به طور مختصر و مفید اثر تکرر و تازگی فعالیت در شبکه های عصبی را  به عنوان علل اصلی افکار مزاحم توضیح دهید. اگر مطمئن هستید که سطح بینش مراجع امکان فهم مناسب را فراهم نمی‌کند، استفاده از «استعاره تسریع بخش» مفید خواهد بود، سپس ادامه دهید. با تمرین ذهن آگاهی تنفس تلاش می‌کنیم در حالی که نفس از حفره‌های بینی رفت و آمد می‌کند، توجه را روی تنفس حفظ کنیم. بیشک فکرهای زیادی بدون اراده ما وارد هشیاری می‌شوند. اولین مهارتی که باید یاد بگیریم، توانایی تشخیص افکار و ادراک عینی آن‌هاست، دقیقا به همان شکلی که هستند، محتوای آن‌ها مهم نیست. این به ما کمک می‌کند با افکارمان همانندسازی نکنیم، یعنی ما مشاهده‌گر هستیم نه فکر. این مهارت خیلی مهمی است، زیرا به ما امکان می‌دهد که نحوه پاسخ دهی را خودمان انتخاب کنیم.
 
دومین مهارت مهم جلوگیری از واکنش‌های همیشگی به افکار است. ما یاد می‌گیریم بگوییم «ممنون، نه»، یعنی یک فکر وجود دارد، اما درگیرش نمیشویم. این کار «بازداری پاسخ» نام دارد. بلافاصله بعد از شناسایی افکار و درگیر شدن با آن‌ها، سومین مهارت مهم توانایی تمرکز خودجوش روی مسئله‌ای است که میخواهیم بر آن تمرکز داشته باشیم، یعنی تنفس روی سوراخ‌های بینی. برای این کار باید دوباره توجه را به تنفس برگردانیم و این کار را خیلی آرام انجام می دهیم، بدون اجبار، بدون ناامید شدن، با صبر و تحمل، هرچند کار سختی است.

طی این تلاش مداوم برای جابه جایی توجه، مهارتی به نام «انعطاف پذیری شناختی» به دست می آوریم. سه مهارت مهم وجود دارد که به ما کمک می‌کنند هنگام نشخوار فکری، به سرعت آگاه شویم، متوقفش کنیم، و به سادگی به کاری که در حال انجام آن بودیم، برگردیم و این گاهی یعنی خواب راحت و عمیق به جای غلت زدن در رختخواب و اتلاف زمان با فکر و خیال بیهوده. به فکر انداختن جالب نیست؟ ... ترجیح میدهی ارباب ذهنت باشی یا نوکر آن؟... خیلی خوب، پس این هفته می‌توانید از یک سی دی کمک بگیرید. این سیدی به ذهنتان کمک می‌کند تا چیزی را که از آن می خواهی انجام دهد. با توضیح در مورد تعهد به تمرین ادامه دهید و همزمان مختصرا عادی بودن آشفتگی، گیجی یا دیگر چالش‌هایی را که افراد مبتدی با آن روبه رو می‌شوند، توصیف کنید. این‌ها را می‌توان با جزئیات بیشتر در جلسه بعدی به درمانجو توضیح داد.
 
مانند تمام سیستم‌های روان درمانگری، نگرش درمانجو در درمان ذهن آگاهی اهمیت دارد. با توجه به اینکه مردم تمایل دارند در سی ثانیه اول دیگران را طبقه بندی کنند، همخوانی رفتاری با منطق MiCBT از اولین لحظات مشاوره یا گروه درمانی بسیار مهم است. برقراری راپورت با درمانجو و افزایش انگیزش برای انجام مقداری کار سخت بسیار مهم است. خودگویی ضمنی درمانجو ممکن است شامل موارد زیر باشد: «آدم جالبیه، حتی وقتی از کوره در میروم، ناراحت نمی‌شود» یا «برایم مهم نیست تا این حد آروم و متین باشم»، «میداند چه می گوید» یا حتی اگر مثل او بتوانم خودم را کنترل کنم، شاید ارزش تلاش را داشته باشد». مک میلان و همکاران (۲۰۰۲) به فقدان افراد ماهر برای آموزش ذهن آگاهی اشاره کرده اند. بیشک افراد متخصص و کارامد در اجرای آموزش ذهن آگاهی، در این فن آموزش دیده و توانایی‌شان را برای تعادل افزایش داده‌اند. این حکم با این ایده که ذهن آگاهی یک رویکرد تجربی است و نه دانش بنیاد، همخوان است. با همه این‌ها متخصصی که با اولین خارش خود را می خاراند، با اولین ذره گرد و خاک عطسه می‌کند، یا به اولین ناکامی واکنش نشان می‌دهد، به اندازه کسی که با وجود رویدادهای آزارنده درونی و بیرونی آرام و متمرکز می‌ماند، کارامد نیست. بنابراین مزیت آشکار متعادل بودن درمانگر عبارت است از توانایی رفتار متناسب با منطق ایرادشده برای درمانجویان.
 
