عقب‌نشینی حداکثری در برابر دشمن

یکی از نشانه‌های منافق این است که به کمترین بهانه‌ای از رویارویی با دشمن خودداری می‌کند و ساز عقب‌نشینی را کوک می‌کند. حضرت زهرا سلام الله علیها در این باره می‌فرمایند:«وَ تَنْکُصُونَ عِنْدَ النِّزالِ؛[1] و هنگام کارزار عقبگرد مى‌‏کردید.»

پرهیز از تنش با دشمن از خصوصیت‌های بارز جبهه نفاق است. تنش‌زدایی تا جایی پیش می‌رود که برای آرام کردن شرایط، حاضر است از جبهه مؤمنین هزینه کرده و در خلوت با دشمن، به تمسخر جبهه مؤمنین بپردازد چنانکه قرآن کریم می‌فرماید: «وَ إِذٰا لَقُوا اَلَّذِینَ آمَنُوا قٰالُوا آمَنّٰا وَ إِذٰا خَلَوْا إِلىٰ شَیٰاطِینِهِمْ قٰالُوا إِنّٰا مَعَکُمْ إِنَّمٰا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ؛[2] و هنگامی که با اهل ایمان دیدار کنند، گویند: ما ایمان آوردیم و چون با شیطان هایشان [که سرانِ شرک و کفرند] خلوت گزینند، گویند: بدون شک ما با شماییم، جز این نیست که ما [با تظاهر به ایمان] آنان را مسخره می‌کنیم.»

نکته مهم اینکه در آشکار، تمسخر جبهه مؤمنین همیشه با کلام صریح بیان نمی‌شود بلکه نوع رفتارهای ساختارشکنانه، تمسخری سخت‌تر است.
بهترین خبر برای گوش به زنگهای جریان نفاق، رحلت رسول خدا صلّی الله علیه و آله بود. فقدان پیامبر اکرم در میان امت، فرصت بروز همه جانبه سیاسی را برای نفاق فراهم کرد. 

فرار از انتقام از دشمن

تشت رسوایی نفاق زمانی بر زمین می‌افتد که دشمن، دست به کشتن مؤمنان می‌زند، در این هنگام، منافق از کشتن متقابل طفره رفته و فرار می‌کند. در خطبه فدکیه نیز این نشانه نفاق به روشنی بیان شده است که: «وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتالِ؛[3] و به هنگام کارزار فرار می‌کردید.»

زمانی که هیچ راهی جز نبرد و گرفتن جان در کف دست باقی نمی‌ماند، فیل نفاق، یاد هندوستان کرده و فرار را بر قرار ترجیح می‌دهد. در چنین شرایطی، اگر زمام امور جامعه نیز به دست او باشد نتیجه‌ای جز وارد آوردن خسارت شدید به عزّت و آبرو و منافع جامعه اسلامی به دنبال نخواهد داشت.


نشانه‌های زمینه‌ای نفاق

برخی از نشانه‌های نفاق، ناشی از فضای مساعد جامعه برای بروز نفاق، قابل بررسی و تحلیل است.


زمینه سر بر آوردن نفاق

بهترین خبر برای گوش به زنگهای جریان نفاق، رحلت رسول خدا صلّی الله علیه و آله بود. فقدان پیامبر اکرم در میان امت، فرصت بروز همه جانبه سیاسی را برای نفاق فراهم کرد. اسم رمز نفاق در این میان، مناقشه در جانشینی و خلافت برای پیامبر بود. حضرت زهرا سلام الله علیها ظهور سیاسی نفاق را اینچنین بیان می‌فرماید: «فَلَمَّا اِختارَ اللَّهُ لِنَبِیِّهِ دارَ اَنْبِیائِهِ وَ مَأْوى اَصْفِیائِهِ، ظَهَرَ فیکُمْ حَسْکَةُ النِّفاقِ؛[4] و آن گاه که خداوند براى پیامبرش خانه انبیاء و آرامگاه اصفیاء را برگزید، علائم نفاق در شما ظاهر گشت.» پس، یکی از مهمترین زمینه‌های  سر بر آوردن نفاق از لاک احتیاط، خلأ ایجاد شده به واسطه رحلت پیامبر خدا بود.


کهنه‌انگاری دین

زمینه دیگری که خبر از بر پا شدن پرچم نفاق داد، از رونق افتادن و کهنه نشان دادن دین است. چیزی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز پیش از رحلت خود، خبر از وقوع آن دادند. ایشان در لحظات آخر عمر شریف خود، خطاب به دخترشان فرمودند: «وَ سَوْفَ یَظْهَرُ بَعْدِی حَسِیکَةُ النِّفَاقِ وَ سَمَلَ جِلْبَابُ الدِّین؛[5] و بعد از من نشانه‌های نفاق ظاهر می‌شود و جامه دین کهنه می‌شود.» نظیر همین عبارت در خطبه فدکیه آمده است که: «وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ»[6] از رونق افتادن دینداری و دینداران، زمینه به میدان آمدن منافقان و به دست گرفتن زمام امور جامعه است. این نشانه از بارزترین نشانه‌های منافقان است که در قرآن، نماز خواندن منافقان اینگونه توصیف می‌شود: « چنانچه خداوند متعال می فرماید:«وَإِذَا قَامُواْ إِلَی الصَّلاَةِ قَامُواْ کسَالَی؛[7] منافقان هنگامی که برای نماز برمی خیزند، سست و بی حال به نماز می ایستند.


