وراثت و خون عاملی است که کم و بیش شباهت میان طفل و پدر و مادر و اجداد او را به وجود می آورد و طفل بسیاری از ویژگی‌ها، رفتارها، کردارها و حتی عقاید و تفکرات را از والدین به ارث می‌برد. گر چه به نژادی، اختلاط نژادی نهفته، تدریجی، نیاکی، مهاجرتی در روابط زیستی - ژنتیک انسان ها وجود دارد و معمولا فرزندان تحت تأثیر ژنوتیپ (ترکیب ژنتیکی) غالب و مغلوب قرار می گیرند، ولی صفات عدیده‌ای را چه اساسی و چه غیراساسی به ارث می‌برند.
 
جهش های تک ژنی، مثل ژن PKU (فنیل کتونوریا، که نقص متابولیسمی مادرزادی است) باعث عقب ماندگی ذهنی شدید می شود آلبینیسم (بوری) بر رفتار افراد زال اثر می کند و آن‌ها متمایل به احتراز از نور خورشید می‌شوند.  اکثر فرهنگ ها ازدواج با محارم را زنا با محارم قلمداد میکنند و برخی حتی ازدواج بین دو عموزاده را نمی پسندند. این باورها یا ضد ارزش‌ها داده‌های علمی و عملی از مطالعات در خصوص ازدواج‌های فامیلی و نسبی است که در اکثریت آن‌ها سوء توالد و تناسل وجود داشته و سلامت عمومی را تا پایان عمر به خطر انداخته و یا در نیمه راه جریان حیات را منقطع ساخته است.
 
بسیاری از پزشکان معتقدند بیماری قند، یا نارسایی های قلبی محتملا به دلیل فعالیت یک ژن مضر است که از طریق توارث منتقل می شود، و اگر بشر بخواهد از طریق «نیک‌زادگی» - نه آنگونه که مورد نظر افلاطون و یا گوبینواست - به بهبود شرایط زندگی و سلامت خود بیندیشد، راهی جز جلوگیری از ازدواج های مسئله دار ندارد، زیرا بهبود محیط از پدیده هایی حادث میگردد که نتیجه خانواده سالم و ازدواج مطمئن است. نیک‌زادگی منفی به معنای جلوگیری از بچه دار شدن افرادی است که دارای خصوصیت ارثی نامطلوب هستند.
 
مغولیسم (منگولیسم) خصوصیتی است ارثی اگر این ژن نهفته در همسرانی وجود داشته باشد، فرزندان منگول پس از ۳۵ سالگی مادر به دنیا می آیند، اما قبل از آن سن، بیماری ظاهر نمی شود. این ژن، و بسیاری از ژن های نامطلوب، یاغالب، یا دشوار، می توانند موجودیت مطلوب را به اهلیت نامطلوب بدل سازند، و بدین ترتیب عطای زندگی را به لقایش ببخشند. افراد حتی طول عمر را از پدر یا مادر به ارث می برند. والدین اگر نهفتگانی از ژنهای مضر، تقلیل یافته (کندذهن، خرفت) و مبهم نداشته، یا آمیزشی مشروع، بهداشتی و بهنجار داشته و دارای عمر طولانی باشند، به احتمال زیاد فرزندان آنان نیز حتی در شرایط وانفسانی کنونی عمری طبیعی و طولانی دارند. این سوابق عمر طولانی معمولا از سلامت عمومی (فردی و جمعی) به وجود می آید که این سلامت عمومی، یا وراثتی است که معمولا به دلیل بنیه زیستی اجدادی است و یا به دلیل تربیت خانوادگی و اجتماعی است.
 
