مديريت دانش و سازمان هاي آموزشي (1)

نويسنده: ايوب موحدزاده




چكيده

مديريت دانش يعني فرآيند استفاده خلاق، مؤثر و كارآمد از كليه دانش و اطلاعات در دسترس سازمان به نفع مشتري و در نتيجه به سود خود سازمان و يا به عبارت ديگر فرآيند تبديل دانش ضمني به دانش كاربردي. به اين ترتيب ملاحظه مي شود كه دانش داراي فكري است كه از دارايي هاي سنتي سرمايه اي مهم تر خواهد بود. براي بدست آوردن توان تبديل دانش به مزيت رقابتي، سازمان ها بايستي محيطي فرهنگي به وجود آورند كه در آن دانش و اطلاعات تسهيم و مديريت شود و مورد استفاده قرار گيرد. دانش يكي از عوامل تأثير گذار در كسب مزيت هاي رقابتي و منابع جمعي است. در سالهاي اخير شاهد ظهور رويكردهاي بي شماري در زمينه مديريت دانش بوده ايم. قدرت دانش يك منبع ارزشمند و مهم براي حفظ ميراث ارزشمند، يادگيري موارد نو و تازه، حل مسايل و مشكلات، ايجاد هسته هاي رقابت و بنيان نهادن موقعيت هاي جديد براي فرد و سازمان، در حال حاضر و براي آينده است.
مديريت دانش رويكرد نظام مند خلق، دريافت، سازماندهي، دستيابي و استفاده از دانش و آموخته ها در سازمان است كه در سازمانهاي آموزشي به بهبود تصميم گيري، انعطاف پذيري بيشتر، كاهش بار كاري، افزايش بهره وري، ايجاد فرصت هاي جديد كسب و كار، كاهش هزينه، و بهبود انگيزه كاركنان كمك مي كند. مديريت دانش يكي از ابزار ها براي مقابله با مسايل جاري سازمان و موضوع مهمي است، زيرا به مهم ترين سرمايه ارزشمند سازمان يعني سرمايه فكري ( Intellectual capital ) مربوط مي شود.
هدف اين مقاله ارائه راهنمايي هاي مرحله به مرحله براي شناخت دانش و استفاده مؤثر از آن است كه در آن ضمن توضيح و تعريف مديريت دانش و سازمان هاي آموزشي و بيان الگوي خلق دانش تلاش بر اين بوده تا چگونگي اجراي هر چه بهتر مديريت دانش در سازمانهاي آموزشي به صورت اجمالي بررسي شود.
كليدواژه : مديريت دانش ؛ سازمان هاي آموزشي ؛ خلق دانش ؛ مديريت منابع انساني و نو آوري ؛ Knowledge Management

1- مقدمه

مديريت دانش در بيشتر سازمانها هنوز در مرحله ابتدايي خود مي باشد. و اين در حالي است كه مديريت داده و مديريت اطلاعات كانون تحقيقات قابل توجه اي را در حوزه سيستم هاي اطلاعات به خود اختصاص داده است. مديريت دانش يه طور فزآينده اي يك فعاليت داد و ستد تفكيك ناپذير براي بيشتر سازمان ها مي باشد[Grover and Divennport,2001]. آگاهي مديران از ارزش سرمايه هاي فكري، ذهن آنها را متوجه راه هاي آزاد سازي اين ظرفيت ها و توانايي هاي پرقدرت كرده است؛ به گونه اي كه نوناكا و ديگران (2001) اذعان نموده اند كه دانش سازماني، منبع عمده كسب مزيت رقابتي پايدار است. پيتر دراكر، نخستين كسي بود كه بيش از 25 سال قبل توجه عموم را به اين موضوع جلب كرد و از آن زمان تاكنون ساير متفكران امور مديريتي و شركت هاي پيشرو و متعالي در اين زمينه گام برداشته اند [مک دانلد ،1381].
مطالعه و بررسي سير تكاملي مديريت دانش از گذشته تاكنون، نشان دهنده تغييراتي در نوع و نحوه تفكر بشر است. روزي پول، ثروت و دارايي هاي مادي نوعي قدرت محسوب مي شد، اما در عصر حاضر داشتن فكر فلسفي، انديشه نو و نحوه بكارگيري آن در مسير درست. روزي فقط خروجي و كميت اهميت داشت اما امروزه منابع انساني داخل مجموعه، مديران، معلمان، دانش آموزان و كيفيت يادگيري يادگيرندگان. در دنياي كه رقابت بين سازمان ها بسيار فشرده است بكارگيري ابزارهاي مديريتي و فن آوري پيشرفته و نوين شرط اساسي موفقيت يك سازمان ازجمله يك سازمان آموزشي مي باشد. سازمان هاي آموزشي به دليل سروكار داشتن با رشد و تحول انسان ها از پوياترين سازمان ها محسوب مي شوند. تحول تغيير نيز از خصوصيات بارز عصر كنوني است. براي سازگاري سازمان ها با تغييرات و تحولات جهاني و حفظ بقاي آنها آموزش مهارت ها و دانش به كاركنان ضروري است[بهرنگی،1380]. كه رسيدن به اين امر جزء با داشتن مديري كه داراي ذهن فلسفي و آگاه به دانش روز است امكان پذير نيست.

