20 آذر 1388 / 23 ذی الحجة 1430 / 11 دسامبر 2009

دكترعلي اصغر سروش اديب و مترجم تواناي ايران در74سالگي درگذشت. وي ازجمله نخستين گروه محصلان اعزامي به خارج بود و بعد ازاتمام تحصيلات و درجه اخذ دكتري به ايران بازگشت و به خدمت دولت درآمد. دكتر سروش پس از چندي مشاغل دولتي را رها كرد و به ترجمه پرداخت. ايشان افزون بر ترجمه كتب از زبان فرانسه و برعكس به زبانهاي انگليسي و عربي نيز تسلط داشت. ازآثار دكتر علي اصغر سروش كه ب آزادگي و علوّ طبع مشهوربود «فرهنگ مشابهات زبان فرانسه، امپراتوري روم و آغاز مسيحيت و تمدنهاي باستاني خاور نزديك» را مي توان نام برد.
همزمان با اوج تظاهرات مردمي ضد رژيم و درگيري‏هاي شديد مردم با مزدوران پهلوي در عاشوراي 1357 ش، يك افسر، دو درجه دار و چهار سرباز مسلح، به ناهارخوري افسران ارشد پادگان لويزان در شرق تهران حمله كردند و با رگبار مسلسل، بيش از هفتاد نفر از افسران ارشد و درجه‏داران رژيم را كشتند. حمله كنندگان به جز يك سروان، بقيه كشته شدند. اين اقدام متهوّرانه در بين نظاميان اثر زيادي بخشيد و همه از جان خود هراسان شدند. دولت نظامي ارتشبد ازهاري پس از وقوع اين حادثه كه در كنار گوش خود، در تهران، آن هم در يك محيط نظامي اتفاق افتاده بود، سعي كرد حقيقت اين خبر در پادگان‏ها منتشر نشود ولي در همان دقايق اوليه، خبر به اطلاع همه رسيد. در اين اوضاع، شاه، بيش از هر كسي در وحشت فرو رفت و نسبت به جان خود بيمناك شد. از اين زمان بود كه رييس دولت احساس كرد كه به هيچ وجه قادر به مهار كردن تظاهرات نيست و به زودي دولت او سقوط خواهد كرد.
تظاهرات ميليوني مردم در تهران و تمام نقاط كشور، همزمان با بزرگداشت شهادت سرور شهيدان، حضرت اباعبداللَّه الحسين(علیه السّلام) در عاشوراي حسيني، بي‏نظيرتر از تاسوعا (ديروز) برپا گرديد. اين گروه‏هاي عظيم كه در طول مسير خود به سر دادن شعارهاي سياسي مي‏پرداختند، در ميدان آزادي تهران اجتماع كردند. پس از راهپيمايي روز عيد فطر و تاسوعا، اين تظاهرات، عظيم‏ترين اجتماع ضد دولتي مردم تهران به شمار مي‏رفت. در پايان راهپيمايي، قطعنامه‏اي هفده ماده‏اي قرائت شد كه در آن، بر سقوط و برچيده شدن بساط شاه، برقراري حكومت عدل اسلامي، رهبري حضرت امام خميني (رحمت الله علیه) ، آزادي واقعي، اجراي عدالت اجتماعي و تامين حقوق مردم و جلوگيري از هرگونه سلطه‏گري تاكيده شده بود كه به تصويب ميليون‏ها نفر از مردم انقلابي رسيد. اخبار اين راهپيمايي كه در صدر اخبار مهم جهان قرار داشت، جهانيان را متوجه اين مطلب كرد كه مردم ايران، رژيم سلطنتي را نمي‏خواهند و خواهان حكومتي اسلامي مي‏باشند.
