درمان اضطراب به روش پردازش اطلاعات
با برجسته شدن برانگیختگی به تدریج نشان میدهیم که چطور حس احشایی پیامد افکار ارزشیابانه (طرحوارهای) است.
مثال درمانگر: براساس روش MiCBT اینها مراحل پردازش اطلاعات هستند (اشاره به اجزای مدل دفترچه روزانه عادات واکنشی). هر بار که با شخصی از شرکت بیمه گذارتان صحبت میکنید، به شدت عصبانی میشوید، درست است؟ درمانجو: بله، از آنها خوشم نمی آید. در کل به مردم اهمیتی نمی دهند. درمانگر: آخرین باری را که این اتفاق افتاد به خاطر دارید؟ درمانجو: چهار روز پیش بود، فکر کنم چهارشنبه گذشته بود. درمانگر: مرد بود یا زن؟ درمانجو: زن. درمانگر: چه گفت که موجب شد احساس عصبانیت کنی؟ سعی کن دقیق باشی. درمانجو: گفت فکر نمیکند شرکت بیمه به دلیل تصادف اخیرم پولی بدهد، زیرا گفته بودم الکل مصرف کردهام، اما این فقط یک محدودیت قانونی بود. وقتی برایش توضیح دادم، صدها سؤال درباره اینکه آن شب چقدر الکل خورده بودم پرسید، در حالی که به آنها ربطی نداشت! درمانگر: خیلی خوب، صحبتهای ایشان یک موقعیت بوده، یک موقعیت بیرونی. بنابراین میتوانیم در کادر اول بنویسیم "مکالمه تلفنی با بیمه گذاری که سؤالات زیادی پرسید".
مرحله دوم، مرحله ادراک است؛ یعنی احساساتی که برای درک اطلاعات از آنها استفاده میکنید. این مرحله مسائلی را که در درون یا بیرون ما اتفاق میافتند، امکان پذیر میکند. در این مورد، تماس تلفنی بود، پس میتوانیم در این کادر بنویسیم "شنیدن". باید معنای کلمات ادراک شده را بفهمیم. با ارزشیابی تشخیص میدهیم چه کاری باید انجام دهیم. زمانی که پشت تلفن صدای یک زن را در حال صحبت کردن میشنوید، صحبت کردنش را براساس خاطرات، ارزشها، شخصیت، خلقتان در آن لحظه و انتظاراتتان تفسیر میکنید. بنابراین، شما صحبت های بیمه گذار را چطور تفسیر کردید؟ درمانجو: فکر می کنم حرف مرا باور نکرد. فقط وقتم را تلف کردم. درمانگر: خیلی خوب، پس میتوانیم این را در کادر ارزشیابی بنویسیم. زمانی که درمانجو خود گویی با نحوه تفسیر محرک را به خاطر میآورد، استفاده از عناصر درمان شناختی به نام فن "پیکان وارونه"" مؤثر است. به سادگی همین روند پرسش معنای عمیقتر قضاوت را ادامه دهید تا زمانی که درمانجو به لایه های عمقی باورهای بنیادین دست یابد. این روش در MiCBT به منظور رقابت با برانگیختگی مبتنی بر طرحواره مرتبط با حالت کنونی مراجع به کار می رود، به طوری که میتوانیم نحوه خنثی کردن سریع آن را با مواجهه احشایی نشان دهیم. یکی از روشهای چنین کاری به شرح زیر است: درمانگر: اینکه حرفت را باور نکرد، برایت چه معنایی داشت؟ درمانجو: مثل این بود که من را به کلاهبرداری متهم کند. درمانگر: در صورتی که این درست باشد و شما را به کلاهبرداری متهم کرده باشد، این چه معنایی برای شما دارد؟ درمانجو: یعنی اینکه نمیتوانم به کسی در مورد انجام کارش اعتماد کنم. حالا آنها هستند که میخواهند سر من کلاه بگذارند نه من، باید از اول دروغ می گفتم چه دلیلی دارد که در هر شرایطی صادق باشی؟ درمانگر: نتیجه یا معنای اینکه نمیتوانید به کسی اعتماد کنید چیست؟ درمانجو: یعنی دنیا غرق در فساد شده است و مردم از قدرتشان استفاده میکنند تا شما را بچایند. درمانگر: خوب این چه معنایی برایت دارد؟ درمانجو: این بی عدالتی ننگینی است!