2- تعريف مديريت دانش(Knowledge Management )

بيشتر نويسندگان اظهار داشته اند كه ما نه يك درك درست از سازمان يادگيرنده داريم و نه يك فهم صحيح از مفهوم مديريت دانش[Loermans,2002]. اگر در عزم خود براي مديريت دانش جدي باشيم، بايستي دقيقاً معني آن را روشن كنيم. فقدان يك توافق كلي در ارائه مشخص از اين مفهوم به ايجاد آشفتگي هاي منجر شده است كه در مطالعات مختلفي كه در اين زمينه انجام گرفت به خوبي انعكاس يافته است.
بنابراين، به منظور درك بهتر مفهوم مديريت دانش بايد ابتدا به بررسي مفاهيم داده (Data)، اطلاعات (Information)، دانش (Knowledge)، خرد (Wisdom) و تفاوت و ارتباط ميان آنها بپردازيم. اصطلاحات اطلاعات و داده، اغلب به جاي كلمه دانش به كار برده مي شوند. اما در واقع آنها مفاهيم متفاوتي دارند و درك تفاوت آنها براي انجام يك كار دانش محور بسيار مهم و حياتي است.

2-1- داده

به معناي واقعيتی از موقعيت است. داده ها به صورت خام هستند كه بدون ارائه توضيحات فاقد هر گونه برداشتي مي باشند. داده ها منعكس كننده تعاملات و مبادلات كامل و واحد و منسجمي هستند كه تحت عنوان جزء ناچيز از آنها ياد مي شود. اين اجزاء در پايگاههاي داده ها ذخيره و مديريت مي شوند.

2-2- اطلاعات

افزودن تحليل و تفسير به داده ها و مشخص نمودن ارتباطات آنها به يكديگر باعث بوجود آمدن اطلاعات مي گردد. به عبارتي اطلاعات شامل داده هاي خلاصه شده اي است كه گروه بندي، ذخيره، پالايش، سازماندهي و تحليل شده اند تا بيانگر موقعيت خاصي باشند. تجزيه و تحليل اطلاعات منجر به اتخاذ تصميم مي گردد.

2-3- دانش

عبارت است از:
 قدرتي براي عمل و تصميم گيري(Kanter,1993)
 اطلاعاتي كه مورد اعتبار بوده و گمان مي رود كه درست است (Vance,1997)
 افزودن درك و حافظه به اطلاعات و خلاصه سازي هر چه بيشتر اطلاعات اوليه (بقايي نيا،1386)
در واقع دانش به منزله بينش حاصل از اطلاعات و داده ها مي باشد. دانش كمك مي كند تا اطلاعات مفيد جمع آوري و اطلاعات ناخواسته حذف گردند.