آيت‏اللَّه سيدعبدالحسين دستغيب در سال 1292 شمسي (عاشوراي 1332 ق) در شيراز در خانواده‏اي كه 800 سال سابقه علم و فضيلت دارند متولد گرديد. وي پس از سپري كردن مقدمات علوم اسلامي، در 22 سالگي به نجف اشرف مهاجرت نمود و در آنجا از محضر استاداني چون سيدابوالحسن اصفهاني، شيخ محمد كاظم شيرازي و سيد ميرزا آقا اصطهباناتي استفاده نمود و پس از سالياني اقامت در نجف، از بزرگان حوزه علميه آن سامان، اجازه اجتهاد گرفت. در نجف روح جستجوگر آن شهيد در پي يافتن صاحبدلي بود كه او را به وداي ايمَن برساند، تا آنكه سرانجام در محضر پرفيضِ استاد اخلاق، ميرزا محمد علي قاضي تبريزي، آرامش يافت و از خواص استاد شد. آيت‏اللَّه دستغيب همراه با قيام امام خميني(ره) در سال 1341، مبارزات خويش را آغاز نمود و در 15 خرداد 1342 بازداشت و به تهران تبعيد گرديد. از آن پس چندين بار در مدت حكومت طاغوت بازداشت و تبعيد شد. در طي اين مقطع از مبارزات بود كه ايشان به همراه چهار تن ديگر از علما، اعلاميه‏اي صادر و شاه را از سلطنت خلع نمودند. آيت‏اللَّه دستغيب پس از پيروزي انقلاب اسلامي وظايف ارزشمندي را در نظام جمهوري اسلامي از جمله: نمايندگي مردم شيراز در مجلس خبرگان، امامت جمعه شيراز و نمايندگي امام خميني(ره) در استان فارس به عهده گرفت. آيت‏اللَّه دستغيب علاوه بر خدمات متعددي كه صرف ساخت، تاسيس و بازسازي بناها و آثار خيريه نمود داراي تاليفات متعددي است كه آدابي از قرآن، معراج، ايمان، گناهان كبيره، قلب سليم، داستان‏هاي شگفت و... از آن جمله‏اند. اين عالم وارسته و معلم اخلاق سرانجام در بيستم آذر 1360 ش برابر با چهاردهم صفر 1402ق هنگامي كه براي اداي نماز جمعه عازم محل برگزاري آن بود از سوي منافقين ضدانقلاب در 68 سالگي به شهادت رسيد.
عمليات متوسط مطلع‏الفجر از 20 آذر 1360 در منطقه گيلانغرب در وسعت 35 كيلومتر مربع با رمز يا مهدي(عج) ادركني آغاز شد و تا پنجم دي ماه به طول انجاميد. در اين عمليات رزمندگان اسلام، متشكل از سپاه، بسيج و تعدادي از مردم مسلمان بومي منطقه، ضمن هماهنگي با نيروهاي ارتش و هوانيروز، از سه محور به دشمن يورش بردند. نيروهاي اسلام بدون توجه به سرماي شديد و شرايط سخت منطقه، ضمن عبور از سيم‏هاي خاردار و ميادين مين، به جبهه دشمن نفوذ كرده و با آنان درگير شدند. در عمليات مطلع الفجر، نيروهاي اسلام علاوه بر كشته و زخمي كردن دو هزار تن و به اسارت درآوردن دويست تن ديگر از افراد دشمن، قواي بعث را تا نزديك مرز بين‏المللي به عقب مي‏رانند. در اين ميان پاتك دشمن براي عقب‏راندن سپاه اسلام ناكام ماند و مناطق حساسي به دست نيروهاي خودي افتاد.
