ (١٥)
و انسان را [نسبت‏] به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم. مادرش با تحمّل رنج به او باردار شد و با تحمّل رنج او را به دنيا آورد. و بار برداشتن و از شير گرفتنِ او سى ماه است، تا آن گاه كه به رشد كامل خود برسد و به چهل سال برسد، مى‏گويد: «پروردگارا، بر دلم بيفكن تا نعمتى را كه به من و به پدر و مادرم ارزانى داشته‏اى سپاس گويم و كار شايسته‏اى انجام دهم كه آن را خوش دارى، و فرزندانم را برايم شايسته گردان در حقيقت، من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمان‏پذيرانم.» (15)
6) وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الأرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ (٢٠)
و آن روز كه آنهايى را كه كفر ورزيده‏اند، بر آتش عرضه مى‏دارند [به آنان مى گويند:] «نعمتهاى پاكيزه خود را در زندگى دنيايتان [خودخواهانه‏] صَرف كرديد و از آنها برخوردار شديد پس امروز به [سزاى‏] آنكه در زمين بناحق سركشى مى‏نموديد و به سبب آنكه نافرمانى مى‏كرديد، به عذاب خفّت [آور] كيفر مى‏يابيد.» (20)
7) وَاذْكُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالأحْقَافِ وَقَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ أَلا تَعْبُدُوا إِلا اللَّهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (٢١)
و برادر عاديان را به ياد آور، آن گاه كه قوم خويش را در ريگستان بيم داد- در حالى كه پيش از او و پس از او [نيز] قطعاً هشداردهندگانى گذشته بودند- كه: «جز خدا را مپرستيد واقعاً من بر شما از عذاب روزى هولناك مى‏ترسم.» (21)
8) وَمَنْ لا يُجِبْ دَاعِيَ اللَّهِ فَلَيْسَ بِمُعْجِزٍ فِي الأرْضِ وَلَيْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَولِيَاءُ أُولَئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (٣٢)
و كسى كه دعوت‏كننده خدا را اجابت نكند، در زمين درمانده‏كننده [خدا] نيست و در برابر او دوستانى ندارد. آنان در گمراهى آشكارى‏اند. (32)
9) أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ وَلَمْ يَعْيَ بِخَلْقِهِنَّ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتَى بَلَى إِنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (٣٣)
مگر ندانسته‏اند كه آن خدايى كه آسمانها و زمين را آفريده و در آفريدن آنها درمانده نگرديد مى‏تواند مردگان را [نيز] زنده كند؟ آرى، اوست كه بر همه چيز تواناست. (33)
10) وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَلَيْسَ هَذَا بِالْحَقِّ قَالُوا بَلَى وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ (٣٤)
و روزى كه كافران بر آتش عرضه مى‏شوند [از آنان مى‏پرسند:] «آيا اين راست نيست؟» مى‏گويند: «سوگند به پروردگارمان كه آرى.» مى‏فرمايد: «پس به [سزاى‏] آنكه انكار مى‏كرديد عذاب را بچشيد.» (34)
11) فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلا سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ بَلاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ (٣٥)
پس همان گونه كه پيامبرانِ نستوه، صبر كردند، صبر كن، و براى آنان شتابزدگى به خرج مده. روزى كه آنچه را وعده داده مى‏شوند بنگرند، گويى كه آنان جز ساعتى از روز را [در دنيا] نمانده‏اند [اين‏] ابلاغى است. پس آيا جز مردم نافرمان هلاكت خواهند يافت؟ (35)

سوره مبارکه محمد ( 5 مورد )

1) أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الأرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلِلْكَافِرِينَ أَمْثَالُهَا (١٠)
مگر در زمين نگشته‏اند، تا ببينند فرجام كسانى كه پيش از آنها بودند به كجا انجاميده است؟ خدا زير و زبرشان كرد و كافران را نظاير [همين كيفرها در پيش‏] است. (10)
2) مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَا أَنْهَارٌ مِنْ مَاءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَلَهُمْ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِي النَّارِ وَسُقُوا مَاءً حَمِيمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءَهُمْ (١٥)
مَثَلِ بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده [چون باغى است كه‏] در آن نهرهايى است از آبى كه [رنگ و بو و طعمش‏] برنگشته و جويهايى از شيرى كه مزه‏اش دگرگون نشود و رودهايى از باده‏اى كه براى نوشندگان لذّتى است و جويبارهايى از انگبينِ ناب. و در آنجا از هر گونه ميوه براى آنان [فراهم‏] است و [از همه بالاتر] آمرزش پروردگار آنهاست. [آيا چنين كسى در چنين باغى دل‏انگيز] مانند كسى است كه جاودانه در آتش است و آبى جوشان به خوردشان داده مى‏شود [تا] روده‏هايشان را از هم فروپاشد؟ (15)
3) فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جَاءَ أَشْرَاطُهَا فَأَنَّى لَهُمْ إِذَا جَاءَتْهُمْ ذِكْرَاهُمْ (١٨)
آيا [كافران‏] جز اين انتظار مى‏برند كه رستاخيز به ناگاه بر آنان فرارسد؟ و علامات آن اينك پديد آمده است. پس اگر [رستاخيز] بر آنان دررسد، ديگر كجا جاى اندرزشان است؟ (18)
4) فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الأرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ (٢٢)
پس [اى منافقان،] آيا اميد بستيد كه چون [از خدا] برگشتيد [يا سرپرست مردم شديد] در [روى‏] زمين فساد كنيد و خويشاونديهاى خود را از هم بگسليد؟ (22)
5) إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَلا يَسْأَلْكُمْ أَمْوَالَكُمْ (٣٦)
زندگى اين دنيا لهو و لعبى بيش نيست، و اگر ايمان بياوريد و پروا بداريد [خدا] پاداش شما را مى‏دهد و اموالتان را [در عوض‏] نمى‏خواهد. (36)

