نشانه گذاری آیات نجومی قرآن (13)
نشانه گذاری آیات نجومی قرآن (13)
منبع : راسخون
سوره مبارکه نبأ ( 10 مورد )
آيا زمين را گهوارهاى نگردانيديم؟ (6)
2) وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ لِبَاسًا (١٠)
و شب را [براى شما] پوششى قرار داديم. (10)
3) وَجَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشًا (١١)
و روز را [براى] معاش [شما] نهاديم. (11)
4) إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كَانَ مِيقَاتًا (١٧)
قطعاً وعدگاه [ما با شما] روز داورى است: (17)
5) يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا (١٨)
روزى كه در «صور» دميده شود، و گروه گروه بياييد (18)
6) وَفُتِحَتِ السَّمَاءُ فَكَانَتْ أَبْوَابًا (١٩)
و آسمان، گشوده و درهايى [پديد] شود (19)
7) رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا الرَّحْمَنِ لا يَمْلِكُونَ مِنْهُ خِطَابًا (٣٧)
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، بخشايشگرى كه كس را ياراى خطاب با او نيست. (37)
8) يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ إِلا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا (٣٨)
روزى كه «روح» و فرشتگان به صف مىايستند، و [مردم] سخن نگويند، مگر كسى كه [خداى] رحمان به او رخصت دهد، و سخن راست گويد. (38)
9) ذَلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَآبًا (٣٩)
آن [روز]، روز حقّ است پس هر كه خواهد، راه بازگشتى به سوى پروردگار خود بجويد. (39)
10) إِنَّا أَنْذَرْنَاكُمْ عَذَابًا قَرِيبًا يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَيَقُولُ الْكَافِرُ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَابًا (٤٠)
ما شما را از عذابى نزديك هشدار داديم: روزى كه آدمى آنچه را با دست خويش پيش فرستاده است بنگرد و كافر گويد: «كاش من خاك بودم.» (40)
سوره مبارکه نازعات ( 9 مورد )
آن روز كه لرزنده بلرزد، (6)
2) قُلُوبٌ يَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ (٨)
در آن روز، دلهايى سخت هراسانند. (8)
3) أَأَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا (٢٧)
آيا آفرينش شما دشوارتر است يا آسمانى كه [او] آن را برپا كرده است؟ (27)
4) وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا (٢٩)
و شَبَش را تيره و روزش را آشكار گردانيد، (29)
5) وَالأرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا (٣٠)
و پس از آن، زمين را با غلتانيدن گسترد، (30)
6) يَوْمَ يَتَذَكَّرُ الإنْسَانُ مَا سَعَى (٣٥)
[آن] روز است كه انسان آنچه را كه در پى آن كوشيده است به ياد آوَرَد (35)
7) وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا (٣٨)
و زندگى پستِ دنيا را برگزيد، (38)
8) يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا (٤٢)
در باره رستاخيز از تو مىپُرسند كه فرارسيدنش چه وقت است؟ (42)
9) كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَهَا لَمْ يَلْبَثُوا إِلا عَشِيَّةً أَوْ ضُحَاهَا (٤٦)
روزى كه آن را مىبينند، گويى كه آنان جز شبى يا روزى درنگ نكردهاند. (46)
سوره مبارکه عبس ( 5 مورد )
آن گاه زمين را با شكافتنى [لازم] شكافتيم (26)
2) يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ (٣٤)
در آن روز كه انسان از برادر خود ميپوشاند... (34)
3) لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ (٣٧)
در آن روز، هر كسى از آنان را كارى است كه او را به خود مشغول مىدارد. (37)
4) وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ (٣٨)
در آن روز، چهرههايى درخشانند، (38)
5) وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ (٤٠)
و در آن روز، چهرههايى است كه بر آنها غبار نشسته، (40)
سوره مبارکه تکویر ( 8 مورد )
آن گاه كه خورشيد به هم درپيچد، (1)
2) وَإِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ (٢)
و آن گه كه ستارگان همى تيره شوند، (2)
3) وَإِذَا السَّمَاءُ كُشِطَتْ (١١)
و آن گاه كه آسمان زجا كنده شود، (11)
4) وَاللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ (١٧)
و قسم به شبانه، هنگامي كه پشت كند و به آخر رسد، (17)
5) وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ (١٨)
سوگند به صبح چون دميدن گيرد، (18)
6) وَلَقَدْ رَآهُ بِالأفُقِ الْمُبِينِ (٢٣)
و قطعاً آن [فرشته وحى] را در افق رخشان ديده. (23)
7) إِنْ هُوَ إِلا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ (٢٧)
اين [سخن] بجز پندى براى عالميان نيست (27)
8) وَمَا تَشَاءُونَ إِلا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ (٢٩)
و تا خدا، پروردگار جهانيان، نخواهد، [شما نيز] نخواهيد خواست. (29)
[معناى" وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ"]
" وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ" اين آيه عطف است بر كلمه" خنس"، و جمله" إِذا عَسْعَسَ" قيدى است براى كلمه" ليل"، و كلمه" عسعسه" هم به رو آوردن شب اطلاق مىشود، و هم به رفتن آن.
