پس از ژن و وراثت، بهداشت در خانواده جریانی اصلی است که تغذیه، رفاه و روابط انسانی را هدایت می‌کند. گرچه اعضای خانواده هم و غمشان قرار گرفتن بر پروسه‌ای رفاهی و امنیتی است، این آسایش بدون وجود ابزار تعدیل کننده و ضمانت دهنده به نام بهداشت امکان پذیر نیست. مسلما خانواده‌های بهداشتی سالم ترند و در صورت تداوم این امر، عمر طولانی نصیب آنان می‌شود.
 
خانواده بهداشتی اصول زیر را مد نظر قرار می‌دهد: سلامت را ارزیابی می کند؛ برای نحوه زندگی سالم طرح و برنامه و اطلاعات دارد؛ به وراثت و سن ارزش میدهد؛ مراقب رشد و نمو فرزندان است (از دوره جنینی تا زمان استقلال و جدا شدن فرزندان)؛ در طول زندگی مراقب سلامت کلیه اعضا است؛ در حد لزوم به پزشک مراجعه می کند و معاینات سلامت را انجام میدهد (بیماری یابی)؛ به نوع تغذیه حساسیت دارد و از زیاده روی پرهیز می کند؛ به ورزش و تن آرامی به عنوان یک جریان سلامت زا و مداوم اهمیت می‌دهد؛  سلامت روان را از طریق اعتماد به نفس، گذشت، صبر، عشق ورزی و آموزش مهارت‌های زندگی تقویت می‌کند؛ امنیت را در محیط زیست خانه ایجاد می‌کند؛ از عوامل برهم زننده امنیت ممانعت به عمل می آورد (از جر بحث‌ها و اختلاف‌ها گرفته تا مصرف سیگار و الکل)؛ کار و تلاش را در خدمت فعالیت فیزیکی قرار می‌دهد و از آن در جهت تعادل و رفاه استفاده می‌کند.
 
هنجارهای غیراخلاقی و «باری به هر جهت بودن» در محیط خانه آشفتگی ها را افزایش می‌دهد، و اختلال‌های جسمی و روحی را دامن می زند. امر و نهی های والدین، خصوصا مادران، الزاما به معنای غصه خوردن نیست، بلکه به معنای طول عمر مجموعه خانواده است. به عبارت دیگر، والدینی که نمی خواهند اندک غصهای بخورند، هم به وظایف خود عمل نکرده اند، و هم سعادت آینده و سلامت فرزندان را تهدید کرده اند. ممکن است وقایع و اتفاقاتی پدید آید که بهداشت روانی فرد و خانواده را مختل سازد. سازگاری اجتماعی افراد نیز با این اتفاقات متغیر است، بعضی افراد، راحت تر از دیگران با تغییرات سازگاری می یابند و برخی سخت تر.
 
مقیاس های اندازه گیری سازگاری اجتماعی نیز در هر جامعه تغییر می‌کند. مثلا اگر میزان استرس‌زائی مرگ همسر را ۱۰۰ واحد فرض کنیم، اخراج شدن از کار، در یک جامعه ممکن است ۵۰ واحد استرس‌زائی کند و در جامعه دیگر میزان آن ۶۰ واحد باشد. گرچه این میزان و مقیاس ها وابسته به فرهنگ و شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه است، خانواده می تواند آن را تحلیل دهد، یا تحریک کند. میزان غصه خوردن، حرص خوردن، وسواس فرهنگی و تربیتی، به اندازه بی هنجاری خانواده نگران کننده است. تعادل بین این دو یک شرط اساسی است: بی خیالی و بی هنجاری خوش آیند نیست، اما استرس منفی، خصوصا اگر بدون تلاش جسمی باشد، موجب احساس عجز، از دست رفتن کنترل و تسلیم شدن می شود.
 
بالعکس تلاش بدون استرس منفی، وضعیتی خوش آیند است که سازگاری فعال و موفق، شرکت فعال در کار و کنترل فردی بالا، از ویژگی های آن به شمار می آید. در این وضعیت ترشح کورتیزول ممکن است سرکوب شود.هر استرسی بد نیست. استرس ها در حد تعادلشان باعث انگیزش و برانگیختگی می گردند، بزرگان خانواده می توانند از تجارب فردی و تجارب دیگران (شناخت تجربی و شناخت علمی) استفاده کرده و افراد را با تغییرات سازگاری دهند (مثل اینکه پدر می تواند فرزند را در فعالیت های امتحانی یاری کند) یا تعادلی در تولید انرژی و فعالیت به وجود آورد. در خانواده نیز مانند نظام ها و ساختارهای دیگر، شرایط استرس زا، به گونه ای طبیعی «اپی نفرین» را افزایش می‌دهد و باعث افزایش ضربان قلب در فرد می‌گردد. انطباق و سازگاری اعضای خانواده، ضربان قلب را در جهت انگیزش به تپش وا می دارد، نه در جهت تخریب قلب.
 
نمی گوییم الزاما خانواده باید سنتی یا کهن باشد، بلکه اتفاقا باید با تغییرات و تحولات اجتماعی بسازد و با قواعد جدید جلو رود (گر چه برخی نظریات جامعه شناسی و روانشناسی جدید مشکلاتی را برای خانواده ها پدید آورده است) مقصود ما این است که خانواده علاوه بر پیگیری روند مطالعاتی مدرن اعم از نرم افزاری و سخت افزاری باید با سنت ها و فرهنگ ها کنار بیاید. آداب و سنن، از این نظر که جا افتاده و ارزشمند هستند، لازم است که محفوظ بمانند. حفظ ارزش ها و سنن ریشه ای به مثابه ساختار اساسی و تنه اصلی ارزشها و هنجارهای جدید است که در خانواده بیش از هر نظام دیگری مقبولیت دارد.
 
 خانواده، حتی در مدرن‌ترین جوامع برای دوام و بقا نیازمند فرهنگ، سنت‌ها و آیین‌ها است و برای سلامت، محتاج پزشکی مدرن و سنتی، و نیز روانشناسی و اخلاق قدیم و جدید است. تفاوت خانواده متجدد و سنتی در پایبندی به ارزش‌ها است. این پایبندی در خانواده متجدد، مبتنی بر ارزش‌های حقوقی و قواعد اجتماعی است، و در خانواده سنتی تعلقات جنبه اخلاقی و فرهنگی دارد. حال اگر خانواده بتواند تعدیلی بین قواعد مذهبی، اخلاقی، فرهنگی و قواعد اجتماعی به وجود آورد، سلامت و دوام خانواده را میسر ساخته است. گرچه انتخاب فی البداهه و ناگهانی خانواده سنتی امکان پذیر نیست، اما رهروی بر خط ارزش‌ها و قواعد اخلاقی افراد را از معایب خانواده تجدد زده در امان می دارد، زیرا بزرگ ترها خودشان به اصول پایبندند، و با حفظ تعلقات خانوادگی، کوچکترها را نیز به اصول مادی و معنوی هدایت می‌کنند. این حساسیت‌ها مبنای سلامت و طول عمر را در بنیانی‌ترین نهاد اجتماعی تقویت می‌کند. سنت‌ها، یا شادی را افزایش می دهند (اعیاد، مراسم تولد، جشن‌ها) یا باعث کاهش مصیبت‌ها و غم ها می‌شوند (مراسم تشییع جنازه و عزاداری) و به هر حال روح و روان را صیقل می‌دهند.
 
منبع: رمز سلامت و طول عمر، حسین حسنی، صص304-299، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ اول، 1391