سوره مبارکه فتح ( 5 مورد )

1) هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا (٤)
اوست آن كس كه در دلهاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ايمانى بر ايمان خود بيفزايند. و سپاهيان آسمانها و زمين از آنِ خداست، و خدا همواره داناى سنجيده‏كار است. (4)
2) لِيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَيُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَكَانَ ذَلِكَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِيمًا (٥)
تا مردان و زنانى را كه ايمان آورده‏اند در باغهايى كه از زير [درختان‏] آن جويبارها روان است، درآوَرَد و در آن جاويدان بدارد، و بديهايشان را از آنان بزدايد و اين [فرجام نيك‏] در پيشگاه خدا كاميابى بزرگى است. (5)
3) وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا (٧)
و سپاهيان آسمانها و زمين از آنِ خداست، و خدا همواره شكست‏ناپذير سنجيده‏كار است. (7)
4) لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلا (٩)
تا به خدا و فرستاده‏اش ايمان آوريد و او را يارى كنيد و ارجش نهيد، و [خدا] را بامدادان و شامگاهان به پاكى بستاييد. (9)
5) وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا (١٤)
و فرمانروايى آسمانها و زمين از آنِ خداست: هر كه را بخواهد مى‏بخشايد و هر كه را بخواهد عذاب مى‏كند، و خدا همواره آمرزنده مهربان است. (14)

سوره مبارکه حجرات ( 2 مورد )

1) قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأرْضِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيم (١٦)
بگو: «آيا خدا را از دين [دارىِ‏] خود خبر مى‏دهيد؟ و حال آنكه خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمين است مى‏داند، و خدا به همه چيز داناست. (16)
2) إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (١٨)
خداست كه نهفته آسمانها و زمين را مى‏داند و خدا [ست كه‏] به آنچه مى‏كنيد بيناست.» (18)

سوره مبارکه ق (قاف) ( 13 مورد )

1) قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنْقُصُ الأرْضُ مِنْهُمْ وَعِنْدَنَا كِتَابٌ حَفِيظٌ (٤)
قطعاً دانسته‏ايم كه زمين [چه مقدار] از اجسادشان فرو مى‏كاهد. و پيش ما كتاب ضبط كننده‏اى است. (4)
2) أَفَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ (٦)
مگر به آسمان بالاى سرشان ننگريسته‏اند كه چگونه آن را ساخته و زينتش داده‏ايم و براى آن هيچ گونه شكافتگى نيست. (6)
] أَ فَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْناها وَ زَيَّنَّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ [
كلمه" فروج" جمع" فرجه" يعنى سوراخ و شكاف است. و اگر كلمه" سماء" را مقيد كرد به كلمه" فوقهم- بالاى سرشان" به اين منظور بوده كه بفهماند هر چيز را انكار كنند اين آسمان را نمى‏توانند انكار كنند، چون جلو چشمشان و بالاى سرشان است. و منظور از اينكه فرمود: آسمان را زينت داديم، اين است كه ستارگان درخشان را با آن جمال بديعى كه دارند در آسمان آفريديم، پس خود ساختمان اين بناى بديع با آن جمال خيره‏كننده‏اش، و با اينكه هيچ ترك و شكافى در آن نيست، صادق‏ترين شاهد بر قدرت قاهره، و علم محيط او به تمامى خلائق است. « 1 »
3) وَالأرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ (٧)
و زمين را گسترديم و در آن لنگر [آسا كوه‏] ها فرو افكنديم و در آن از هر گونه جُفت دل‏انگيز رويانيديم. (7)
] وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَيْنا فِيها رَواسِيَ وَ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ[
" مد زمين" به معناى گستردن آن است. و خداى تعالى زمين را طورى گسترده آفريده كه با زندگى انسانها سازگار باشد، (و اگر مانند كره ماه بود اين سازگارى را نداشت). و كلمه" رواسى" جمع" راسيه" و به معناى هر چيز ثابت است. و در اينجا به معناى كوه است. و اين كلمه صفتى است كه موصوفش حذف شده (تقدير آن" و ألقينا فيها جبالا رواسى" است). « 2 »
4) وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَارَكًا فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ (٩)
و از آسمان، آبى پر بركت فرود آورديم، پس بدان [وسيله‏] باغها و دانه‏هاى دروكردنى رويانيديم. (9)
5) وَنُفِخَ فِي الصُّورِ ذَلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ (٢٠)
و در صور دميده شود اين است روز تهديد [من‏]. (20)
6) لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ (٢٢)
[به او مى‏گويند:] «واقعاً كه از اين [حال‏] سخت در غفلت بودى. و [لى‏] ما پرده‏ات را [از جلوى چشمانت‏] برداشتيم و ديده‏ات امروز تيز است.» (22)
7) يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلأتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ (٣٠)
آن روز كه [ما] به دوزخ مى‏گوييم: «آيا پر شدى؟» و مى‏گويد: «آيا باز هم هست؟» (30)
8) ادْخُلُوهَا بِسَلامٍ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ (٣٤)
به سلامت [و شادكامى‏] در آن درآييد [كه‏] اين روزِ جاودانگى است. (34)
9) وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ (٣٨)
و در حقيقت، آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش هنگام آفريديم و احساس ماندگى نكرديم. (38)
10) فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ (٣٩)
و بر آنچه مى‏گويند صبر كن، و پيش از برآمدن آفتاب و پيش از غروب، به ستايش پروردگارت تسبيح گوى. (39)
11) وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ (٤١)
و روزى كه منادى از جايى نزديك ندا درمى‏دهد، به گوش باش. (41)
12) يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ (٤٢)
روزى كه فرياد [رستاخيز] را به حقّ مى‏شنوند، آن [روز] روز بيرون آمدن [از زمين‏] است. (42)
13) يَوْمَ تَشَقَّقُ الأرْضُ عَنْهُمْ سِرَاعًا ذَلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنَا يَسِيرٌ (٤٤)
روزى كه زمين به سرعت از [اجسادِ] آنان جدا و شكافته مى‏شود اين حشرى است كه بر ما آسان خواهد بود. (44)

