اگزیستانسیالیسم و انسان گرایی (قسمت سوم)
انسان قبل از هر چیز موجودی است که خود را به سمت آیندهای سوق میدهد و می داند که این کار، کار اوست.
پس طبیعت انسانی در کار نیست چرا که خدایی وجود ندارد تا مفهوم انسان را در نظر بگیرد. انسان صرفأ هست، نه این که در واقع آن چیزی است که تصور میکند باشد، بلکه آن چیزی است که خود بخواهد و همان طوری است که بعد از هستی بالفعل خود را تصور می کند، همان طور که پس از جهش به سمت وجود می خواهد باشد. انسان هیچ چیز دیگری نیست جز آنچه از خود می سازد. این اولین اصل اگزیستانسیالیسم و آن چیزی است که مردم به عنوان سرزنش ما، «ذهنیت» می خوانند. اما منظور ما از این اصل چیست؟ غیر از این که کرامت انسان بیش از سنگ و میز است؟ چرا که می خواهیم بگوییم انسان اول وجود دارد.
انسان قبل از هر چیز موجودی است که خود را به سمت آیندهای سوق میدهد و می داند که این کار، کار اوست. در واقع، انسان طرحی است که از یک زندگی ذهنی برخوردار است نه آن که نوعی خزه یا قارچ یا گل کلم باشد. قبل از آن طرح خود، حتی در اوج هوشمندی، هیچ چیز وجود ندارد، انسان فقط زمانی متوجه وجود خواهد شد که آنچه قصد دارد بشود، شده باشد. با این حال، نه آنچه ممکن است آرزو کند بشود، چون معمولا بزداشت ما از اراده و آرزو تصمیم گیری آگاهانه پس از آن است که خود را آنچنان که هستیم، ساخته ایم. اغلب چنین تصمیمی اتخاذ می شود. ممکن است تصمیم بگیرم در یک مهمانی شرکت کنم، کتابی بنویسم یا ازدواج کنم . اما معمولا در چنین موقعیتی احتمالا اراده من مظهر تصمیمی پیشینی و خودجوش تر خوانده می شود. با این حال، اگر درست است که وجود بر ماهیت مقدم است، انسان مسؤول آن چیزی است که هست.
بنابراین، اولین تأثیر اگزیستانسیالیسم، این است که هر کس را به همان نحو که هست به تملیک خود آن فرد در می آورد و توانایی نهایی برای وجودش را مستقیما متوجه خودش می کند. و هنگامی که میگویم انسان مسؤول خودش است، نمی خواهیم بگوییم که فقط مسؤول فرد خودش است؛ بلکه او مسؤول کل بشریت است. واژه «اصالت ذهن» باید به دو معنا فهم شود و مخالفین ما فقط روی یکی از آنها مانور می دهند. درونگرایی از یک طرف به معنای آزادی از ذهن فردی است و از طرف دیگر به این معناست که انسان نمی تواند از ذهن انسانی فراتر برود. همین معنای دوم، مسعنای عمیق تر اگزیستانسیالیسم است. وقتی می گوییم انسان خود را بر می گزیند، منظور آن است که هر یک از ما خود را بر می گزیند.
اما این را نیز قصد می کنیم که در این انتخاب برای خود، برای همه انسانها انتخاب می کند. چون در واقع هیچ عملی (که وی انجام می دهد تا خود را آن طور که می خواهد بسازد) چنین نیست که همزمان، تصوری از انسان (آن طور که او معتقد است خودش باشد) پدید نیاورد. انتخاب از میان این یا آن، عبارت است از تأیید ارزش چیزی که انتخاب شده است؛ چون ما هرگز قادر به برگزیدن مورد بدتر نیستیم. آنچه ما انتخاب می کنیم، همیشه بهتر است و هیچ چیز نمی تواند برای ما بهتر باشد مگر آن که برای همه بهتر باشد. به علاوه، اگر وجود بر ماهیت مقدم باشد و ما اراده کنیم که همزمان با شکل دادن تصویر خود به وجود بیاییم، آن تصویر برای همه افراد در کل دوره ای که خود را در آن می یابیم، معتبر است.
پس مسؤولیت ما از آنچه تصور می کردیم بسیار بیشتر است، چون تمام آحاد بشر را دربر می گیرد. مثلا وقتی کارگر باشیم، ممکن است تصمیم من پیوستن به مسیحیت باشد نه اتحادیه کارگری کمونیستی و اگر با این عضویت تصمیم بگیرم اعلام کنم که کناره گیری، روی هم رفته، مهمترین جهت گیری است که انسان اتخاذ می کند، و این که سلطه انسان فقط بر کره خاکی نیست، در این صورت فقط خود را متعهد به آن دیدگاه نکرده ام. کناره گیری انتخاب من برای همه است و در نتیجه عملکرد من به نمایندگی از طرف همه افراد بشر می باشد. یا اگر به منظور اخذ یک تصمیم خصوصی تر تصمیم به ازدواج و بچه دار شدن بگیرم، از این طریق فقط خود را متعهد نکرده ام، بلکه انسانیت را تماما متعهد کرده ام که تک همسری را تجربه کنند. بنابراین، مسؤول خود و همه انسانها هستم و در حال ایجاد تصویر خاصی از انسان هستم آن طور که می خواهم باشد؛ وقتی خود را می سازم، انسان را می سازم .
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی، صص 428-426، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}