غبن، به معنای زیان است. بدیهی است کسی که زیان کند، ناراضی خواهد بود و کسی که سود کند، راضی خواهد بود. این دو موضوع در ادبیات دین، با عنوان «غبن /زیان، بازنده» و«غبطه / خوش بخت، برنده» بیان شده است. آنچه به این بحث مربوط می‌شود، واژه غبن است. با توجه به اثری که غبن در رضامندی دارد، باید معنا و مصادیق آن را شناخت. در روایات، غبن (زیان، باخت) و مغبون (زیان کرده، بازنده) معنا شده‌اند. در برخی از این روایات، بر مسئله عمر متمرکز شده‌اند و از این منظر به تبیین موضوع پرداخته‌اند. لذا کسی را زیان دیده دانسته‌اند که عمر خود را در غیر طاعت خداوند متعال سپری کرده باشد. وقتی دنیا در برابر آخرت قرار گیرد، هر چه از دنیا به دست آید، به معنای زنان و باخت است. از این رو، کسی که به دنیا سرگرم شود و از تلاش برای آخرت غافل گردد و بهشت برین را به گناهی پست بفروشده و از امور عبادی همانند نماز شب باز بماند، زیان کرده است.

جالب این که در متون دینی، تصریح شده کسانی که در تعارض دین و دنیا، جانب دنیا بروند، در حقیقت «خود» را باخته‌اند و هستی‌شان را از دست داده‌اند و کسانی که به تعالی نفس بپردازند، برنده‌اند. امام علی (علیه السلام) می‌فرماید:« کسی که دین خود را حفظ کند، برنده و خوش‌بخت است و کسی که دین خود را از دست بدهد، بازنده و بدبخت است.» امام صادق (علیه السلام) در این باره می‌فرماید:« عیسی بن مریم عل به یارانش می‌فرمود: ای فرزندان آدم! از دنیا به خدا بگریزید و دل‌هایتان را از دنیا بیرون برید؛ زیرا نه شما شایسته دنیایید، نه دنیا شایسته شماست. نه شما در دنیا می‌مانید، نه دنیا برای شما می‌ماند. دنیا، فریبکار و مصیبت بار است. فریب خورده‌‌ای واقعی، کسی است که فریب دنیا را خورد. زیان دیده، کسی است که به دنیا آرمید. به هلاکت در افتاده، کسی است که دنیا را دوست داشت و خواستارش شد. پس به درگاه آفریدگارتان توبه آرید و از پروردگارتان پروا کنید و بترسید از آن روزی که هیچ پدری به کار فرزندش نمی‌آید و هیچ فرزندی نیز به کار پدرش نخواهد آمد».

 بنابراین، مغبون واقعی کسی است که دین خود را به دنیا بفروشد و از خداوند متعال و آخرت خود غافل شود، نه کسی که دنیا را از دست داده باشد. علت آن نیز این است که هستی انسان، با خدا و دین او پیوند خورده است. لذا ترک خدا و دین، به معنای از دست دادن «خود» است. در روایات، به عنوان یک قاعده مطرح شده که هر آنچه به مؤمن برسد و او از آن ناخرسند باشد، مصیبت است. از این رو، اموری همچون: ترس و ناامنی، فقر و گرسنگی، و کاستی مال و جان و محصولات، وحتى اموری همچون خاموش شدن چراغ در شب و پاره شدن بند کفش،مصیبت شمرده شده‌اند. از سوی دیگر، فقدان امور غیر مادی نیز که مهم تر از فقدان مادی است مصیبت شمرده شده است. برخی از این امور عبارت‌اند از: از دست دادن دین، نافرمانی خدا، کوچک شماری گناه، انفاق مال در معصیت، نادانی، حرص به دنیا و نیازمندی در آخرت.