با برجسته شدن برانگیختگی به تدریج نشان میدهیم که چطور حس احشایی پیامد افکار ارزشیابانه (طرحوارهای) است. این کار را بدون هدایت آشکار درمانجو انجام میدهیم، به طوری که این تجربه بخشی از اکتشاف شخصی وی باقی بماند. توجه داشته باشید که بر خلاف درمان شناختی سنتی ما در صدد آن نیستیم که طرحواره بی عدالتی و انتظارات نامعقول درمانجو را به چالش بکشیم. فقط این مفروضه را به کار میگیریم و آن را به تجربه ناخوشایندی که همزمان با آن در بدن ظاهر میشود، مرتبط میکنیم ، برای مثال به (درمانگر: وقتی این فکر را به ذهن آوردید که مردم منصف نیستند، چه حسی به شما دست داد؟ )توجه داشته باشید که سؤال بالا به شکل ماهرانه ای طراحی شده است، تا درمانجو دریابد مسئولیت احساسی که دارد، بر عهده خودش بوده است. این کار با قرار دادن فکر به عنوان دلیل احساس، به جای این ایده که محرک (بیمه گذار) دلیل ایجاد آن حس است، انجام می گیرد. موقعیت (محرک) ممکن است درونی باشد، مانند احساسات بدنی شدید که در مورد حملههای غیرمترقبه هراس مصداق دارد. در این مورد در کادر ادراک بنویسید حس احشایی (که به معنای توانایی دریافت حسهای بدنی است)، هر گونه فاجعه سازی یا افکار ناکارامد در مورد علائم را در کادر ارزشیابی، افزایش شدت احساسات بدنی را در کادر احساسات بدن، و پاسخ مرتبط با این افزایش شدت را در کادر واکنش بنویسید.
مثال درمانگر: حال نگاهی می اندازیم به اینکه چطور تقویت بر شما اثر خواهد کرد. اول یک مکالمه تلفنی اتفاق میافتد. نمیتوانیم جلو آن را بگیریم. این مسائل همیشه اتفاق میافتند، زندگی همین است؛ دوم اینکه حس های شما صدا و لحن صدا را تشخیص دادند. اینجا هم کار زیادی از شما بر نمیآید. بعد اطلاعات ارزشیابی میشوند. بر پایه تجربههای گذشته و روش تفکر شما، تفسیری ناخوشایند و منفی از سؤالات بیمه گذار و همزمان حسهای خیلی ناخوشایندی در قسمتهای مختلف بدن داشتید. درست است؟ میتوانی توضیح دهی چطور حس بدنی می تواند تجربه شما را بسازد؟ و وقتی حس خیلی بدی داشتید، با قطع کردن تلفن واکنش نشان دادید و ده دقیقه حرص خوردید، بعدا دوباره زنگ زدید و با آن شخص بدرفتاری کردید. میبینی که واکنش شما به نفع حسهای بدنی ناخوشایند بوده؟ خیلی مهم است که بدانی: شما به موقعیت واکنش نشان ندادید، زیرا موقعیت هنوز به تجربه تبدیل نشده بود؛ شما به تفسیر خودتان واکنش نشان ندادید، زیرا این هم هنوز تجربه نشده بود. شما به تجربه ناخوشایند درون بدنتان واکنش نشان دادید و اینها (موقعیت و تفسیر) را افکارتان در مورد آن اتفاق خلق کردند. می بینید اطلاعات چطور پردازش شدند؟ اطمینان یابید که درمانجو موضوع را فهمیده است، در صورت لزوم سؤال کنید. در این مرحله در شرایط مبتنی بر برانگیختگی خوب است توضیح مختصری در مورد پاسخهای جنگ و گریز ارائه شود تا علائم عادی سازی شوند. حالا به اختصار به خودکار بودن بپردازید.
منبع: شناخت رفتار درمانگری یکپارچه شده باذهن آگاهی، برنو ای کایون، مترجمان: دکتر محمد خدایاریفرد، کوروش محمدی حاصل و مریم دیدهدار، صص57-53، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ اول، 1393
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}