از آنجا که مراقبه ذهن آگاهی به منظور هدف قرار دادن عوامل اساسی رفتار غیرمفید طراحی شده است، کارامدی آن به چند تشخیص محدود نمی‌شود. به همین ترتیب MiCBT برای گروه وسیعی از جمعیت‌های بالینی و نیمه بالینی مفید است؛ مراقبه ذهن آگاهی محدودیت‌های اندکی دارد، مانند حالات شیدایی حاد، سایکوز، پارانویا و علائم اضطرابی کنترل نشدنی؛ فراهم کردن منطق برای هر مرحله و زیر مرحله ضروری است. ارائه منطق به شکل تجربی تأثیر زیادی بر پایبندی درمانجو به برنامه درمانی دارد. استفاده از گفت و گوی سقراطی ادراک و تعهد درمانجو را ارتقا می‌دهد؛ مدل سازی پذیرش و تعادل از ابتدای درمان ضروری است. در آغاز تمرین بهتر است مکانی خاص انتخاب و فقط برای تمرین استفاده شود.

این کار یادآوری تداعی‌های آن مکان را با دیگر رویدادها کاهش می‌دهد. با این کار مکان مورد نظر نقش علامت تمرین را نیز ایفا خواهد کرد. توصیه می‌شود که تمرین ها در زمان یکسانی انجام گیرند. این کار نظم را القا می‌کند و کوشش انگیزشی را به حداقل می رساند. هنگام تمرین مراقبه ذهن آگاهی، گاهی تصور می‌کنیم تمام دنیا باید متوقف شود. میدانیم واقع بینانه نیست که انتظار داشته باشیم تلفن منزل زنگ نزند، بچه ها سروصدا نکنند و وسایل نقلیه بیرون گاز ندهند و بوق نزنند، اما هنوز چنین توقعاتی داریم. در موقعیت گروهی ممکن است انتظار داشته باشیم دیگران سرفه نکنند و تکان نخورند. ما واکنش نشان می‌دهیم و عصبی تر می شویم، زیرا نورون های بازدارنده در لوب پیشانی هنوز در بازداری محرک‌های بی ربطی که وارد کرتکس شنوایی می‌شوند، ضعیف هستند و از این رو ناامید می شویم. انتظارات ما از تمرین نیز در واکنش نقش دارند. با تمرین و تعادل مضاعف لوب پیشانی در چشم پوشی از صداهای مزاحم ماهرتر می‌شود و توجه را به بدن معطوف می‌کند (تنفس و اعضای بدن). باید به درمانجویان توضیح دهیم که این صداها قسمتی از زندگی هستند و در تمرینات ما برای افزایش سطوح تعادل و تحمل کلی مفید واقع می‌شوند.
 
بعضی درمانجویان حیوانات خانگی دارند که نمی‌توانند به آن‌ها «نه» بگویند. بعضی‌ها گزارش کرده‌اند همچنان که سگ و گربه را روی پاهایشان می‌خوابانند، تمرین نیز می‌کنند. این کار توصیه نمی‌شود، زیرا این‌ها منابع لذتبخش حواسپرتی به حساب می‌آیند. اگر این حیوانات عادت دارند که به شما بچسبند، بهتر است آن‌ها را خارج از اتاق تمرین نگه دارید. حیوانات به تدریج به این وضعیت عادت می‌کنند. احساس گناه درمانجویان را می توان با دیالوگ سقراطی و ارزیابی اعتبار عقایدشان (برای مثال نمی خواهم خودخواه باشم، سگم احساس طردشدگی می‌کند یا گربه ام مرا ترک خواهد کرد) برطرف کرد.
 
منبع: شناخت رفتار درمانگری یکپارچه شده باذهن آگاهی، برنو ای کایون، مترجمان: دکتر محمد خدایاری‌فرد، کوروش محمدی حاصل و مریم دیده‌دار، صص66-59، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ اول، 1393