نکات مهم درمورد توازن در سیستم پردازش اطلاعات ذهن
از آنجا که مراقبه ذهن آگاهی تعادل را افزایش و بدین طریق واکنشگری عمومی را در سیستم عصبی کاهش میدهد، مورد مناسبی برای استفاده در موقعیتهای مختلف است.
هنگام وارسی بدن، به روشهای مختلف حالت روانی و خاطرات خود را نیز وارسی میکنیم . به همین ترتیب بسیاری از تجارب شناختی و هیجانی خودجوش مان مبتنی بر خاطرات و گذشته مان هستند که به زمان حال باز تابشان می دهیم. این اصل بنیادی تداوم بخشی به طرحوارههاست. طرحوارههای مستحکم می توانند هنگام درمان، یعنی هنگامی که رویکرد درمانی به آنها می گوید اطلاعات حسی حرکتی همراه را مورد توجه قرار ندهید، بسیار مقاوم باشند. دقیقا به همین دلیل آموزش ذهن آگاهی جزء اصلی MiCBT است؛ و در صورت واکنش، به پیامدهای افکارمان در بدن (حسهای بدنی) واکنش نشان می دهیم. اگر این حسها ناخوشایند باشند، این واکنش در جهت کاهش آنها و اگر خوشایند باشند، در جهت افزایش آنها خواهد بود. ما به خود افکار یا محرک واکنش نشان نمیدهیم. در حالی که عدم تعادل پایدار بین چهار مؤلفه سیستم پردازش اطلاعات احتمال آسیب شناسی روانی را افزایش میدهد، ایجاد تعادل کارکردی پایدار بین مؤلفهها ۱) احتمال آسیب شناسی روانی را کاهش داده و ۲) احتمال بهبود از آسیب را افزایش میدهد و از عود جلوگیری می کند. سه عامل على درونی قابل تمایز برای افکار مزاحم وجود دارند: 1) تکرر، ۲) تازگی فعالیت عصبی و 3) حسهای بدنی هم ظهور با آنها. اغلب هرچه با تکرار و تازگی بیشتر به یک فکر بپردازیم، به احتمال بیشتری در حین مراقبه قبل از سایر افکار ظهور خواهند کرد. بعضی از خاطرات قدیمی تر نیز هنگام تجربهای مشابه با تجربه زمان رمزگذاری سر برمیآورند؛ سرنخهای اساسی حافظه حسهای بدنی هستند. این حسها با افکار هم ظهور میشوند و به ما کمک میکنند دریابیم آیا چیزی که ادراک میکنیم مهم است یا خیر. اظهار شده است که این سیستم حافظه حسی- حرکتی برای حفظ حیات اهمیت دارند.
با هر واکنش منفی به حسهای بدنی (سرنخهای حافظه)، ادراکمان از تهدید و در پی آن جنبه هیجانی خاطراتمان را تقویت میکنیم. با هر پاسخ خنثی (تعادل فکری به این سرنخهای حافظه حسهای بدنی)، ادراک تهدید را خاموش کرده و هیجان را از آن خاطره جدا میکنیم و بدین ترتیب تار و پود طرحوارهها را باز میکنیم ؛ مراقبه ذهن آگاهی موجب انعطاف پذیری عصبی در نواحی قشری مرتبط با خودآگاهی و خودتنظیمی هیجان میشود. این امر انتقال تعادل فکری به موقعیت های روزمره را ارتقا داده و به ما امکان میدهد حسهای بدنی ظریف تر را دریابیم و علائم اولیه پریشانی را تشخیص دهیم. این قضیه در مواجهه با استرسورهای روزمره به طور معمول باعث سرسختی عمومی افزوده و مهارتهای کنار آمدن بهتر میشود؛ اظهار شده که همه اشکال اصول شرطی سازی شامل یادگیری عامل بوده و وابسته به آن است. زیر پوشش ظاهری پیوند یک محرک و یک پاسخ، حس های بدنی قرار دارند که به عنوان عاملهای بنیادی عمل میکنند. ما باید این حسها را تجربه کنیم و به آنها پاسخ دهیم. با وارسی بدنی، باقی مانده تعادل موجب خنثی شدن این عامل های بنیادی و فروپاشی سریع پاسخهای شرطی میشود. دلیل لحاظ کردن تعادل فکری به عنوان سازوکار فعال عمده تغییر در مراقبه ذهن آگاهی اگرچه به طور متفاوت شکل بندی شده است به عنوان یک آموزه سنتی در آیین اصیل بورمیس، همین است.
یکی از ویژگیهای خاص MiCBT رویکرد فراتشخیصی آن است که بیش از پرداختن به انواع خاصی از علائم (کلان – سطح تظاهر بیماری)، با الگوهای بنیادی عدم تعادل پردازش اطلاعات (ریز سطح تقویت) سروکار دارد. واکنش گری مشکل اساسی درمانجویان افسرده، مضطرب، سایکوتیک، پرخاشگر یا تجزیهای است، خواه به شکل روانی، کلامی یا بدنی، آشکار یا پنهان، هشیار یا ناهشیار. از آنجا که مراقبه ذهن آگاهی تعادل را افزایش و بدین طریق واکنش گری عمومی را در سیستم عصبی کاهش میدهد، مورد مناسبی برای استفاده در موقعیتهای مختلف است، به ویژه اگر با دیگر ابزارهای درمانی مؤثر در این موقعیتها، یکپارچه شود. با این حال در هر سیستم روان درمانی، درمانجو یک متغیر اساسی در تعیین کارامدی درمان و پایبندی به درمان محسوب میشود. با در نظر گرفتن شاخصهای مثبت و منفی زیر، موفقیت یا شکست در درمان MiCBT به طبقه بندی تشخیصی DSM یا ICD محدود نمیشود.
منبع: شناخت رفتار درمانگری یکپارچه شده باذهن آگاهی، برنو ای کایون، مترجمان: دکتر محمد خدایاریفرد، کوروش محمدی حاصل و مریم دیدهدار، صص46-40، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ اول، 1393
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}