افزون بر فیلسوفان و عالمان قدیم و جدید، اسلام نیز از الهامات و اشراقات سخن گفته، و آن را پذیرفته است. «الهام، نوعی علم و آگاهی است که خداوند به انسان افاضه می فرماید و در دلش می افکند. در نتیجه، برخی از اسرار بر او آشکار، و برخی از حقایق برایش روشن میشود». در پرتو ظهور این حقایق، رفتارها تغییر می کند، و یا تبدیل و تثبیت می شود.
 
آثار دینی و مذهبی تأکید می کنند که هر اندازه نفس انسان پاک‌تر باشد، بهره بیشتری می تواند از الهام و اشراق ببرد. از نظر قرآن کریم، ایمان، تقوا و اخلاص در پرستش خداوند، و داشتن چیزهایی که مایه صفای دل و شفافیت روح هستند، انسان را آماده دریافت یک سری الهامات از سوی خداوند می کند، تا او را به راه حق و زیبایی و فضیلت و هدایت، راهنمایی کند. به عبارتی، هرچه دل پاکتر بوده، از زشتیها فاصله داشته باشد، بهتر و بیشتر می تواند زیبایی‌های موجود در پرتو ارتباط با ماورای طبیعت را بازتاب دهد.
 
اساسأ بحث «علم لدنی» در همین جا مطرح می شود. این اصطلاح از داستان موسی و عبد صالح گرفته شده است. موسی با رفیقش به دنبال عبد صالح رفتند: وجدا عبدا من عبادنا آتیناه رحمة من عندنا وعلمناه من لدنا علما؛ «بندهای از بندگان ما را یافتند که ما از نزد خودمان به او علم آموخته بودیم»؛ یعنی علمی که داشت، از نزد ما بود. بعدها از واژه «لدنا»، اصطلاح علم لدنی گرفته شد. استاد مطهری در تحلیل این آیه، علم لدنی را چنین تعریف می کند: علم لدنی، یعنی علمی که منشائش تجسسات ظاهری بشری یا قیاسات و استدلالات و آزمایش ها نباشد؛ فقط خداوند افاضه کرده باشد.
 
استاد مطهری، دو نمونه از کلام پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم) و حضرت امیر علیه السلام  را در راستای علم لدنى و الهام تحلیل می کند. اینکه پیامبر می فرماید من أخلص لله أربعین صباحا جرت ینابیع الحکمة من قلبه على لسانه؛ اگر کسی چهل صباح اخلاص بورزد و برای خدا مخلص شود، به طوری که چهل شبانه روز مصداق سخن حضرت ابراهیم گردد که إن صلاتی ونسکی ومحیای ومماتی لله رب العالمین (اگر کسی تمام حرکات و سکناتش خدایی باشد) زیبایی‌های حکمت، از دل بر زبانش جاری می شود و اساسا ظاهرش مزین به زینتهای باطن می گردد. البته بدیهی است کسی که اعمال و رفتارش برای خداوند نباشد، مورد توجه شیطان و القائات انصار او قرار می گیرد که مورد بحث ما نیست.
 
حضرت امیر مومنان علی علیه السلام نیز در وصف حجت‌های روی زمین می فرماید: «اینها افرادی هستند که علم به آنها هجوم آورده است؛ علم به سوی آنها آمده، و آن حقیقت بصیرت و بینش را پیدا کردهاند». خواب دیدن، یکی از پدیده های روانی رایج در میان مردم است و دانشمندان در دوره های گوناگون تاریخ، کوشیده اند آن را تفسیر کنند و عواملش را بشناسند. آنها این پدیده را به صورت های گوناگون توجیه و تفسیر کرده اند. به نظر آنان، برخی خواب ها نتیجه احساساتی هستند که انسان هنگام خواب آنها را حس می کند؛ اعم از اینکه احساسات یادشده ناشی از تأثیر عوامل خارجی در حواس باشند یا نتیجه احساسات ناشی از عوامل مؤثر درونی ای که در خود بدن به وجود می آید. برخی دیگر از خواب ها، در نتیجه ادامه اشتغال فکر به کارهایی است که شخص در بیداری به آنها مشغول بوده، و پاره ای از آنها یادآوری برخی حوادث گذشته است. قرآن کریم به «اضغاث احلام» (خوابهای پریشان و مبهم) و «رؤیا» اشاره می کند.
 
قرآن وقتی از اضغاث احلام نام می برد، شاید آن خواب‌هایی را در نظر دارد که مورد بحث و تفسیر روان شناسان قرار گرفته است - پیشتر بدان اشاره کردیم - که به تعبیری، تعبیر ندارند؛ اما رؤیا در قرآن کریم، به معنای همان رؤیای صادق است که خداوند در آن، نوعی وحی یا الهام مشخص را به پیامبران و فرستادگان خود و دیگر مردم، القا می کند یا حوادث آینده را به آنها خبر می دهد.
 
استاد مطهری پس از تبیین خوابهای گوناگون، بخشی از آن را در حوزة الهام و اشراق تحلیل می کند؛ از جمله خواب‌هایی که به خاطرات گذشته انسان یا به افکار و اعمال پیشین او ربط چندانی ندارد، و همچنین خوابهایی را که مربوط به آینده است، الهام و اشراق میشمارد. این نوع خواب ها نیز اگرچه به ندرت رخ می دهد، از همان شاخصه الهام و اشراق پیروی می کند؛ یعنی «در جایی که حالت عجز و ناتوانی و بیچارگی است و راه های دیگر بسته است، به انسان الهام می شود».
 
این گونه خوابها از نظر اسلام معتبر و دارای تعبیرند. در قرآن کریم به برخی از آنها اشاره شده است: رؤیای حضرت ابراهیم علیه السلام مبنی بر ذبح فرزندش اسماعیل ، رؤیای حضرت یوسف علیه السلام درباره خواب یازده ستاره، ماه و خورشید،  خواب فرعون درباره هفت گاو لاغر و چاق و مانند آن، و تعبیر خواب های دو همبند حضرت یوسف علیه السلام در قرآن کریم، چند رؤیا نیز برای پیامبر اسلام بیان شده است: یک رؤیا در آستانه جنگ بدر که خداوند دشمنان را به چشم پیامبر اندک نشان داد تا مسلمانان سست نشوند؛ رؤیاهای دیگر، ورود فاتحانه به مسجدالحرام و بالا رفتن بوزینگان بر منبر ایشان بود که مفسران شیعه و ستی، مراد از شجره ملعونه در این آیه را بر «بنی امیه» تطبیق داده اند. البته این رؤیا سبب نزول سوره قدر شد تا به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم  تسلی بدهد که اگر بنی امیه هزار ماه حکومت کرده و بر منبر حضرت بالا رفته اند، در عوض به پیامبر اعظم  صلی الله علیه وآله وسلم شب قدر داده شد که بهتر از هزار ماه است.
 
منبع: اسلام و زیبایی‌های زندگی: رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی ، دکتر داود رجبی‌نیا، صص353-349، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ اول، 1391