راغب گفته: معناى" وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ" اين است كه: سوگند به شب وقتى كه رو مىآورد، و وقتى كه مىرود، كه منظور اول و آخر شب است، پس" عسعسه" و" عساس" به معناى تاريكى مختصر است، نظير تاريكى اول مغرب و قبل از آفتاب.«1»
مناسبتر با اتصال جمله مورد بحث با آيه" وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ" اين است كه بگوييم منظور تنها رفتن شب است.
بعضى « 2 » هم گفتهاند: منظور آمدن شب است، ولى به همان جهتى كه دانستى بعيد است.
" وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ" اين جمله عطف است بر كلمه" خنس"، و جمله" إِذا تَنَفَّسَ" قيد كلمه صبح است، و اگر صبح را داراى تنفس خوانده- بطورى كه از بعضىها استفاده مىشود-، به اين مناسبت بوده كه صبح نور خود را در افق مىگستراند، و ظلمت را كه افق را فرا گرفته بود از بين مىبرد، و اين نوعى استعاره است كه صبح، بعد از آنكه ظلمت شب را شكافته و طلوع كرده به كسى تشبيه كرده كه بعد از اعمال دشوارى كه انجام داده و لحظه فراغتى يافته تا استراحت كند نفسى عميق مىكشد، روشنى افق هم تنفسى است از صبح.
زمخشرى درباره اين استعاره وجهى ديگر ذكر كرده، مىگويد اگر بپرسى تنفس صبح چه معنا دارد؟ مىگويم: وقتى صبح مىآيد با آمدنش روح و نسيمى مىآورد، و همين نسيم بطور مجاز تنفس صبح خوانده شده. « 3 » اين بود گفتار زمخشرى، ليكن وجه قبلى به ذهن نزديكتر است.
[مراد از اينكه رسول اللَّه (صلى اللَّه عليه و آله و سلم) جبرئيل را در افق مبين ديده است]
و كلمه" افق مبين" به معناى ناحيه ظاهر است، و ظاهرا اشاره باشد به آيه" وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى". « 4 »
و معناى آن اين است كه سوگند مىخورم كه رسول اللَّه (صلى اللَّه عليه و آله و سلم) جبرئيل را قبلا هم ديده بود، و جبرئيل آن زمان در افق مبين، و ناحيه ظاهر قرار داشت، و آن همان افق اعلى است، افقى كه بلندتر از ساير افقها است، البته بلندى به آن معنايى كه مناسب با عالم ملائكه است.
و بعضى « 5 » گفتهاند: معنايش اين است كه: رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله و سلم)، جبرئيل را به صورت اصليش در آنجا كه خورشيد طلوع مىكند كه همان افق اعلى از ناحيه مشرق است ديده بود.