سوره مبارکه ذاریات ( 11 مورد )

1) وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُكِ (٧)
سوگند به آسمان مشبّك، (7)
] وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُكِ[
كلمه" حبك" به معناى حسن و زينت است، و به معناى خلقت عادلانه نيز هست، و وقتى به" حبيكه" يا" حباك" جمع بسته مى‏شود معنايش طريقه يا طرايق است، يعنى آن خطها و راههايى كه در هنگام وزش باد به روى آب پيدا مى‏شود.
و معناى آيه بنا بر معناى اول چنين مى‏شود: به آسمان داراى حسن و زينت سوگند مى‏خورم. در اين صورت اين آيه به آيه" إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ" « 3 » شباهت خواهد داشت. و بنا بر معناى دوم چنين مى‏شود: به آسمان كه خلقتى معتدل دارد سوگند. و در اين صورت به آيه" وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ" « 4 » شباهت دارد. و بنا بر معناى سوم چنين مى‏شود: به آسمانى كه داراى خطوط است سوگند. در اين صورت به آيه" وَ لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرائِقَ" « 5 » نظر دارد.
و بعيد نيست كه ظهورش در معناى سوم بيشتر باشد، براى اينكه آن وقت سوگند با جوابش مناسب‏تر خواهد بود، چون جواب قسم عبارت است از اختلاف مردم و تشتت آنان در طريقه‏هايى كه دارند. « 6 »
2) يَسْأَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ (١٢)
پرسند: «روز پاداش كى است؟» (12)
3) يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ (١٣)
همان روز كه آنان بر آتش، عقوبت [و آزموده‏] شوند. (13)
4) كَانُوا قَلِيلا مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ (١٧)
و از شب اندكى را مى‏غنودند. (17)
5) وَبِالأسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ (١٨)
و در سحرگاهان [از خدا] طلب آمرزش مى‏كردند. (18)
6) وَفِي الأرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ (٢٠)
و روى زمين براى اهل يقين نشانه‏هايى [متقاعد كننده‏] است، (20)
7) وَفِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ (٢٢)
و روزى شما و آنچه وعده داده شده‏ايد در آسمان است. (22)
8) فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَالأرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ (٢٣)
پس سوگند به پروردگار آسمان و زمين، كه
واقعاً او حقّ است همان گونه كه خود شما سخن مى‏گوييد. (23)
9) وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ (٤٧)
و آسمان را به قدرت خود برافراشتيم، و بى‏گمان، ما [آسمان‏] گستريم. (47)
10) وَالأرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ (٤٨)
و زمين را گسترانيده‏ايم و چه نيكو گسترندگانيم. (48)
11) فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ يَوْمِهِمُ الَّذِي يُوعَدُونَ (٦٠)
پس واى بر كسانى كه كافر شده‏اند از آن روزى كه
وعده يافته‏اند. (60)

سوره مبارکه طور ( 9 مورد )