در بنیه زیستی و سلامت وراثتی، درون درمانی طبیعی نقش عمده‌ای دارد. مشاهده می‌گردد بعضی خانواده‌ها عموما ضعیف احوال و کم بنیه هستند و گویا سرنوشتشان به گونه ای است که دائما باید با درد و بیماری دست و پنجه نرم کنند. و بالعکس برخی خانواده ها در شرایط یکسان چندان سرو کاری با دکتر و دار و ندارند. به عبارت دیگر، ارگانیک وجودی آنان به گونه ای است که جریان غدد، سیستم خونی و عصبی آنان خود به خود با درد و مرض مبارزه می‌کند و از پس آن‌ها بر می آید که اصطلاحا به آن تقویت بنیه دفاعی بدن می گویند. از دید جامعه گرایانه، هویت‌ها گاه متعلق به تیپ بدنی هستند. زشتی و زیبایی، بلندی و کوتاهی قد، لاغر و چاق بودن، رنگ پوست، موهای صاف یا مجعد، منش‌ها و ساختارهای هویتی را می سازند. اینها مواردی هستند که به مقدار زیادی از وراثت و به مقدار کمتری از محیط و تربیت نشئت می‌گیرند.
 
معمولا آنکه اجدادش میان قد (مثلا ۱۶۵ سانتی متر) هستند، قد متوسطی دارد، و در شرایط یکسان نسبت به قدبلندان، یا سبک وزن‌ها از سلامت بیشتری برخوردار است. پدیده خشونت و ستیزه کم و بیش در انسان وجود دارد. ممکن است این منش ناخواسته را از والدینمان به ارث ببریم، اما مراقب باشیم این هویت سرکش ما را از محدوده روانی متعادل خارج نسازد. بر اساس نظریه اصالت ژنتیک، پدران و مادران خشن، قاعدتا باید فرزندانی خشن داشته باشند. در این شرایط معمولا هیپوتالاموس - در پایه مغز - از طریق فعل و انفعالاتی مثل افزایش فشار خون، افزایش گلوکز خون، فعال کردن عضلات، توقف هضم وحرکات روده ای، به هم فشردن دندان‌ها، در آوردن اصوات و صداهای ناخواسته و ... با شرایط محیطی هم آهنگ سازی می کند و بدن را به فعالیت مفید و غیر مفید وا می دارد.
 
این واقعیت‌ها از یک سو بر اثر مداومت، فرد را ظاهر و باطن خشونت طلب بار می آورد، و از سوی دیگر فرد می تواند از بی‌ادبان ادب بیاموزد و خشونت ها را با متانت و صبر پاسخ دهد. پا گذاشتن بر امیال ژنتیک زیستی خشونت  البته در حد لزوم و بر طبق شرایط مقتضی به هم جلوی تنگناهای عصبی را می‌گیرد، و هم از عواقب احتمالی خشونت که از مرافعه تا جنایت در نوسان است. ممانعت به عمل می‌آورد. تعلق در خانواده، قبل از اینکه اجتماعی یا فرهنگی باشد ژنتیک است، این نوع تعلق کامل دلیل تعهد عمیق افراد خانواده در قبال یکدیگر است. این احساس تعلق و تعهد. پرمعنا، مبانی هویت یگانه و به حداقل مشابه را در خانواده به وجود می آورد. هویت یگانه و بدون تفاوت گر چه در خانواده وجود ندارد به دلیل حدی از تعارض که در کل هستی وجود دارد بر اثر تشابهات بیشتر خانواده در خصوص ارزش ها، باورها و رفتارها، تعارضات ناپسند و ناخواسته در این نهاد مبنایی کمتر، و سلامت به صحت نزدیک تر است.
 
تعداد قابل توجهی از مسائل روانی افراد، که تهدیدکننده سلامت هستند، نهایتا از مسائل اجتماعی سرچشمه می گیرند. مسائل اجتماعی، به دلیل حجم زیاد، و درهم پیچیدگی روابط انسان‌ها، به شدت پیچیده و متغیرند و قسمت زیادی از این مسائل نیازهای فطری و ژنتیک هستند که از هویت خانوادگی فرد تراوش میگردد. عدم ارضای این نیازها، هزینه هایی مثل سکته‌های قلبی و افزایش بیماری های روانی را برای فرد و جامعه پدید می‌آورد.
 
منبع: رمز سلامت و طول عمر، حسین حسنی، صص290-285، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ اول، 1391