ليكن اين حرف درست نيست، به دليل اينكه از لفظ آيه دليلى بر آن وجود ندارد، و مخصوصا دليلى كه دلالت كند بر اينكه جبرئيل را به صورت اصليش ديده وجود ندارد، حال جبرئيل بهر صورتى كه تمثل كرده باشد، به نظر مىرسد اين مفسر نظريه خود را از بعضى روايات گرفته كه مىگويد رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله و سلم) جبرئيل را در اول بعثت بين زمين و آسمان ديد، كه بر تختى نشسته، و اگر اين باشد ديگر صورت اصلى نبوده بلكه به اين شكل در آمده. « 6 »
سوره مبارکه انفطار ( 6 مورد )
آن گاه كه آسمان ز هم بشكافد، (1)
2) وَإِذَا الْكَوَاكِبُ انْتَثَرَتْ (٢)
و آن گاه كه اختران پراكنده شوند، (2)
3) يَصْلَوْنَهَا يَوْمَ الدِّينِ (١٥)
روز جزا در آنجا درآيند، (15)
4) وَمَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ (١٧)
و تو چه دانى كه چيست روز جزا. (17)
5) ثُمَّ مَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ (١٨)
باز چه دانى كه چيست روز جزا؟ (18)
6) يَوْمَ لا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئًا وَالأمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ (١٩)
روزى كه كسى براى كسى هيچ اختيارى ندارد و در آن روز، فرمان از آنِ خداست. (19)
سوره مبارکه مطففین ( 6 مورد )
[در] روزى بزرگ: (5)
2) يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ (٦)
روزى كه مردم در برابر پروردگار جهانيان به پاى ايستند. (6)
3) وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ (١٠)
واى بر تكذيبكنندگان در آن هنگام: (10)
4) الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ (١١)
آنان كه روز جزا را دروغ مىپندارند. (11)
5) كَلا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ (١٥)
زهى پندار، كه آنان در آن روز، از پروردگارشان سخت محجوبند. (15)
6) فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ (٣٤)
و [لى] امروز، مؤمنانند كه بر كافران خنده مىزنند. (34)
سوره مبارکه انشقاق ( 5 مورد )
آن گاه كه آسمان ز هم بشكافد، (1)
2) وَإِذَا الأرْضُ مُدَّتْ (٣)
و آن گاه كه زمين كشيده شود، (3)
3) فَلا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ (١٦)
نه، سوگند به شَفَق، (16)
4) وَاللَّيْلِ وَمَا وَسَقَ (١٧)
سوگند به شب و آنچه [شب] فروپوشاند، (17)
5) وَالْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ (١٨)
سوگند به ماه چون [بَدْرِ] تمام شود، (18)
سوره مبارکه بروج ( 3 مورد )
سوگند به آسمانِ آكنده ز برج، (1)
[مراد از ذات البروج بودن آسمان]
" وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ" كلمه" بروج" جمع برج است، و" برج" به معناى هر چيز پيدا و ظاهر است، و اگر بيشتر در كاخهاى عالى استعمال مىشود، براى اين است كه كاخها در نظر تماشا كنندگان و بينندگان ظاهر و هويدا است، ساختمان استوانهاى شكلى كه در چارگوشه قلعهها براى دفاع مىسازند نيز برج ناميده مىشود، و همين معنا منظور آيه است چون مىفرمايد:" وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَيَّنَّاها لِلنَّاظِرِينَ وَ حَفِظْناها مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجِيمٍ" ما براى بناى آسمان برجها قرار داديم، و آسمان را براى نظر كنندگان زينت داده، آن را از هر شيطانى رانده شده حفظ كرديم. « 7 »
، پس مراد از كلمه" بروج" موضع ستارگان در آسمان است.
با اين بيان روشن مىشود اينكه بعضى« 8 » از مفسرين بروج را به دوازده برج اصطلاحى علم نجوم معنا كردهاند، درست نيست.