بنابراین، فقدان امور غیر مادی نیز جزء مصیبت های زندگی است. لذا نمی‌توان  تنها فقدان امور مادی را مصیبت دانست. خیر و شر نیز از واژه‌های شناخته شده ادبیات دین هستند. در بخشی از متون مربوط به این بحث، به تعریف خیر و شر پرداخته شده است. در ورایتی از امام على (علیه السلام) بر آمده است که هر ناخوشایندی که عاقبت آن بهشت باشد، شر نیست و هر بلایی کمتر از دوزخ، عافیت است:« آن بدی ای که بعد از آن بهشت است، بد نیست و آن نیکی که پس از آن، آتش است، نیک نیست. هر نعمتی در برابر بهشت، ناچیز است و هر گرفتاری در برابر آتش، ایمنی است.»

 اساسا خیر، جز با سختی و ناخوشایندی به دست نمی‌آید. این یک قانون است. امام على (علیه السلام) در این باره می‌فرماید:« خیری که جز با شر به دست نیاید، خیر نیست و آسانی که جز با سختی فراهم نیاید، آسان نیست.» بنابراین، هماره نمی‌توان  خوشایند را نعمت دانست؛ گاه خوشایندهای زندگی، سرنوشتی بد دارند. از این رو، باید با شناخت این واقعیت و توجه جدی به آن، از خوب دانستن هر خوشایندی که سرنوشت بد دارد، و از بد دانستن هر ناخوشایندی که سرنوشت خوب دارد، پرهیز نمود. بر همین اساس، امام على (علیه السلام) تصریح می‌فرماید که آنچه را به سبب آن به شر می‌رسی، خیر مشمار و آنچه را به سبب آن به نیکی می‌رسی، بد مشمار. بنابراین، اگر مصیبت‌های زندگی، به سود و منفعت انسان‌اند، نباید آن‌ها را نشانه محرومیت دانست. روشن شد که محرومیت در متون دینی، با واژه‌های مختلف آمده است. برخی از این متون با واژه «حرمان» مطرح شده‌اند. بر اساس این روایات، محرومیت یعنی: استفاده نکردن از «خیر مال» (نه خود مال)، کسب نکردن «بهره‌های آخرت» و «بهره‌های ماه مبارک رمضان و مغفرت در این ماه و شب های قدر»، «فقدان عقل»، «وصیت نکردن»، «فقدان رفق و مدارا در روابط اجتماعی» و «از دست دادن پاداش صبر».
 
برخی دیگر از مصادیق، در واژه «غبن» بیان شده‌اند. در این متون، از اموری مانند: «صرف عمر در غیر طاعت خدا»، «سرگرم شدن به دنیا و غفلت از آخرت»، «فروختن بهشت به گناه»، «بازماندن از امور عبادی مانند نماز شب» و «از دست دادن دین» به عنوان مصادیق غبن، یاد شده است. بنابراین، مغبون واقعی کسی است که دین خود را به دنیا بفروشد و از خداوند متعال و اخرت خود، غافل شود، نه کسی که دنیا را از دست داده باشد. علت آن نیز این است که هستی انسان با خدا و دین او پیوند خورده است. لذا ترک خدا و دین، به معنای از دست دادن «خود» است. معنا و مفهوم محرومیت را در آیات و روایات خسران نیز می‌توان مشاهده نمود. در این متون، موارد مختلفی بیان شده است. یکی از مهم ترین آن‌ها «خودزیانی» است که در آن، انسان، نه مال و ثروت، و حتی سلامتی و امنیت؛ بلکه همه هستی انسانی خود را از دست می‌دهد. دیگری «آخرت زیانی» است. واقعیت این است که فراوانی دنیا به کاستی آخرت و کاستی دنیا به فراوانی آخرت منجر می‌شود. این از قوانین زندگی دنیاست. بنابراین، دو الگو در این باره خواهیم داشت یکی «سود دنیا - زیان آخرت» و دیگری «زیان دنیا به سود آخرت» که زیان دنیا، سود آخرت را به دنبال دارد و زیان واقعی، زیان آخرت را.
 
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص355-350، مؤسسه علمی فرهنگی دار‌الحدیث، قم، چاپ دوم، 1394