آيت‏اللَّه حاج شيخ عبدالحسين چهرگاني غروي در سال 1289 ش (1328ق) در خانداني كه سابقه سه قرن روحانيت و مرجعيت در منطقه آذربايجان داشتند در نجف اشرف به دنيا آمد. وي پس از طي دوران ابتدايي به فراگيري علوم حوزوي روي آورد و از استادان نامداري همچون حضرات آيات: حاج ميرزا باقر زنجاني، شيخ حسين اهري و شيخ ابوالحسن مشكيني بهره بُرد. آيت‏اللَّه غروي در 22 سالگي راهي آذربايجان شد و به مدت سه سال از درس آيت‏اللَّه انگجي استفاده نمود. از آن پس در درس آيت‏اللَّه شيخ عبدالكريم حائري يزدي و سيد محمد حجت كوه كمره‏اي در قم شركت جست و به مدارج والاي علمي دست يافت. آيت‏اللَّه غروي پس از آن، در تبريز به تدريس و تعليم و ارشاد مردم و توجه به مباحث اخلاقي اشتغال پيدا كرد و جوانان را به اسلام اصيل رهنمون مي‏ساخت. اين عالم مجاهد در زماني كه انديشه‏هاي ضد ديني و الحادي از جانب بي‏دينان در جامعه مطرح شده بود، با دلايل قاطع به دفاع از حريم دين پرداخت كه بعدها با نام اسلام و شيعه به چاپ رسيد. ايشان همچنين در مبارزات مردم تبريز به همراه عالمان آن ديار از قبيل حضرات آيات: شهيد قاضي طباطبايي، سيد محمدعلي انگجي و ميرزا عبداللَّه مجتهدي شركت فعال داشت و نام وي، همواره در ذيل اعلاميه‏هاي عالمان تبريز به چشم مي‏خورد. آيت‏اللَّه غروي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، از سوي مردم آذربايجان شرقي به عضويت مجلس خبرگان برگزيده شد و تا پايان عمر در اين سنگر مشغول خدمت بود. سرانجام آن فقيه وارسته پس از عمري سرشار از خدمات ديني، در بيستم آذر 1373ش در 84 سالگي جان به جان آفرين تسليم كرد و پس از تشييعي با شكوه در تبريز و قم، در قم به خاك سپرده شد. در روز فوت ايشان، سه روز در آذربايجان شرقي عزاي عمومي اعلام گرديد و مجالس ختم باشكوهي تشكيل شد.
فقيه اصولي، محدث رجالي و جامع معقول و منقول، آيت‏اللَّه ميرزا كاظم تبريزي از علماي مشهور حوزه‏هاي علميه نجف و قم، در حدود سال 1299 ش (1340ق) در تبريز به دنيا آمد و در نوجواني به تحصيل علوم ديني روي آورد. وي پس از گذراندن دروس مقدمات و سطح در 21 سالگي به نجف كوچيد و از حضرات آيات: شيخ موسي خوانساري، شيخ محمدرضا آل‏ ياسين، سيد ابوالحسن اصفهاني، شيخ محمدكاظم شيرازي، سيدمحسن حكيم و سيد محمود شاهرودي بهره‏هايي وافر برد. آيت‏اللَّه تبريزي همچنين به مدت بيست سال از محضر درس فقه، اصول، رجال و تفسير آيت‏اللَّه سيد ابوالقاسم خويي استفاده كرد و از برترين تلامذه‏اش محسوب مي‏شد. فرزانه تبريز، همزمان با تحصيل، به تدريس سطوح عاليه و پس از چندي به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت تا اين كه در سال 1349 ش به قم آمد و يكي از پر بارترين مجالس درسي حوزه را تشكيل داد. آيت‏اللَّه تبريزي بر علوم مختلف همچون: فقه، اصول، حديث، رجال، تفسير، تاريخ، ادبيات، رياضيات، هيئت، هندسه، كلام، فلسفه و منطق تسلط فراوان داشت و با زبان‏هاي انگليسي و فرانسه نيز آشنا بود. برخي از تاليفات فراوان او كه سر به ده‏ها مجلد مي‏زند عبارتند از: شرح عروةُالوثقي در 150 جلد، القواعد الفقهيه در 50 جلد، تطبيقاتُ الوسايل در 20 جلد، الاصول الجديده در 10 جلد، الفقه المُيسَّر و شرح اسفار. اين عالم بزرگ سرانجام در 20 آذر 1374 برابر با 18 رجب 1416 ق در 75 سالگي درگذشت و در قم به خاك سپرده شد.