و در آيه مورد بحث سوگند به آسمانى ياد شده كه به وسيله برجها محفوظ مىشود، و مناسبت اين سوگند با قصهاى كه به زودى بدان اشاره مىكند، و با وعده و وعيدى كه مىدهد بر كسى پوشيده نماند، و ما به زودى به اين مناسبت اشاره مىكنيم. « 9 »
2) وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ (٢)
و به روزِ موعود، (2)
3) الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (٩)
همان [خدايى] كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آنِ اوست و خدا [ست كه] بر هر چيزى گواه است. (9)
سوره مبارکه طارق ( 5 مورد )
سوگند به آسمان و آن اختر شبگرد. (1)
2) النَّجْمُ الثَّاقِبُ (٣)
آن اختر فروزان. (3)
3) يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ (٩)
آن روز كه رازها [همه] فاش شود، (9)
4) وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الرَّجْعِ (١١)
سوگند به آسمانِ بارشانگيز، (11)
5) وَالأرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ (١٢)
سوگند به زمين شكافدار [آماده كشت]، (12)
سوره مبارکه اعلی ( 2 مورد )
ليكن [شما] زندگى دنيا را بر مىگزينيد (16)
2) وَالآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى (١٧)
با آنكه [جهان] آخرت نيكوتر و پايدارتر است. (17)
سوره مبارکه غاشیه ( 4 مورد )
آيا خبرِ «غاشيه» به تو رسيده است؟ (1)
2) وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاعِمَةٌ (٨)
در آن روز، چهرههايى شادابند. (8)
3) وَإِلَى السَّمَاءِ كَيْفَ رُفِعَتْ (١٨)
و به آسمان كه چگونه برافراشته شده؟ (18)
4) وَإِلَى الأرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ (٢٠)
و به زمين كه چگونه گسترده شده است؟ (20)
سوره مبارکه فجر ( 7 مورد )
سوگند به سپيدهدم، (1)
2) وَلَيَالٍ عَشْرٍ (٢)
و به شبهاى دهگانه، (2)
3) وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ (٣)
و به جُفت و تاق، (3)
4) وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ (٤)
و به شب، وقتى سپرى شود. (4)
[وجوه مختلف در باره مراد از" فجر"،" ليال عشر" و" شفع و وتر" كه بدانها سوگند ياد شده است]
" وَ الْفَجْرِ وَ لَيالٍ عَشْرٍ وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ"" فجر" به معناى صبح، و" شفع" به معناى جفت است.
راغب مىگويد: شفع به معناى ضميمه كردن چيزى به مثل آن است، و به اين دو مثل هم شفع مىگويند. « 10 »
و در جمله" وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ" كلمه" يسر" مضارع از مصدر" سرى" است، كه به معناى رفتن شب، و پشت كردن آن است، و كلمه" حجر" به معناى عقل است، پس در اين آيه به صبح، و شبهاى دهگانه و شفع و وتر و شب، وقتى پشت مىكند، سوگند ياد شده.
و چه بسا بتوان ادعا كرد كه ظاهر سوگند به" فجر" قسم به همه صبحها باشد، و بعيد هم نيست كه منظور از آن تنها صبح روز عيد قربان دهم ذى الحجه باشد.
و بعضى گفتهاند: مراد صبح ذى الحجه است. بعضى ديگر گفتهاند: صبح محرم، يعنى اول سال قمرى است. و بعضى گفتهاند: صبح روز جمعه است. بعضى ديگر گفتهاند: فجر شب مزدلفه است. و بعضى مراد از آن را نماز صبح دانستهاند. بعضى منظور از آن را همه روز يعنى از صبح تا شام دانستهاند و بعضى گفتهاند: منظور شكافته شدن و جوشيدن چشمهسارها از لاى سنگها است، و از اين قبيل سخنان كه هيچ مدركى بر آن دلالت ندارد زياد گفتهاند.
" وَ لَيالٍ عَشْرٍ"- چه بسا مراد از آن از اول تا دهم ذى الحجه باشد، و اگر كلمه" ليال" را نكره آورده خواسته است به عظمت آن اشاره كند، نه اينكه عموميت آن را برساند.