1) وَالسَّقْفِ الْمَرْفُوعِ (٥)
سوگند به بام بلند [آسمان‏]، (5)
2) يَوْمَ تَمُورُ السَّمَاءُ مَوْرًا (٩)
روزى كه آسمان سخت در تب و تاب افتد، (9)
3) فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ (١١)
پس واى بر تكذيب‏كنندگان در آن روز. (11)
4) يَوْمَ يُدَعُّونَ إِلَى نَارِ جَهَنَّمَ دَعًّا (١٣)
روزى كه به سوى آتش جهنّم كشيده مى‏شوند [چه‏] كشيدنى. (13)
5) أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ بَل لا يُوقِنُونَ (٣٦)
آيا آسمانها و زمين را [آنان‏] خلق كرده‏اند؟ [نه،] بلكه يقين ندارند. (36)
6) وَإِنْ يَرَوْا كِسْفًا مِنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا يَقُولُوا سَحَابٌ مَرْكُومٌ (٤٤)
و اگر پاره سنگى را در حال سقوط از آسمان ببينند مى‏گويند: «ابرى متراكم است.» (44)
7) فَذَرْهُمْ حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ (٤٥)
پس بگذارشان تا به آن روزى كه در آن بيهوش مى‏افتند برسند. (45)
8) يَوْمَ لا يُغْنِي عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ (٤٦)
روزى كه نيرنگشان به هيچ وجه به كارشان نيايد و حمايت نيابند. (46)
9) وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ (٤٩)
و [نيز] پاره‏اى از شب، و در فروشدن ستارگان تسبيح‏گوىِ او باش. (49)

سوره مبارکه نجم ( 5 مورد )

1) وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى (١)
سوگند به اختر [قرآن‏] چون فرود مى‏آيد، (1)
[چند قول در باره مراد از" نجم" در آيه:" وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‏"]
" وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‏" ظاهر اين آيه چنين مى‏نمايد كه مراد از" نجم" مطلق جرمهاى روشن آسمانى است، و خداى تعالى در كتاب مجيدش به بسيارى از مخلوقات خود سوگند خورده، از آن جمله به چند عدد از اجرام سماوى از قبيل خورشيد، ماه، و ساير ستارگان سوگند خورده، و بنا بر اين، مراد از" هوى نجم"، سقوط و افتادن آن در كرانه افق براى غروب است.
و بعضى« 7 » گفته‏اند: مراد از نجم،" قرآن" است چون قرآن به طور نجومى (تدريجى) نازل شده. و بعضى« 8 » گفته‏اند: مراد از نجم، ستاره" ثريا" است و بعضى « 9 » ديگر گفته‏اند: مراد از آن ستاره" شعرى" است.
و بعضى « 10 » از مفسرين گفته‏اند: منظور از اين نجم، ستارگان نيستند، بلكه شهابى است كه به وسيله آنها شياطين جن رانده مى‏شوند، و عرب اين شهاب را نجم مى‏نامد. و كلمه" هوى" هم با اين قول مى‏سازد، و هم با قول قبلى، ولى لفظ آيه با هيچ يك از معانى مساعد نيست. « 11 »
2) وَهُوَ بِالأفُقِ الأعْلَى (٧)
در حالى كه او در افق اعلى بود (7)
]" وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى‏" [
كلمه افق به معناى ناحيه است.
بعضى گفته‏اند: مراد از افق اعلا، ناحيه شرقى از آسمان است، براى اينكه در كره زمين افق مشرق ما فوق و بلندتر از افق مغرب است، اينكه گفتيم در كره زمين براى اين بود كه در فضا مشرق و مغرب يكسانند.
ولى اين حرف درست نيست، و ظاهرا مراد از آن افق اعلاى آسمان است، بدون اعتبار اينكه طرف شرقى آن باشد. « 12 »
3) وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَى (٢٦)
و بسا فرشتگانى كه در آسمانهايند [و] شفاعتشان به كارى نيايد، مگر پس از آنكه خدا به هر كه خواهد و خشنود باشد اذن دهد. (26)
4) فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا (٢٩)
پس، از هر كس كه از ياد ما روى برتافته و جز زندگى دنيا را خواستار نبوده است، روى برتاب. (29)
5) وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاءُوا بِمَا عَمِلُوا وَيَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى (٣١)
و هر چه در آسمانها و هر چه در زمين است از آنِ خداست، تا كسانى را كه بد كرده‏اند، به [سزاى‏] آنچه انجام داده‏اند كيفر دهد، و آنان را كه نيكى كرده‏اند، به نيكى پاداش دهد. (31)
6) الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الإثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الأرْضِ وَإِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى (٣٢)
آنان كه از گناهان بزرگ و زشتكاريها- جز لغزشهاى كوچك- خوددارى مى‏ورزند، پروردگارت [نسبت به آنها] فراخ‏آمرزش است. وى از آن دم كه شما را از زمين پديد آورد و از همان‏گاه كه در شكمهاى مادرانتان [در زهدان‏] نهفته بوديد به [حال‏] شما داناتر است، پس خودتان را پاك مشماريد. او به [حال‏] كسى كه پرهيزگارى نموده داناتر است. (32)