باز شدن زبان گمراهان خاموش

کسانی که در بین افراد جامعه، گمراهی و انحرافشان واضح بود و زبان در کام گرفته بودند، به محض فراهم شدن شرایط بروز نفاق، زبان به اظهار نظر باز می‌کنند. گویا شرایط غبار آلود، موجب می‌شود حتی سخن باطل آنها هم قابل فروش باشد. یکی دیگر از نشانه‌های بروز نفاق در جامعه، همین صاحب سخن شدن گمراهان است. چنانکه حضرت زهرا با اشاره به این مطلب می‌فرمایند: «وَ نَطَقَ کاظِمُ الْغاوینَ؛[8] و سکوت گمراهان شکسته شد.» گمراهان احساس کردند که میدان، آماده مانور آنهاست.


ارزشمندی فرومایگان

با گسترش فضای کهنه‌انگاری دین، فضا برای جولان بی‌قدران دیروز فراهم می‌شود. آنها در اجتماع، جایگاه پیدا می‌کنند. در خطبه فدکیه آمده است که: «وَ نَبَغَ خامِلُ الْاَقَلّینَ؛[9] و پست رتبه‏‌گان با قدر و منزلت شدند.» تعبیر امروزی این عبارت، ناشایست سالاری و حکومت نااهلان بر جامعه است. دلیل امر، نادیده گرفتن دین ناب که اصرارش بر حق سالاری است می‌باشد. این مسأله، به معنای سپردن امور به فرصت طلبان و صاحبان مکر و فریب است.


اعلام وجود نازپرورده‌های منحرف

از جمله مقیاسهای معتبر در دین اسلام در کنار تقوای الهی، میزان جهاد و زحمتی است که برای اسلام و جامعه اسلامی انجام شده است. روشن است که جریان نفاق، همچنان که از خصیصه تقوا بی بهره است از هر گونه زحمت و تلاش مهمی دریغ می‌کند و این، نشانه دیگر نفاق است. حضرت فاطمه سلام الله علیها می‌فرمایند: «وَ هَدَرَ فَنیقُ الْمُبْطِلینَ؛[10] و شتر نازپرورده اهل باطل به صدا درآمد.»


رسوخ گفتمان باطل به خانه‌ها

در دوران مانور نفاق، سخن باطل به فضای داخل خانه‌ها رسوخ کرده و زمزمه و تکرار می‌شود. بهترین نمود و انعکاس امروزی چنین فضایی را می‌توان از رأی مردم به رویکرد نفاق مشاهده نمود. حضرت زهرا سلام الله علیها با اشاره به همراهی خانواده‌ها با باطل و جریان نفاق می‌فرماید: «فَخَطَرَ فی عَرَصاتِکُمْ؛[11] و در خانه‏‌هایتان آمد.» این مطلب، موجب ضریب پیدا کردن گفتمان جریان نفاق شده و خود به خود، زمینه‌های قدرت یابی و تثبیت قدرت منافقان را مهیا می‌کند.


پاسخ به شیطان زمان

با شناخت رأس هرم کفر که نماد قدرت جبهه باطل و شیطان بزرگ در هر زمان نامیده می‌شود، باید توجه داشت که دعوت او، پاسخ مثبت چه افرادی را به دنبال دارد. اینان همان منافقان هستند که به دعوت شیاطین متمایل می‌شوند. حضرت صدیقه علیها السلام می‌فرماید: «وَ اَطْلَعَ الشَّیْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ، هاتِفاً بِکُمْ، فَأَلْفاکُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجیبینَ؛[12] و شیطان، سر خویش را از مخفى‌‏گاه خود بیرون آورد، و شما را فراخواند و مشاهده کرد که پاسخگوى دعوت او هستید.» شاید بتوان نقطه ضعف جامعه آن زمان را در وابستگی ایمان آن به شخص پیامبر، و فقدان بصیرت دینی دانست.


آمادگی برای فریب خوردن

ضعف فهم و درک، یکی دیگر از نشانه‌های نفاق است. حضرت می‌فرمایند: «وَ لِلْغِرَّةِ فیهِ مُلاحِظینَ؛[13] و براى فریب خوردن آماده‌اید.» چنانچه خداوند متعال می فرماید:«وَلَکنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یعْلَمُونَ؛[14] ولی منافقان نمی‌دانند.»

پی‌نوشت
[1]. الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج‏1، ص: 101.
[2]. سوره بقره، آیه 14.
[3]. الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج‏1، ص: 101.
[4]. همان.
[5]. کفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر، ص: 37.
[6]. الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج‏1، ص: 101.
[7]. سوره نساء، آیه 142.
[8]. الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج‏1، ص: 101.
[9]. همان.
[10]. همان.
[11]. همان.
[12]. همان.
[13]. همان.
[14]. سوره منافقون، آیه 7.