بعضى گفتهاند: منظور دهه آخر ماه رمضان است. يكى ديگر گفته: دهه اول رمضان است. سومى گفته دهه اول محرم است. چهارمى گفته: اگر مراد از فجر نماز صبح باشد مراد از شبهاى دهگانه هم عبادت در آنها است. « 11 »
" وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ"- اين جمله با روز ترويه- هشتم ذى الحجه- و روز عرفه قابل انطباق هست، مخصوصا اين تطبيق در صورتى كه مراد از فجر و ليالى دهگانه فجر ذى الحجه و شبهاى دهه اول آن باشد مناسبتر است.
ولى بعضى « 12 » گفتهاند: مراد دو ركعت نماز معروف به" شفع" و يك ركعت نماز معروف به" وتر" است، كه در آخر شب خوانده مىشود. بعضى ديگر گفتهاند مراد مطلق نمازها است، كه بعضى شفع- دو ركعتى و چهار ركعتى- و بعضى ديگر وتر- يك ركعتى و سه ركعتى- است. بعضى ديگر گفتهاند: شفع، روز قربان و وتر، روز عرفه نهم ذى الحجه است. « 13 » و بعضى « 14 » گفتهاند: شفع تمام انسانها است، به دليل اينكه فرموده:" وَ خَلَقْناكُمْ أَزْواجاً" و شما راى به صورت زوجها آفريديم.
« 15 » ، و وتر خداى تعالى است، كه تك است، و بر طبق هر يك از اين اقوال رواياتى هم رسيده، كه به زودى در بحث روايتى آينده از نظر خواننده خواهد گذشت ان شاء اللَّه.
بعضى ديگر گفتهاند: منظور جفت و طاق از هر عددى است، و اگر به شفع و وتر سوگند ياد كرده در حقيقت به عدد قسم خورده، چون هر اندازه و مقدارى به وسيله عدد حساب و ضبط مىشود، و اين نعمت عدد خود از بزرگترين نعمتهاى خداست. بعضى هم گفتهاند:
شفع و وتر همه مخلوقات است، براى اينكه هر چيزى كه تصور كنى يا طاق است و يا جفت.
بعضى ديگر گفتهاند: وتر آدم و شفع همسر او است. بعضى گفتهاند شفع شبها و روزها است، و وتر تنها آن روزى است كه دنبالش شب نيايد، و آن روز قيامت است. بعضى ديگر گفتهاند: شفع صفا و مروه، و وتر بيت الحرام است. « 16 » بعضى گفتهاند: مراد از كلمه" شفع" روزهاى قوم عاد، و منظور از وتر شبهاى آن است. و بعضى گفتهاند: شفع درهاى بهشت است، كه جفت است، چون هشت در است، و وتر درهاى دوزخ است كه هفت در است، و از اين قبيل اقوال بسيارى كه بعضى از مفسرين تا سى و شش قول شمردهاند و اكثر آنها بدون دليل است.
" وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ"- يعنى شب در هنگامى كه مىگذرد و اين جمله در معناى آيه" وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ" « 17 » است، و ظاهرش اين است كه لام در آن براى جنس باشد، پس مراد از" الليل" مطلق و همه آخر شبها است.