سوره مبارکه قمر ( 10 مورد )

1) اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ (١)
نزديك شد قيامت و از هم شكافت ماه. (1)
2) فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُو الدَّاعِ إِلَى شَيْءٍ نُكُرٍ (٦)
پس، از آنان روى برتاب. روزى كه داعىِ [حق‏] به سوى امرى دهشتناك دعوت مى‏كند، (6)
3) مُهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُولُ الْكَافِرُونَ هَذَا يَوْمٌ عَسِرٌ (٨)
به سرعت سوى آن دعوتگر مى‏شتابند. كافران مى‏گويند: «امروز [چه‏] روز دشوارى است.» (8)
4) فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاءِ بِمَاءٍ مُنْهَمِرٍ (١١)
پس درهاى آسمان را به آبى ريزان گشوديم. (11)
5) وَفَجَّرْنَا الأرْضَ عُيُونًا فَالْتَقَى الْمَاءُ عَلَى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ (١٢)
و از زمين چشمه‏ها جوشانيديم تا آب [زمين و آسمان‏] براى امرى كه مقدّر شده بود به هم پيوستند. (12)
6) إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ (١٩)
ما بر [سرِ] آنان در روز شومى، به طور مداوم، تندبادى توفنده فرستاديم، (19)
[سعادت و نحوست كواكب (از نظر عقل و شرع)]
در اين فصل راجع به اين مطلب بحث مى‏كنيم كه آيا اوضاع كواكب آسمانى در سعيد بودن و يا نحس بودن حوادث زمين تاثير دارند يا خير؟
و گفتار در اين بحث از نظر عقل همان گفتارى است كه در مساله سعادت و نحوست ايام گذشت، در اينجا نيز راهى براى اقامه برهان بر هيچ طرف نداريم، نه مى‏توانيم با برهان، سعادت خورشيد و مشترى و قران سعدين را اثبات كنيم، و نه نحوست مريخ و قران نحسين و قمر در عقرب را، (و نه نفى اينها را).
[اقوال منجمين در باره ارتباط كواكب با حوادث زمينى‏]
بله منجمين قديم هند معتقد بودند كه حوادث زمين ارتباطى با اوضاع سماوى دارند، و به طور مطلق چه ثوابت آسمان و چه سياراتش در وضع زمين اثر دارند. و بعضى ديگر از منجمين غير هند اين ارتباط را تنها ميان اوضاع سيارات هفتگانه آن روز و حوادث زمين قائل بودند، نه ثوابت، و آن گاه براى اوضاع مختلف آنها آثارى شمرده‏اند كه به آنها احكام نجوم مى‏گويند، كه هر يك از آن اوضاع پيش آيد مى‏گويند به زودى در زمين چنين و چنان مى‏شود.
و همين منجمين در باره خود ستارگان اختلاف كرده‏اند: بعضى گفته‏اند: اين اجرام موجوداتى هستند داراى نفوسى زنده، و داراى اراده، و كارهايى كه مى‏كنند به عنوان يك علت فاعلى مى‏كنند. و بعضى ديگر گفته‏اند: اجرامى هستند بدون نفس، ولى در عين حال هر اثرى كه از خود بروز مى‏دهند به عنوان يك علت فاعلى بروز مى‏دهند. بعضى ديگر گفته‏اند: اصلا علت فاعلى آثار خود نيستند، بلكه زمينه فراهم ساز فعل خدايند و فاعل حوادث خداى تعالى است. جمعى ديگر گفته‏اند: كواكب و اوضاع آن صرفا علامتهايى هستند براى حوادث، و اما خود آنها هيچ كاره‏اند، و حوادث نه فعل آنها است و نه آنها زمينه چين فعل خدا در آن حوادثند. بعضى هم گفته‏اند: اصلا هيچ ارتباطى ميان اوضاع كواكب و حوادث زمينى نيست، حتى آن اوضاع علامت حدوث آن حوادث هم نيستند، بلكه عادت خدا بر اين جارى شده كه فلان حادثه زمينى را مقارن با فلان وضع آسمانى پديد آورد.
و هيچ يك از اين احكام كه گفته شد دائمى و عمومى نيست، و چنان نيست كه در هنگام پديد آمدن فلان وضع آسمانى بتوان حكم قطعى كرد به اينكه فلان حادثه زمينى حادث مى‏شود، گاهى اين پيشگوييها درست در مى‏آيد، و گاهى هم دروغ مى‏شود، و ليكن داستانهاى عجيب و حكايات غريبى كه از استخراجات اين طائفه به ما رسيده، اين معنا را مسلم مى‏كند كه چنان هم نيست كه ميان اوضاع آسمانى و حوادث زمينى هيچ رابطه‏اى نباشد، بلكه رابطه جزئى هست، اما همانطور كه گفتيم رابطه جزئى، نه رابطه صد در صد، و اتفاقا در رواياتى هم كه از ائمه معصومين (علیهم السلام) در اين باب آمده، اين مقدار تصديق شده است.