« ابوالحسن مسعودي» مورخ مشهور و دانشمند مسلمان بدرود حيات گفت. او از علماي برجسته قرن چهارم هجري قمري و از اهالي بغداد بود . اين مورخ گرانقدر سفرهاي متعددي كرد به آذر بايجان، گرگان، شام ، فلسطين ، هند و چين و جزاير ماداگاسكار ودر هر يك از اين سفرها به دانش خود افزود . وي همچنين مدتي از عمر خويش را در مصر اقامت گزيد . از آثار بي شمارابوالحسن مسعودي «مُروجُ الذَّهَب، تَنبيهَ الاَسراف و حَدائِقُ الَاذهان في اَخبارِ بَيتِ النَّبي (ع)» را مي توان نام برشمرد.
« ابوالحسن جرجاني» اديب و فقيه شافي در ري درگذشت و پيكرش در جرجان به خاك سپرده شد . او در ايام جواني به اتفاق برادرش به نيشابور رفت و از اعلماي آن ديار حديث شنيد . جرجاني از همين زمان به كسب علم و ادب و مسافرت و بهره گيري از تاريخ وقت ودانشمندان عصر خود پرداخت وعاقبت در زمره بزرگان درآمد . او كه جامع بين فقه شافي و كلام مقولي بود بارها به مقام قضايي گرگان يا جرجان گمارده شد و سرانجام به قاضي انقضاتي وي منصوب شد شايان توجه است كه جرجاني در خوشنويسي تبحر داشت بطوري كه بعضي از مورخان وي را در هنر خوشنويسي و شعر و نثر هم سنگ ابن مُقلِه و جاخط دانسته‎اند.« كتابهاي تفسير قرآن و تهذيب التّاريخ» از جمله آثار اين اديب گرامي است.
ابوالحسن علي بن حسين بن علي مشهور به مسعودي، مورخ و محدث شيعه و از عالمان و فرهيختگان امامي است. وي به بسياري از سرزمين‏ها مسافرت نمود و حقايق فراوان تاريخي و جغرافيايى را از اهل فن و بصيرت به دست آورد. مسعودي، جهانگردي را از سال 309 ق آغاز كرد و بسياري از سرزمين‏هاي اسلامي و غير اسلامي را از نزديك مشاهده نمود كه اين سفرها، قسمت عمده‏اي از زندگاني او را تشكيل مي‏دهند. به همين سبب، دو كتاب تاريخي وي يعني مُرُوجُ الذَّهَبْ و التَّنْبيه و الاَشراف، از اعتبار بالايي نزد محققين برخورداراند. به علاوه، وي وقايع تاريخي را حكايت‏گونه بيان كرده و به تحليل آن‏ها به ويژه از لحاظ اجتماعي پرداخته است.
حاج شيخ عباس بن محمدرضا بن ابي‏القاسم قمي، از افاضل علماي قرن چهاردهم هجري قمري و از محدثين برجسته و آگاه شيعه به شمار مي‏آيد. پس از تحصيلات مقدماتي خويش در قم، در سال 1316 قمري عازم نجف اشرف گرديد و از محضر حاج ميرزا حسين نوري استفاده كرد و در تأليفات استادش مساعدت نمود. پس از فوت استاد، به قم عزيمت كرد و در همان جا به انجام وظايف ديني و تاليف كتاب‏هاي ارزنده پرداخت. ايشان درطول عمر خويش ده‏ها كتاب كه هر يك در جاي خود قابل تامل و تعمق مي‏باشد ارايه نمود. از جمله آثار ايشان، كتاب مَفاتيح‏الجَنان است كه مشتمل بر ادعيه و زيارات معصومين(ع) مي‏باشد و در خانه‏ي هر فرد شيعي در كنار قرآن و نهج‏البلاغه قرار گرفته است. از ديگر آثار شيخ عباس قمي مي‏توان به كتاب‏هاي الاَنوارُ البَهيَّة في تَواريخُ الحُجَج الالهيَّة، الباقياتُ الصّالِحات في الاَدعِيَةِ وَ الصَّلواتِ المُستَحَبّات، سَفينَةُالبِحار و مَدينَةُ الْحِكَمْ و الاثارْ، غايَةُالْمَرام في مَناقِبُ المُرْتَضَويه و مَنازِلُ الاخِرَه اشاره نمود. محدث قمي سرانجام پس از عمري تلاش و خدمت به اسلام و مسلمين و تحمل سختي‏ها و مرارَت زمان به ويژه در اواخر عمر كه مصادف با توطئه‏هاي دشمنان اسلام و دين زدايي رضاخاني بود، در ذي‏الحجّه‏ي سال 1359 ق در 65 سالگي بدرود حيات گفت و پس از تشييع، در صحن مطهر امام علي(ع) در جوار استادش مرحوم حاج ميرزا حسين نوري به خاك سپرده شد.