و بعضى گفتهاند: مراد از آن شب مزدلفه است، كه همان شب عيد قربان است، كه حاجيان از عرفات وارد مزدلفه مىشوند، و در آنجا همگى به عبادت خدا مىپردازند، تا صبح شود، آن گاه از آنجا به منى كوچ مىكنند. ولى اين وجه صحيح نيست، و مخصوصا بنا بر اينكه مراد از شبهاى دهگانه، دهه اول ذى الحجه باشد درست در نمىآيد، چون شب مزدلفه هم جزو آن ده شب است، كه بدان سوگند ياد شده، ديگر معنى ندارد به آن سوگند خورده باشد. « 18 »
5) كَلا إِذَا دُكَّتِ الأرْضُ دَكًّا دَكًّا (٢١)
نه چنان است، آن گاه كه زمين، سخت در هم كوبيده شود، (21)
6) وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الإنْسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى (٢٣)
و جهنّم را در آن روز [حاضر] آورند، آن روز است كه انسان پند گيرد و [لى] كجا او را جاى پندگرفتن باشد؟ (23)
7) فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ (٢٥)
پس در آن روز هيچ كس چون عذابكردن او، عذاب نكند. (25)
سوره مبارکه بلد ( 1 مورد )
يا در روز گرسنگى، طعامدادن: (14)
سوره مبارکه شمس ( 6 مورد )
سوگند به خورشيد و تابندگىاش، (1)
2) وَالْقَمَرِ إِذَا تَلاهَا (٢)
سوگند به مَه چون پى [خورشيد] رَوَد. (2)
3) وَالنَّهَارِ إِذَا جَلاهَا (٣)
سوگند به روز چون [زمين را] روشن گرداند، (3)
4) وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا (٤)
سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد، (4)
5) وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا (٥)
سوگند به آسمان و آن كس كه آن را برافراشت، (5)
6) وَالأرْضِ وَمَا طَحَاهَا (٦)
سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترد، (6)
سوره مبارکه لیل ( 3 مورد )
سوگند به شب چون پرده افكند، (1)
2) وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى (٢)
سوگند به روز چون جلوهگرى آغازد، (2)
3) وَإِنَّ لَنَا لَلآخِرَةَ وَالأولَى (١٣)
و در حقيقت، دنيا و آخرت از آنِ ماست. (13)
سوره مبارکه ضحی ( 3 مورد )
سوگند به روشنايى روز، (1)
2) وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَى (٢)
سوگند به شب چون آرام گيرد، (2)
3) وَلَلآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الأولَى (٤)
و قطعاً آخرت براى تو از دنيا نيكوتر خواهد بود. (4)
سوره مبارکه قدر ( 5 مورد )
ما [قرآن را] در شب قدر نازل كرديم. (1)
2) وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ (٢)
و از شب قدر، چه آگاهت كرد. (2)
3) لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (٣)
شبِ قدر از هزار ماه ارجمندتر است. (3)
4) تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ (٤)
در آن [شب] فرشتگان، با روح، به فرمان پروردگارشان، براى هر كارى [كه مقرّر شده است] فرود آيند (4)
5) سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ (٥)
[آن شب] تا دَمِ صُبح، صلح و سلام است. (5)
سوره مبارکه بینه ( 2 مورد )
كسانى از اهل كتاب كه كفر ورزيدهاند و [نيز] مشركان در آتش دوزخند، [و] در آن همواره مىمانند اينانند كه بدترين آفريدگانند. (6)
2) جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ (٨)
پاداشِ آنان نزد پروردگارشان باغهاى هميشگى است كه از زير [درختان] آن، نهرها روان است، جاودانه در آن همى مانند خدا از آنان خشنود است و [آنان نيز] از او خشنود اين [پاداش] براى كسى است كه از پروردگارش بترسد. (8)
سوره مبارکه زلزله ( 3 مورد )
آن گاه كه زمين به لرزش [شديد] خود لرزانيده شود، (1)
2) وَأَخْرَجَتِ الأرْضُ أَثْقَالَهَا (٢)
و زمين بارهاى سنگين خود را برون افكند، (2)
3) يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ (٦)
آن روز، مردم [به حال] پراكنده برآيند تا [نتيجه] كارهايشان به آنان نشان داده شود. (6)
سوره مبارکه عادیات ( 2 مورد )
و صبحگاهان هجوم آرند، (3)
2) إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ (١١)
در چنان روزى پروردگارشان به [حال] ايشان نيك آگاه است؟ (11)
سوره مبارکه قارعه ( 1 مورد )
روزى كه مردم چون پروانه [هاى] پراكنده گردند، (4)
سوره مبارکه تکاثر ( 1 مورد )
سپس در همان روز است كه از نعمتِ [روى زمين] پرسيده خواهيد شد. (8)
سوره مبارکه عصر ( 1 مورد )
سوگند به عصرِ [غلبه حقّ بر باطل]، (1)
سوره مبارکه قریش ( 1 مورد )
الفتشان هنگام كوچ زمستان و تابستان، [خدا پيلداران را نابود كرد.] (2)
سوره مبارکه فلق ( 1 مورد )
بگو: «پناه مىبرم به پروردگار سپيده دم، (1)
[معناى" فلق" در" قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ" [
" قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ" مصدر" عوذ" كه كلمه" اعوذ" متكلم وحده از مضارع آن است، به معناى حفظ كردن خويش و پرهيز دادن از شر از راه پناه بردن به كسى است كه مىتواند آن شر را دفع كند، و كلمه" فلق"- به فتحه اول و سكون دوم- به معناى شكافتن و جدا كردن است، و اين كلمه در صورتى كه با دو فتحه باشد صفت مشبههاى به معناى مفعول خواهد بود، نظير" قصص" به دو فتحه (چون قصص به كسره اول و فتحه دوم جمع قصه است)، كه به معناى مقصوص يعنى حكايت شده، و يا نقل شده است، و غالبا اين كلمه بر هنگام صبح اطلاق مىشود، و فلق يعنى آن لحظهاى كه نور گريبان ظلمت را مىشكافد و سر بر مىآورد.