بنا بر اين، نمى‏توان حكم قطعى كرد به اينكه فلان كوكب يا فلان وضع آسمانى سعد است يا نحس، و اما اصل ارتباط حوادث زمينى با اوضاع آسمانى را هيچ دانشمند اهل بحثى نمى‏تواند انكارش كند، و اين مقدار، از نظر دين ضررى به جايى نمى‏رساند حال چه اينكه بگويند اين اجرام داراى نفس ناطقه هم هستند، يا اين را نگويند، على اى حال با هيچ يك از ضروريات دينى مخالفت ندارد.
مگر اينكه كسى توهم كند كه اعتقاد به چنين تاثيرى شرك است، چون در حقيقت كسى كه ستارگان را در پديد آوردن حوادث زمين مؤثر مى‏داند آنها را خالق آن حوادث مى‏شمارد، و مى‏تواند خلقت حوادث را منتهى به خداى تعالى نسازد. ليكن اين توهم صحيح نيست، چون احدى چنين حرفى نزده، حتى وثنى مذهبان از صابئه كه كواكب را مى‏پرستند چنين ادعايى نكرده‏اند.
ممكن است كسى اشكال كند كه وقتى ستارگان پديد آورنده حوادث زمينند پس در حقيقت مدبر نظام كون و مستقل در تدبير آن هستند، در نتيجه داراى ربوبيت هستند، كه خود مستوجب معبوديت نيز هست، و اين همان شرك در پرستش است، كه صابئه ستاره‏پرست بر آنند.
[اقسام رواياتى كه در اين باره وارد شده‏اند]
و اما روايات وارده در اينكه اوضاع ستارگان در سعادت و نحوست اثر دارند و يا ندارند بسيار زياد و بر چند قسمند:
بعضى از آن روايات به ظاهرش مساله سعادت و نحوست را پذيرفته، مانند روايتى كه صاحب رسالة الذهبيه در كتاب خود از حضرت رضا (علیه السلام) نقل كرده، كه فرمود: بدان كه جماع با زنان در وقتى كه قمر در برج حمل (فروردين) و يا برج دلو (بهمن) است بهتر است، و از آن بهتر وقتى است كه قمر در برج ثور (ارديبهشت) باشد، كه شرف قمر است. « 13 »
و در بحار از نوادر و او به سند خود از حمران از امام صادق (علیه السلام) روايت كرده كه فرمود: كسى كه مسافرت و يا ازدواج كند، در حالى كه قمر در عقرب باشد، هرگز خوبى نخواهد ديد . « 14 »
و ابن طاووس در كتاب نجوم از على (علیه السلام) روايت كرده كه فرمود: مسافرت كردن در هر ماه وقتى كه قمر در محاق است، و همچنين وقتى كه در عقرب است خوب‏ نيست. « 15 »
[حمل آن دسته روايات كه بر سعد و نحس بودن بعضى كواكب دلالت دارند بر تقيه و وجوهى ديگر در اين باره‏]
و ممكن است امثال اين روايات را حمل كنيم بر تقيه كه البته ديگران هم اينطور حمل كرده‏اند، و نيز ممكن است حمل شود بر مقارنه اين اوقات با تفالى كه عامه مى‏زنند، هم چنان كه عده‏اى از روايات نيز به آن اشعار دارد، چون در آن روايات دستور داده‏اند براى دفع نحوست صدقه دهيد، مانند روايتى كه راوندى به سند خود از موسى بن جعفر از پدرش از جدش نقل كرده كه در حديثى فرمود: در هر صبحگاه به صدقه‏اى تصدق ده تا نحوست آن روز از تو بر طرف شود، و در هر شامگاه به صدقه‏اى تصدق ده تا نحوست آن شب از تو دور گردد، (تا آخر حديث). « 16 »
ممكن هم هست بگوييم: اين روايات نظر به ارتباط خاص دارد كه بين وضع آسمان و حادثه زمينى به نحو اقتضا هست، نه به نحو عليت.
دسته دوم از روايات آن رواياتى است كه به كلى تاثيرات نجوم در حوادث را انكار و تكذيب نموده و به شدت از اعتقاد بدان و نيز اشتغال به علم نجوم نهى مى‏كند، مانند كلام امير المؤمنين در نهج البلاغه كه مى‏فرمايد:" و المنجم كالكاهن و الكاهن كالساحر و الساحر كالكافر و الكافر فى النار". يعنى: منجم مثل كاهن است، و كاهن چون ساحر، و ساحر چون كافر، و كافر هم در آتش است. « 17 »