آيت اللَّه حاج شيخ مرتضي نجفي بروجردي، از علماي برجسته‏ي نجف اشرف، پس از اقامه‏ي نماز جماعت در مسجدي در نجف اشرف توسط عمال رژيم بعث عراق به شهادت رسيد. گروه‏هاي مخالف اين رژيم با توجه به سابقه‏ي بدرفتاري و دشمني سران بغداد با روحانيون شيعه، رژيم عراق رامسؤول ترور آيت اللَّه بروجردي دانسته و آن را محكوم كردند. با اين حال دو ماه بعد، آيت‏اللَّه غروي يكي ديگر از علماي نجف نيز به شهادت رسيد.
مؤسسه عام المنفعه و بين المللي يونسيف با تصويب اكثريت اعضاي سازمان ملل متحد تشكيل شد. اين تشكيلات زير نظر شوراي اجتماعي، اقتصادي سازمان ملل فعاليت خود را بطور رسمي آغازكرد. يونسيف درابتداي كار مسؤليت رسيدگي به وضعيت كودكان و اطفال آسيب ديده درجنگ جهاني دوم را بعهده داشت اما بعدها وظايف يونسيف محدوده گسترده تري يافت و تأمين وسايل زندگي، تغذيه و تحصيل و تربيت سايركودكان محروم جهان را نيز دربرگرفت. اين مؤسسه در بيش ازكشورجهان فعاليت مي كند و مركز آن در نيويورك است. گفتني است كه از طرف يونيسف 11دسامبر روزجهاني ارتباط كودك و تلويزيون نامگذاري شده است.
يوهان كريستين فريدريش هولْدِرْلين، شاعر آلماني، در يازدهم سپتامبر 1770م به دنيا آمد و پس از تحصيلات دبيرستاني، به تحصيل در رشته علوم الهي پرداخت. وي پس از چهار سال علم‏آموزي در اين رشته، از مدرسه بيرون آمد در حالي كه در وجودش عرفان و الوهيتي آميخته با احساسي مربوط به عالم انسانيت و عالم مادي به وجود آمده بود. او كشيش پروتستان نشد اما به وسيله اشعار مذهبي خود، مروج و مبلغ دين گشت. هولدرلين جواني خيال‏پرور بود، سخت تحت تأثير انقلاب فرانسه قرار گرفت و در مغز خود، خيال نو ساختن وضع بشر براساس افكار آزادي‏خواهانه و اشتراك معنوي انساني را مي‏پرواند. وي اولين سرودهاي روحاني را به كمال مطلوب انساني و آزادي تقديم كرد و در زبان و بياني فلسفي، به صورتي اعجاب آور به الهامات والاي مذهبي دست يافت كه او را به قله‏هاي زيبايى در نغمه و سرود روحاني رسانده است. هولدرلين كه پيوسته از تضاد ميان رؤيا و واقعيت رنج مي‏بُرد و در آرزوي اين بود كه به هنر يونان باستان و تمدن كهن كه در آن، هماهنگي خاصي ميان مردم، طبيعت و عالَم مي‏ديد بازگردد، بر آن شد كه جهان واقعي را با دنياي سراسر زيبايى يونان باستان بسنجد، در حالي كه جهان پيرامون خويش را عاري از هر نوع نزديكي با قواي طبيعت و خداياني مي‏ديد كه به اين قوا تجسم مي‏دادند. در اشعار هولدرلين، تمايل به فرهنگ و زيبايى كلاسيك قديم و دنياي كهن با صُوَر ذهني و اضطراب‏هاي رمانتيك آميخته و حسرت قرني طلايى و عطش براي اشتراك معنوي بشر در آن‏ها آشكار است. قالب اشعار هولدرلين، گاه منظم و گاه در قالب شعر آزاد است. آثار هولدرلين تا يك قرن ناشناخته ماند و پس از آن كه چند تن از بزرگان آن را ستودند، از گمنامي و ناشناختگي بيرون آمد. يوهان هولدرلين در سال‏هاي پاياني عمر خود در تشويش ذهني عميقي فرورفت تا اين كه در يازدهم دسامبر 1843م در 73 سالگي درگذشت.
