اگر پسر هستید و بامرام، حرف‌های این شماره را خوب می‌فهمید. اگر هم دختر هستید و بااحساس، باز هم حرف‌های این شماره را خوب می‌فهمید.

 
در این بخش از تاریخ، یک نامردی بزرگ اتفاق افتاده است

کاملاً طبیعی است؛ مادر هم که از خانه بیرون می‌رود، دختر بزرگ‌تر جایش را می‌گیرد و می‌شود همه‌کاره ی خانه یا مثلاً معلم که از کلاس می‌رود بیرون، مبصر کلاس را می‌چرخاند تا او برگردد. خودتان شاهدید که برخی از معلم‌ها کلاس را به چندین گروه تقسیم می‌کنند و برای هر گروه، یک سرگروه در نظر می‌گیرند و آن سرگروه، مسئول رسیدگی به درس‌ها و تکالیف اعضای گروه می‌شود. هیچ کس هم نه اعتراضی دارد و نه عهدشکنی می‌کند.

عین همین اتفاق وقتی نزدیک رحلت حضرت رسول صلی الله علیه و آله بود، رخ داد. خداوند به پیامبر امر کرد علی بن ابیطالب را برای جانشینی خودت به مردم معرفی کن. کجا؟ در مکانی به نام غدیر خم، که جایی است بین مکه و مدینه. چه وقت؟ وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله از آخرین سفر حج برمی‌گشتند. طبیعی بود که ‌بایست کسی هدایت مسلمانان را به عهده بگیرد؛ کسی که از سوی خداوند برای این کار انتخاب شده باشد و او کسی نبود جز علی علیه السلام که تا آن روز، بارها از سوی حضرت رسول صلی الله علیه و آله به عنوان جانشین، به مردم معرفی شده بود.

اما بعدش چه شد؟ چند نفری جمع شدند و با خودشان گفتند: «چرا این قدرت را ما به دست خودمان نگیریم؟ ما هم که از خویشاوندان پیامبر هستیم.» آن چند نفر قرار گذاشتند از هم دیگر حمایت کنند و تا پیامبر دفن نشده است، خودشان را جانشین او معرفی کنند، سپس مردم را فریب دادند و تمام فریب‌خوردگان عهدشکنی کردند و از علی علیه السلام روی گرداندند. نه مرام به خرج دادند و نه احساس، عقل هم که مگر پیدا می‌شود اصلاً؟!

نامردی مردم این بخش از تاریخ، باعث شد حضرت علی علیه السلام بیست‌وپنج سال از خلافت بر مسلمانان دور بماند. خودتان دیگر فکرش را بکنید که در این مدت چه آسیب‌هایی به مسلمانان وارد شد.

 
حال و روز ما در عید غدیر

عید غدیر که از راه می‌رسد، علاوه بر جشن و سرور و شادی و برنامه‌های خوب تلویزیون و تعطیلی مدارس، ما نیز مأموریت‌هایی داریم که حتماً باید به انجام برسانیم.

برخی از ما که از همه تنبل‌تر هستند و علاقه دارند تمام کارهای‌شان را نشسته انجام دهند یا در حال درازکِش، رو می‌آورند به ارسال پیامک تبریک، می‌گردند و از این ور و آن ور، چند تا جملۀ دهان‌پُرکن ارسال می‌کنند برای تمام افرادی که شماره ی‌شان را ذخیره کرده‌اند در گوشی موبایل‌شان. به اصطلاح، آن جمله را send to all می‌کنند که البته چون روزِ تعطیل است و ترافیک بالا است، از هر صد پیامکِ ارسال شده، تنها سیزده الی هفده پیامک به دست گیرنده می‌رسد و باقی برگشت می‌خورد، به اصطلاح، failed می‌شود و پیام try again سرگرمی بعدی این دسته از افراد را جور می‌کند. تازگی‌ها عده‌ای برای خلاصی از این failed شدن‌ها، از دنیای کوچک پیامک دل کنده‌ و به دنیای بزرگ تلگرام دل بسته‌اند و هر چقدر پیام که دل‌شان می‌خواهد برای هرکس که دل‌شان می‌خواهد ارسال می‌کنند. البته مشکل آن قدرها هم رفع نشده؛ چون نت مرتباً ضعیف و ضعیف‌تر می‌شود.

برخی از ما که از همه زرنگ‌تر هستند و علاقه دارند تمام کارهای‌شان را در رفت‌وآمد انجام دهند یا در حال دویدن، رو می‌آورند به دید و بازدید. یک لیست از اسامی سادات شهر تهیه می‌کنند و یکی‌یکی، از شمارۀ یک تا آخرین شماره را از خجالت‌شان درمی‌آیند؛ یعنی می‌روند و می‌بینند و می‌بوسند و میوه و شیرینی می‌خورند و عیدی‌شان را می‌گیرند و اسم صاحب‌خانۀ مورد نظر را در لیست خط می‌زنند و می‌روند سراغ نفر بعد. از صبح تا شبِ این افراد به همین ترتیب می‌گذرد. آخر شب هم آخیش‌گویان، عیدی‌های‌شان را می‌شمرند و به اطرافیان‌شان نشان می‌دهند و از این و آن می‌پرسند: «شما امروز خانۀ چند تا سید رفته‌اید؟»


اما عده‌ی کمی از ما

اما عده‌ی کمی از ما هستند که روز عید غدیر یک کار خیلی مهم انجام می‌دهند که یا از مادر و پدرشان یاد گرفته‌اند یا معلمی داشته‌اند که عادت داشته به شاگردانش چنین آموزش‌هایی بدهد. آن‌ها به خودشان قول داده‌اند روز عید غدیر که می‌شود یک بار خطبه‌ی غدیر حضرت رسول صلی الله علیه و آله را بخوانند. اگر یک بار هم نشد، یک نصفه بار بخوانند و بفهمند که در آن روز بزرگ، پیامبر صلی الله علیه و آله چه چیزی گفته است به مردمی که جمع شدند و پذیرفتند که علی علیه السلام، بعد از پیامبر خدا، ولّی آن‌ها باشد.

منبع: مجله باران