در انتظام، فرد، حیاتش بر نظم است، یعنی از بی‌نظمی و آشوب زیانی نمی بیند. در حریت، نفس متمکن شود از اکتساب مال به وجوه مکاسب جمیله، و صرف آن در وجوه مصارف محموده، و امتناع نماید از اکتساب مال از وجود مکاسب ذمیمه (ناپسند). آزادگی در فرد پاکدامن، تفاوت زیادی با وابستگی به مادیات و دنیا دارد. در این خصوص، فرد آزاد در قید و بند نفس دنیا طلب نیست، از قید دنیا آزاد است، و برای دنیای خود نه خواب خود را آشفته می‌سازد نه خواب دیگران را. عفیف و پاکدامن اموال خویش را انفاق می‌کند، بر دنیا و اموال خود سهل می‌گیرد، و از این اتفاق نوع دوستی و آرامش پیدا می‌کند. حتی آنان که خودشان پاکدامن نبودند، به دنبال همسری عفیف هستند، زیرا می دانند عفت، سایه نظم و آرامش و بقا را بر خانه می‌افکند.
 
شجاعت مورد نظر ما شجاعت «شدن»، «بودن» و «ماندن» است. در شجاعت شدن، می‌خواهیم آن شویم که باید باشیم. شجاعت برای انسان شدن و تفاوت با حیوان در شجاعت بودن، باید قهرمان، قدرتمند، در زندگی نترس، با اراده، و با دیگران رفیق موافق بود. در شجاعت ماندن، باید خوش بین، وفادار، آینده‌نگر، تعقلی، امیدوار و در عین حال صبور بود. یک روی شجاعت ماندن، مبارزه با مشکلات، مصائب و حوادث زندگی است، و روی دیگر آن امید به حل این مشکلات و مسائل است.
 
دوگانگی، تشکیک و دودلی، و ترس از آینده سنخیتی با شجاعت ندارد. چنانکه گفتیم حوادث و رنج‌ها لازمه زندگی واقعی هستند، و اگر بترسیم، یا از آن‌ها بگریزیم و یا اگر شجاعت حل مسئله را نداشته باشیم، بازنده بزرگ خواهیم بود. دریای زندگی گاه آرام و گاه طوفانی (توفنده) است. در این آسانی و سختی، مرواریدهای درخشان شرف و گوهرهای گران‌بهای کرامت و استقامت پرورده می‌شوند، که: نازپرورده تنعم برد راه به دوست
 
همان‌گونه که شجاعت بودن، استقامت در برابر دشمن است، شجاعت ماندن، صبر و استقامت در مقابل امراض جسمی و روحی است. هیچ چیز مثل شجاعت در صبر و مقاومت، از مشکلات نمی‌کاهد.علاوه بر این، انسان شجاع می‌داند که اوقات رنج و مرض، نسبت به شرایط معمولی یا خوشی‌ها در اقلیت‌اند، یعنی مصیبت‌ها اقلیت زندگی انسان را تشکیل می دهند. این امر نباید اکثریت زندگی ما را تحت الشعاع خودش قرار دهد، و اگر زندگی در قید مصیبت قرار گیرد، احساس ذلت روان ما را می ساید و سلامت را از ما دریغ می‌کند، که شیخ توسی گفت: از مصائب، شکستگی و خواری به خود راه مده.در مصائب، بانگ و غوغا، شیون و زاری، شیوه انسان حلیم و شجاع نیست. این فریادها حس تعقل و چاره اندیشی را از بیمار سلب می‌کندو آثار آن سستی در مداوای مرض است (گر چه آه و ناله به گونه‌ای طبیعی دردها را تسکین می‌دهد، معمولا فریاد و جزع مداوا را به تأخیر می‌اندازد و روحیه مبارزه را تضعیف می‌کند). شجاع باش، مبارزه کن و نترس. مگذار درد بر تو سوار شود.
 
حکیم، دانایی است که علت‌های نهان و آشکار را می داند. زندگی سالم بر بنیان حکمت می چرخد، و گرچه عده‌ای به دلیل ضعف و ترسشان به عنوان می‌کنند که نادانان آسوده ترند، همین ها نیز مانند اکثر آدمیان به دنبال علت ها و چراها هستند. حکمت از همه کس حکیم و طبیبا می سازد. یعنی طبیب حاذق، حکیم لایق است. بنابراین، لازمه سلامت، داشتن حدی از دانایی و حکمت در احوال درونی و بیرونی جسم و روح خویشتن است، تا فرد بتواند در مسیر زندگی، «خود» و «حیات خود» را از گزند نابهنجاری‌ها و بلایای زیست محیطی محفوظ بدارد.
 
آنکه نسبت به تغذیه خود حساسیت دارد؛ خواص خوراکی ها را می‌شناسد؛ از مضار خوردنی ها می‌پرهیزد؛ آگاهانه امساک می‌کند؛ دردها را می‌شناسد؛ علل دردها و مبانی آن‌ها را می‌داند؛ و راه درمان دردها و امراض (دارودرمانی یا فیزیک درمانی) را می‌داند، حدی از حکمت عملی را آموخته است. از دیدگاه خواجه نصیر توسی، خوش‌فکری، صفای ذهن، فهم، ذکاوت و تیزهوشی، یادگیری، حافظه و تحقظ، تذکر و انتشار، مبانی هفت گانه حکمت اند، و آنکه می خواهد و باید حکمت را وسیله سلامت و طول عمر قرار دهد باید این اصول را به کار بندد.
 
فهم و شناخت نفس (خود)، نتیجه گیری، درنگ و تفحص، عدم اضطراب و تشویش، تلقین، حد نگهداری و مقدارشناسی، پرهیز از اهمال کاری، حفظ الصحه درونی سازی و عادت، واقعیات دیگری هستند که مکمل اصول هفتگانه مزبور هستند، و شخص، نه به گونه‌ای عرضی و موقت، بلکه به صورتی ذاتی و دایم باید آن‌ها را مد نظر قرار دهد. رفتارهای غریبانه، ناآگاهانه و غفلت آمیز، کردارهایی غیرحکیمانه هستند که نفس انسانی را به نفس حیوانی و حیوانیت نزدیک می سازد. خوف و رجای ما انسان‌ها به وسیله حکمت و آگاهی‌مان به بصیرت و یقین می‌انجامد. یقین به طول عمر، شیوهای حکیمانه است که علم و آگاهی ما را برای سلامت و بقا کارسازی می‌کند.
 
آدمی که در برابر پرخوری، عصبانیت و تنبلی تسلیم است، اولین قدم ها را برای کوتاهی عمر برداشته است. طعم غذا را با تمام وجود حس کنید، تا بتوانید بخشی از حلاوت زندگی را لمس نمایید. پرهیز، به معنای کم خوری، گزیده خوری (رژیم) یا نخوردن است. پر خوری مایه مرض است، و جوع و کم خوری بعد از آن عامل صحت، سلامت و تداوم حیات است. در پرخوری، نگاه دارنده ها، افزودنی‌ها، ویتامین‌ها و برخی آنتی بیوتیک‌ها چاقی و تخریب بدن را ایجاد می‌کنند.
 
منبع: رمز سلامت و طول عمر، حسین حسنی، صص325-329، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ اول، 1391