رابرت كُخ، پزشك و مكتشف شهير آلماني در 11 دسامبر 1843م در آلمان به دنيا آمد و پس از اتمام تحصيلات در رشته پزشكي، در شهرهاي مختلف آلمان به معالجه بيماران پرداخت. در همين زمان بود كه بيماري سياه زخم در ميان احشام پديد آمد و نگراني زيادي ايجاد كرد. كُخ پس از تحقيقات بسيار به اين نتيجه رسيد كه باسيل‏هاي بسيار كوچكي در خون گوسفند يا حيوان مريض وجود دارد. او عاقبت توانست با پرورش و نگهداري اين باسيل، نظريه خويش را اثبات كند و سِرُم اين مرض را بسازد. اين عمل باعث شد كه از تلفات زياده از حدّ احشام، جلوگيري شود و پيشرفت موثري در راه علم پزشكي حاصل گردد. با عضويت كخ در شوراي سلطنتي بهداشت برلين، وي امكانات بيشتري براي مطالعه بر روي امراض به دست آورد و از آن پس تحقيقات خود را براي كشف ميكروب سل آغاز نمود. در نهايت در 24 مارس 1882م كُخْ، موفق به كشف ميكروب سل گرديد و در سال بعد اعلام كرد كه با تلقيح سرم، همه جان‏داران را مي‏توان از بروز امراض مصون داشت. كخ سفرهاي زيادي به افريقا نمود و پس از پژوهش‏هاي فراوان، دريافت كه مرض خواب كه هزاران افريقايى را به كام مرگ كشيده بود در اثر نيش پشه‏اي به نام تسه تسه مي‏باشد. در اثر تلاش بي حد و حصر كخ در پيشرفت علم، آكادمي سوئد در سال 1905م با اهداي جايزه نوبل پزشكي به كخ، از وي قدرداني كرد. كخ كه در اثر فعاليت زياد و ناراحتي‏هاي ناشي از آن مريض و ضعيف شده بود، سرانجام بر اثر ابتلا به سل در 27 مه 1910م در 67 سالگي درگذشت. رابرت كخ بدون شك پس از لويي پاستور،پزشك شهير فرانسوي، بزرگ‏ترين ميكروب شناس دنيا است و خدمات ارزنده‏اي كه به عالم علم و بشريت نموده، هيچ گاه فراموش نمي‏شود.
