فلسفه تحلیلی در تعلیم و تربیت
بسیاری از تحلیلگران معتقدند که فلسفه تحلیلی نقش مهمی در تعلیم و تربیت دارد، زیرا بخشهای زیادی از تعلیم و تربیت با منطق و زبان سر و کار دارد.
مثلا یادگیری دوچرخه سواری را در نظر بگیرید. افراد مبتدی نیاز دارند بدانند که این وسیله نقلیه با چرخاندن دسته در جهت دلخواه و جا به جایی وزن بدن برای حفظ تعادل، هدایت می شود. همچنین، لازم است بدانند دوچرخه را باید در حداقلی از سرعت نگه داشت تا حرکت آن ادامه یابد. اما تا این جا این افراد مبتدی فقط می دانند که کارهای معینی باید انجام دهند تا راندن با موفقیت صورت گیرد. می توان گفت آنها می دانند که «اصول» خاصی برای راندن دوچرخه وجود دارد. به عبارت دیگر، آنها «نظریه» دوچرخه سواری را می دانند. اما همه دوچرخه سواران می فهمند که باید چگونگی راندن دوچرخه را نیز بدانند؛ آنها باید دانش عملی دوچرخه سواری داشته باشند، و این دانش مستلزم انجام واقعی دوچرخه سواری در فضای آزاد است. مربیان اغلب در مرحله «دانستن این که توقف کرده اند. شاگردان نظریه را یاد می گیرند، اما عمل را نه.
به عنوان یک مثال مشکل تر می توان به ساختن شهروندان دموکرات که در دل بسیاری از آمریکاییان جای دارد، اشاره کرد. مدارس آمریکا عمدتا با آگاه کردن شاگردان به این که چیزی به نام دموکراسی وجود دارد، وظیفه خود را به پایان رسانده اند، و در ایالات متحده معمولا این واژه با دولت، تاریخ آمریکا و چیزهایی مانند حق رأی دادن همراه است. اما، به طور معمول شمار اندکی از شاگردان با انجام کارها به شیوه دموکراتیک، دموکرات شده اند. ما می خواهیم که همه در سرسرا (هال) طبق مقررات حرکت کنند، برای سخن گفتن اجازه بگیرند، و به ضوابط محدود کننده ای که معمولا هیچ رأیی در تدوین آن نداشته اند، تن دردهند. آنها می دانند که چیزی به نام دموکراسی وجود دارد، اما نمی دانند چگونه دموکراتیک باشند. کاملا روشن است که چرا ظاهرا آمریکاییان این قدر کم در زندگی خود دموکراسی را به کار بسته اند: بیشتر مردم این امکان را که بدانند چگونه (دموکراتیک باشند، نداشته اند. در تعلیم و تربیت واژه دانستن را در معنای بسیار محدود به کار می بریم: در مورد دانستن دچار سردرگمی شده ایم، زیرا خیلی به دلخواه معنای آن را محدود کرده ایم تا بسیاری از موضوعاتی را که فراتر از دانستن شناختی یا عقلی صرف است، شامل نشود.
از این رو، بسیاری از تحلیلگران معتقدند که فلسفه تحلیلی نقش مهمی در تعلیم و تربیت دارد، زیرا بخشهای زیادی از تعلیم و تربیت با منطق و زبان سر و کار دارد. معلمان و شاگردان دائما با تعمیمها و قضاوتهای ارزشی درباره موضوعات تربیتی سر و کار دارند که باید نقادانه بررسی شود. تحلیلگران تأکید می کنند که نقش زبان، یادگیری است و برای ارزیابی و توضیح جملاتی که می سازیم، به یک معیار نیازمندیم؛ این نیاز با مطالعه سنتی دستور زبان برآورده نمی شود. به نظر برخی از مربیان، اولین کاری که به فلسفه تعلیم و تربیت مربوط می شود، تحلیل زبان است. نظر آنها بر این عقیده استوار است که تعلیم و تربیت عمدی رسمی باید دقیق تر و علمی تر شود، و تحلیل راهی برای انجام این کار نشان می دهد. آنها فورا خاطرنشان می کنند که دیگر فلسفههای تعلیم و تربیت معمولا بر پایه فرضهایی مابعدالطبیعی استوار است که خیلی قابل تردید بوده، رهنمودهایی بسیار عاطفی ارائه می دهد. مخصوصا این فیلسوفان تعلیم و تربیت فیلسوفان تحلیل گرا معتقدند که شاگردان باید نخست به مطالعه زبانی بپردازند که برای توصیف و توجیه معانی مورد استفاده در زندگی، به کار می برند.
این که زبان بخش مهمی از زندگی ماست، مطمئنا درست است. معلوم نیست بدون زبان حتی بتوانیم فکر کنیم، زیرا تفکر ما معمولا با مفاهیم زیان همراه است: تفکر نادرست در بسیاری از موارد ممکن است نتیجه کاربرد نادرست زبان باشد. برخی از مربیان مخالفت کرده می گویند که تحلیل زبان باید تنها بخش کمی از فلسفه باشد، اما تحلیلگران فلسفی خاطر نشان می کنند که مسائل زیان آن قدر زیاد، پراکنده و پیچیده است که مطالعه تحلیلی مطلوب، کاری بزرگ و بسیار مهم است. ادعای آنها این است که بسیاری از مسائل تربیتی عمدتا مسائلی مربوط به زبان است و اگر بتوانیم مسائل زبان را حل کنیم، خواهیم توانست مسائل تربیتی را بهتر حل کنیم.
زبان به عنوان مسالهای تربیتی از محدوده مدرسه یا کلاس بسیار فراتر رفته، تقریبا در همه ابعاد زندگی مطرح می شود. زبان نه تنها در برنامه ها و کتابهای درسی و دیگر وسایل انتقال دانش مهمترین دغدغه شاگردان است، بلکه دغدغه ای لازم در زندگی روزمره انسان نیز محسوب می شود.
شاید یکی از نیازهای خاص زندگی جدید، حساسیت بیشتر نسبت به جایگاه زبان باشد. رفتار انسانها تا حد زیادی متأثر از زبانی است که با آن مواجه می شوند، زیرا زبان همچون محرکی برای همه انواع رفتار عمل می کند. برای مثال، به قدرت رسیدن هیتلر تا حدی ناشی از توانایی او در کابرد ماهرانه زبان بود. رژیم های خودکامه معاصر قدرت خود را تا حد زیادی از طریق کنترل دقیق رسانه های زبانی حفظ می کنند، زیرا از نتایج زبان مهار نشده می ترسند.
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی، صص 461-459، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}