و بنا بر اين، معناى آيه چنين مىشود: بگو من پناه مىبرم به پروردگار صبح، پروردگارى كه آن را فلق مىكند و مىشكافد، و مناسب اين تعبير با مساله پناه بردن از شر، كه خود ساتر خير و مانع آن است، بر كسى پوشيده نيست.
ولى بعضى از مفسرين گفتهاند: مراد از كلمه" فلق" هر چيزى است كه از كتم عدم به وسيله خلقت سر بر آورد، براى اينكه خلقت و ايجاد در حقيقت شكافتن عدم، و بيرون آوردن موجود به عالم وجود است، در نتيجه رب فلق مساوى با رب مخلوق است. « 19 »
بعضى ديگر گفتهاند: كلمه" فلق" نام چاهى است در جهنم. « 20 »
مؤيد اين قول بعضى از رواياتى است كه در تفسير اين سوره وارد شده. « 21 »
[چند روايت در باره مراد از" فلق"]
و در الدر المنثور است كه ابن جرير، از ابو هريره از رسول خدا (ص) روايت كرده كه فرمود:" فلق" نام چاهى رو پوشيده است در جهنم . « 22 »
مؤلف: در معناى اين روايت روايات بسيارى ديگر هست كه در بعضى از آنها آمده:
فلق نام درى است در جهنم كه وقتى باز شود جهنم افروخته گردد، اين روايت را عقبة بن عامر نقل كرده . و در بعضى از آنها آمده چاهى است در دوزخ كه وقتى بخواهند دوزخ را شعلهورسازند از آنجا شعلهور مىكنند، ناقل اين روايت عمرو بن عنبسه است . و از اين قبيل رواياتى ديگر.
و در مجمع البيان مىگويد بعضىها گفتهاند: فلق چاهى در جهنم است كه اهل جهنم از شدت حرارت آن به دنبال پناهگاهى مىگردند، ناقل اين حديث سدى است . و ابو حمزه ثمالى و على بن ابراهيم هم آن را در تفسير خود آوردهاند. « 23 »
پی نوشت ها :
1. مفردات راغب، ماده" عسعس"
2. مجمع البيان، ج 10، ص 446
3. تفسیر کشاف زمخشری ،ج 4 ،ص 711
4. نجم ، 7
5. مجمع البيان، ج 10، ص 446
6. الميزان، ج20، ص 357
7. حجر، 17
8. تفسير روح المعانى، ج 30، ص 85
9. الميزان، ج20، ص 41
10. مفردات راغب، ماده" شفع"
11. روح المعانى، ج 30، ص 120
12. تفسير قمى، ج 2، ص 419
13. مجمع البيان، ج 10، ص 485
14. تفسير فخر رازى، ج 31، ص 163
15. نبا، 8
16. تفسير قرطبى، ج 20، ص 40 و 41
17. روح المعانى، ج 30، ص 120
18. مدثر ، 33
19. الميزان، ج20، ص 468
20. الدر المنثور، ج 6، ص 416
21. تفسير قمى، ج 2، ص 450
22. الدر المنثور، ج 6، ص 418
23. الميزان، ج20، ص 685
/خ
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}