جامعه ملل بعد از جنگ جهاني اول و در ابتداي سال 1920م پا به عرصه وجود گذاشت تا نخستين تلاش و برنامه‏ريزي جهاني در قرن بيستم، براي برقراري صلح بين‏المللي صورت عمل به خود گيرد. اما عدم عضويت امريكا در آن و نبودِ ضمانت اجرايى براي تصميمات اين جامعه، باعث شد تا مواضع و تحركات كشورهاي عضو، اگرچه مغاير با اهداف جامعه جهاني باشد با واكنش عملي مواجه نشود. با اين وضعيتْ هر كشور براي آن كه در عمليات تجاوزكارانه خود مورد توبيخ قرار نگيرد به آساني از جامعه ملل خارج مي‏شد. به عنوان نمونه، در اوائل سال 1933م، ژاپن از اين جامعه كناره گرفت و دو سال پس از آن، هجوم ايتاليا به شمال افريقا كه بحران حبشه نام گرفت،با پاسخ مناسبي از سوي جامعه ملل مواجه نشد. در نتيجه در آخرين ماه سال 1937 موسوليني، ديكتاتور ايتاليا كه به همراه هيتلر پيشواي آلمان نازي، پي‏ريزي نظام جديدي در عرصه بين‏المللي را در انديشه داشت، مسئله خروج ايتاليا از جامعه ملل را مطرح كرد و آن را در يازدهم دسامبر آن سال، عملي نمود. گرچه جامعه ملل تا زمان شكل‏گيري "سازمان ملل متحد" در سال 1946م به حياتِ اداري خود ادامه داد اما در حقيقت از چند سال قبل از آغاز جنگ جهاني دوم دچار مرگ واقعي شده بود.
پس از حمله ژاپن به بندر پرل هاربور امريكا در هفتم دسامبر 1941م و اعلان جنگ امريكا به ژاپن در فرداي آن روز، كشورهاي آلمان و ايتاليا كه متحد ژاپن به شمار مي‏رفتند در يازدهم دسامبر به امريكا اعلان جنگ دادند. تا قبل از ورود امريكا به جنگ، هيتلر سعي مي‏كرد از هر اقدامي كه به مداخله مستقيم امريكا در جنگ منجر شود اجتناب كند. او با آگاهي از نفوذ يهوديان در سياست امريكا، در مبارزه با يهوديان نيز احتياط بيشتري به كار مي‏بُرد و حتي يهوديان را تحت فشار گذاشته بود تا از يهوديان امريكايى بخواهند به خاطر حفظ جان آن‏ها از ورود امريكا به جنگ جلوگيري كنند. ولي پس از اعلان جنگ امريكا به ژاپن، هيتلر با توجه به ارسال كمك‏هاي امريكا به مخالفان آلمان، خود در اعلان جنگ به امريكا پيش‏قدم شد. از آن پس، هيتلر هرگونه ملاحظه و احتياط را در مبارزه با يهوديان كنار گذاشت و با اعلام اين كه يهوديان اصلي‏ترين دشمن آلمان هستند و در شكست آلمان در جنگ اول و طولاني شدن جنگ جهاني دوم مسؤولند، وعده انتقام از آن‏ها را داد. چند روز بعد هيتلر تأكيد كرد كه اروپا بايد از لوث وجود يهوديان پاك شود. از اين زمان بود كه يهوديان در كليه سرزمين‏هاي تحت تسلط آلمان مورد تعقيب قرار گرفته و به زندان، تبعيد يا مرگ محكوم شدند.
عنوان صندوق كمك‏هاي اضطراري بين‏المللي سازمان ملل متحد براي كودكان يا صندوق حمايت از كودكان ملل متحد موسوم به "يونيسف" در يازدهم دسامبر 1946م اعلام موجوديت نمود و در ابتدا وظيفه كمك‏رساني به كودكان صدمه ديده از جنگ را، بر عهده داشت. ولي از سال 1950 وظايف آن گسترش پيدا كرد و تأمين وسايل زندگي، تغذيه، رفاه، بهداشت، آموزش حرفه‏اي و تحصيل و تربيت كودكان محروم جهان را نيز در برگرفت. صندوق كودكان ملل متحد در طي سال‏هاي بعد گسترش فراواني يافت به طوري كه در 150 كشور جهان به فعاليت پرداخت. كمك‏هاي اين صندوق تنها به درخواست دولت‏ها انجام مي‏گيرد و اعتبارات آن از طريق كمك‏هاي داوطلبانه دولت‏ها و افراد خيّر تأمين مي‏گردد. مقر اين صندوق در نيويورك واقع است. و كادر يونيسف و هيأت اجرايي آن كه متشكل از 30 عضو مي‏باشد در فواصل معيني براي تعيين سياست‏هاي صندوق و كمك به طرح‏ها تشكيل جلسه مي‏دهد.