و از اخبارى ديگر بر مى‏آيد كه آن را تصديق كرده، و اجازه داده كه در نجوم نظر كنند و فرموده‏اند: نهى از اشتغال به علم نجوم براى اين است كه مبادا كسى آنها را مستقل در تاثير بپندارد، و كارش منجر به شرك شود.
دسته سوم از آن روايات، احاديثى است كه دلالت دارد بر اينكه نجوم در جاى خود حق است چيزى كه هست اندك از اين علم فايده ندارد و زيادش هم به دست كسى نمى‏آيد، هم چنان كه در كافى به سند خود از عبد الرحمن بن سيابه روايت كرده كه گفت: به امام صادق (علیه السلام) عرضه داشتم: فدايت شوم، مردم مى‏گويند تحصيل علم نجوم حلال نيست، و من اين علم را دوست مى‏دارم، اگر به راستى مضر به دين من است، دنبالش نروم، چون مرا به چيزى كه مضر به دينم باشد حاجتى نيست، و اگر مضر به دينم نيست بفرما، كه به خدا قسم خيلى به آن علاقه‏مندم، و خيلى اشتهاى تحصيل آن را دارم؟ فرمود: اينطور كه مردم‏ مى‏گويند نيست، نجوم ضررى به دينت نمى‏زند، آن گاه فرمود: ليكن شما مى‏توانيد مختصرى از اين علم را به دست آوريد و يك قسمت از آن را تحصيل كنيد، كه تازه زياد همان قسمت را هم نمى‏توانيد به دست آوريد، و اندكش هم به دردتان نمى‏خورد (تا آخر حديث). « 18 »
و در بحار از كتاب نجوم ابن طاووس از معاوية بن حكيم از محمد بن زياد از محمد بن يحيى خثعمى روايت كرده كه گفت: من از امام صادق (علیه السلام) از علم نجوم پرسيدم، كه آيا حق است يا نه؟ فرمود: بله حق است. عرضه داشتم: آيا در روى زمين كسى را سراغ داريد كه اين علم را دارا باشد؟ فرمود: بله، در روى زمين كسى هست كه آن را مى‏داند. « 19 »
و در عده‏اى از روايات آمده كه كسى به جز يك خانواده هندى و خانواده‏اى از عرب از آن آگهى ندارد.« 20 »
و در بعضى از آن روايات به جاى خانواده‏اى از عرب خانواده‏اى از قريش آمده.
و اين روايات مطلب سابق ما را تاييد مى‏كند كه گفتيم بين اوضاع كواكب و حوادث زمين ارتباطى جزئى هست.
بله در بعضى از اين روايات آمده كه خداى تعالى مشترى را به صورت مردى به زمين فرستاد، و او در زمين به مردى از عجم (غير عرب) برخورد، و علم نجوم را به او تعليم كرد، تا آنجا كه پنداشت كه كاملا فرا گرفته، بعد از او پرسيد: حالا ببين مشترى كجا است؟ آن مرد گفت: من ستاره مشترى را در فلك نمى‏بينم، و نمى‏دانم كجا است، مشترى فهميد كه او درست نياموخته او را عقب زد، و دست مردى از هند را گرفته علم نجوم را به او تعليم داد، تا جايى كه پنداشت كاملا ياد گرفته، آن گاه پرسيد: حالا بگو ببينم مشترى كجا است؟ او گفت محاسبات من دلالت دارد بر اينكه مشترى خود تو هستى، همين كه اين را گفت صيحه‏اى زد و مرد، و علم او به اهل بيتش به ارث رسيد، و علم نجوم در آن خانواده است . « 21 » ولى اين روايت خيلى شباهت دارد به روايات جعلى. « 22 »
7) سَيَعْلَمُونَ غَدًا مَنِ الْكَذَّابُ الأشِرُ (٢٦)
به زودى فردا بدانند دروغگوى گستاخ كيست. (26)
8) وَلَقَدْ صَبَّحَهُمْ بُكْرَةً عَذَابٌ مُسْتَقِرٌّ (٣٨)
و به راستى كه سپيده‏دم عذابى پيگير به سر وقت آنان آمد. (38)
9) بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَةُ أَدْهَى وَأَمَرُّ (٤٦)
بلكه موعدشان قيامت است و قيامت [بسى‏] سخت‏تر و تلخ‏تر است. (46)
10) يَوْمَ يُسْحَبُونَ فِي النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ (٤٨)
روزى كه در آتش به رو كشيده مى‏شوند [و به آنان گفته مى‏شود:] «لهيب آتش را بچشيد [و احساس كنيد].» (48)

سوره مبارکه رحمان ( 7 مورد )

1) الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ (٥)
خورشيد و ماه بر حسابى [روان‏] اند. (5)
2) وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ (٧)
و آسمان را برافراشت و ترازو را گذاشت، (7)
[منظور از رفع سماء و وضع ميزان‏]
" وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ" در صورتى كه مراد از كلمه" سماء" جهت بلندى و بالا باشد معناى رفع آن عبارت مى‏شود از اينكه سماء را در اصل بلند و بالا آفريد، نه اينكه بعد از خلقت آن را بلند كرد و به بالا برد، و در صورتى كه مراد از آن خود جهت بالا نباشد، بلكه أجرامى باشد كه در جهت بالا قرار دارند، آن وقت معناى رفع آن تقدير محلهاى آنها خواهد بود، و معناى جمله اين خواهد بود كه: خداى تعالى محل ستارگان را نسبت به زمين بلند قرار داد، و اين تقدير را آن روز كرد كه زمين و آسمان همه يكپارچه بود، بعدا آنها را فتق و جداى از هم كرد، هم چنان كه فرمود: " أَ وَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما" مگر آنها كه كفر ورزيدند نمى‏بينند كه آسمانها و زمين يكپارچه بودند، و ما آنها را از هم جدا كرديم؟! « 23 » و به هر تقدير چه آن باشد و چه اين، منظور از رفع، رفع حسى است نه معنوى.
و اگر منظور از رفع سماء، منازل ملائكه و مصادر امر الهى و از آن جمله وحى بوده باشد، در اين صورت مراد از رفع، رفع معنوى خواهد بود، البته ممكن هم هست منظور از رفع را اعم از حسى و معنوى بگيريم. « 24 »
3) وَالأرْضَ وَضَعَهَا لِلأنَامِ (١٠)
و زمين را براى مردم نهاد. (10)
4) رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ (١٧)
پروردگار دو خاور و پروردگار دو باختر. (17)
[مقصود از مشرقين و مغربين]
" رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ" منظور از" دو مشرق"، مشرق تابستان و مشرق زمستان است، كه به خاطر دو جا بودن آن دو چهار فصل پديد مى‏آيد، و ارزاق روزى‏خواران انتظام مى‏پذيرد.
بعضى هم گفته‏اند: مراد از دو مشرق، مشرق خورشيد و مشرق ماه است، و مراد از دو مغرب هم دو مغرب آن دو است. « 25 »
5) يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (٢٩)
هر كه در آسمانها و زمين است از او درخواست مى‏كند. هر زمان، او در كارى است. (29)
6) يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلا بِسُلْطَانٍ (٣٣)
اى گروه جنّيان و انسيان، اگر مى‏توانيد از كرانه‏هاى آسمانها و زمين به بيرون رخنه كنيد، پس رخنه كنيد. [ولى‏] جز با [به دست آوردن‏] تسلّطى رخنه نمى‏كنيد. (33)
7) فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَكَانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهَانِ (٣٧)
پس آن گاه كه آسمان از هم شكافد و چون چرم گلگون گردد. (37)

سوره مبارکه واقعه ( 5 مورد )

1) إِذَا رُجَّتِ الأرْضُ رَجًّا (٤)
چون زمين با تكان [سختى‏] لرزانده شود، (4)
2) لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِيقَاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (٥٠)
قطعاً همه در موعد روزى معلوم گردآورده شوند.» (50)
3) هَذَا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ (٥٦)
اين است پذيرايى آنان در روز جزا. (56)
4) فَلا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ (٧٥)
نه [چنين است كه مى‏پنداريد]، سوگند به جايگاه‏هاى [ويژه و فواصل
معيّن‏] ستارگان. (75)
كلمه" مواقع" جمع" موقع" است، كه به معناى محل است و معناى آيه چنين است كه: من سوگند مى‏خورم به محلهاى ستارگان، به آن جايى كه هر ستاره در آسمان دارد.
بعضى از مفسرين گفته‏اند: كلمه" مواقع" جمع" موقع" هست ليكن موقع مصدر ميمى و به معناى وقوع و سقوط است، و آيه مى‏خواهد به سقوط ستارگان در روز قيامت، و يا به افتادن شهاب‏ها بر سر شيطانها، و يا به محل سقوط ستارگان در هنگام غروب اشاره كند. ولى وجه اول بهتر است و به ذهن زودتر مى‏رود. « 26 »
5) تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ (٨٠)
وحيى است از جانب پروردگار جهانيان. (80)

پی نوشت ها :

1. الميزان، ج‏18، ص 509
2. الميزان، ج‏18، ص 509
3. صافات ، 6
4. ذاریات ، 47
5. مؤمنون ، 17
6. المیزان ، ج 18، ص 549
7. مجمع البيان، ج 9، ص 172
8. مجمع البيان، ج 9، ص 172
9. روح المعانى، ج 27، ص 45
10. مجمع البيان، ج 9، ص 172
11. الميزان، ج‏19، ص 42
12. الميزان، ج‏19، ص 43
13. بحار الانوار، ج 58، ص 268، ح 52
14. بحار الانوار، ج 58، ص 268، ح 55
15. بحار الانوار، ج 58، ص 254، ح 42
16. بحار الانوار، ج 58، ص 257، ح 48
17. نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 78، ص 177
18. روضه کافی ،ج 18 ،ص 168 ،ح 233
19. بحار الانوار ،ج 58،ص 249،ح 30
20. بحار الانوار ،ج 58،ص 250،ح 34
21. بحار الانوار ،ج 58،ص 271،ح 58
22. الميزان، ج‏19، ص122
23. انبياء، 30
24. 2الميزان، ج‏19، ص162
25. الميزان، ج‏19، ص162
26. المیزان ،ج 19،ص 236