قبل از استقلال پاناما، دولت امريكا در سال 1903م قراردادي براي حفر كانال با كلمبيا كه پاناما نيز جز آن بود منعقد كرد و طي آن، دولت امريكا ساختن اين كانال را به داشتن حق اجاره نواري از دو طرف كانال به عرض 9/5 كيلومتر موكول نمود. قرارداد مزبور در پارلمان سناي كلمبيا مطرح شد و به اتفاق آراء ردْ گرديد. پس از استقلال پاناما، دولت امريكا طي قرارداد جديدي با پاناما، تسلط خود را بر نواري به عرض 16 كيلومتر و هم‏چنين آب‏هاي دو دهانه كانال مسجّل نمود. با افتتاح كانال، سلطه امريكا بر منطقه كانال پاناما آغاز گرديد و ثروت قابل توجهي را از محل ماليات از كشتي‏هاي عبوري براي امريكا، به ارمغان آورد. امريكا پس از آن، با تأسيس پادگان نظامي در اين منطقه، امريكاي لاتين را تحت كنترل و نظارت خود قرار داد. با گذشت بيش از پنجاه سال از تسلط امريكا به اين منطقه، گفتگوهاي جديدي براي انعقاد قرارداد جديد بين مقامات دو طرف صورت گرفت. در نتيجه، قرارداد قبل را منسوخ كردند ولي حق دفاع از كانال را براي امريكا را تا سال 2000م محفوظ داشتند. طي سال‏هاي بعد اختلاف نظرهاي تندي درباره نحوه اداره كانال درگرفت كه در نهايت در مارس 1991م براي نخستين بار مسئوليت اداره كانال به دولت پاناما واگذار شد. اما پايگاه نظامي امريكا، هنوز در منطقه وجود داشت تا اين كه در يازدهم دسامبر 1999م، اداره كانال پس از نزديك به يك قرن، در اختيار دولت پاناما قرار گرفت.
منطقه غربي افريقا از قديم‏الايام مسكوني بوده و بعد از قرن يازدهم، حكومت‏هايى در آن شكل گرفته است. اين وضعيت تا نيمه قرن نوزدهم ادامه داشت تا اين كه اين منطقه به تصرف استعمار فرانسه درآمد. رفتار خشونت بار و غيرانساني استعمارگران فرانسوي باعث شد تا بسياري از ساكنين افريقاي غربي به نواحي مجاور كوچ نمايند. در قرن بيستم اين ناحيه تجزيه گرديد و بين ساحل عاج، مالي و نيجر تقسيم شد. اما پانزده سال بعد در سال 1947م بار ديگر مناطق تجزيه شده يك پارچه شدند. و سرزمين ولتاي عليا را شكل دادند. در سال 1958م به اين كشور خودمختاري داده شد و 2 سال بعد در 5 اوت 1960 به استقلال و عضويت در سازمان ملل رسيد. ولتاي عليا پس از استقلال شاهد كودتاهايى چند بود تا اين كه در چهارم اوت 1983 توماس سانكارا در پي يك كودتا به قدرت رسيد و به علت اجراي برنامه‏هاي اصلاحي و تغيير نام ولتاي عليا به بوركينافاسو (به معني سرزمين مردم نيكوكار و فساد ناپذير) ميان مردم محبوبيت يافت اما پس از چهار سال وي نيز در پي يك كودتا سرنگون گرديد. اين كشور در افريقاي غربي و در همسايگي نيجر، مالي، غنا و... قرار دارد. (ر.ك: 5 اوت)