2-4- خِرد

كاربرد دانش يا به عبارتي ديگر بكارگيري دانش به منظور رسيدن به اهداف سازماني را خرد گويند. با توجه به تعاريف و مفاهيم فوق مي توان شكل ذيل را ترسيم كرد. داده ها در پايين ترين سطح و خرد در رأس شكل قرار دارد. با وجود اختلاف نظرهای در جزئیات شکل به صورت کلی وفاق عمومي درباره حركت و تركيب كل شكل وجود دارد.

شکل (1) - هرم دانش

2-5- مدیریت دانش

با توجه به مفاهيم فوق مديريت دانش را به اين صورت مي توان تعريف كرد:
 مديريت دانش ارتقاء يك رويكرد جامع براي شناسايي، تسخير، بازيافتن، تسهيم و ارزشیابي يك سرمایه اطلاعاتي سازمان است. اين سرمايه اطلاعاتي ممكن است، داده ها، اسناد، خط مشي و رويه ها باشد (Gartner Group,1999)
 مديريت دانش فرآيندي است که طي آن سازمان به توليد ثروت از دانش و يا سرمايه فکري خود مي‏پردازد(Nonaka&Takuchi,1995)
 مديريت دانش يعني استفاده خلاق، مؤثر و كارآمد از كليه دانش ها و اطلاعات در دسترس سازمان به نفع مشتري و در نتيجه به سود سازمان (مک دانلد،1381)
 مديريت دانش استفاده از تجربه و دانش فردي و جمعي از طريق فرآيند توليد دانش، تسهیم دانش و بكارگيري آن به كمك فناوري به منظور دستيابي به اهداف سازمان (بقايی نيا، 1386)
 مدیریت دانش بكارگيري سرمايه فكري براي تفوق سازمان در رقايت با سازمان هاي همتا، همچنین پاسخ هاي نوآورانه ای براي چالش هاي جديد و اهرمي براي عمل و يك ميانجي است (علاقه بند،1382)
اكثر صاحب نظران در مورد اهميت دانش در مديريت توافق دارند و آن را به دو بعد تقسيم مي کنند: بعد اول دانش آشكار (Explicit Knowledge) و بعد دوم دانش ضمني (Implicit Knowledge). دانش صريح يا آشکار دانشي است که به آساني قابل انتقال مي باشد و مي توان آن را به کمک يک سري از نشانه ها (حروف، اعداد و…) در قالب نوشته، صدا، تصوير، عکس، نرم افزار، پايگاه داده مدون و کدگذاري کرد. به همين دليل به اشتراک گذاري دانش صريح به راحتي امکان پذير است. معمولا" دانش صريح در سازمان ها به شکل قوانين، رويه هاي کاري، برنامه هاي روزمره در مي آيند که بر مبناي آنها هريک از کارکنان به انجام وظايف خود مشغول اند.
دانش ضمني يا پنهان دانشي است ذهني و شخصي که به آساني قابل بيان، انتقال، اشتراک و فرموله کردن نيست. بينش، بصيرت، شعور و درک هر شخص، ترفندها و فوت و فن هاي به کاررفته توسط هر کس در حوزه دانش ضمني او قرار دارد. دانش ضمني به سادگي قابل کدگذاري و تبديل به قوانين و دستورالعمل ها نيست و از طريق مشاهده و تقليد به دست مي آيد.
در اغلب سازمان ها براي بهبود سطح عملکرد سازمان ناگزير به استفاده از دانش ضمني كاركنان در راستاي دانش صريح آنها مي باشيم. بدين منظور بايد فضاي مناسب براي انتقال اين دانش و ايجاد ارتباط کارکنان با يکديگر فراهم شود چرا که دانش ضمني اغلب از طريق زبان، بدن و نمايش فيزيکي مهارت ها انتقال مي يابد.
نوناکا (Nonaka) براي تبديل دانش در هر سازمان چهار حالت را پيشنهاد مي كند (Nonaka,1994):
1. از دانش ضمني به دانش ضمني ( اجتماعي کردن (Socialization)): در اين حالت افراد از طريق ايجاد تعامل سعي دارند مستقيما" دانش ضمني خود را با ديگران به اشتراک بگذارند. نكته درخور توجه اين است كه شخص قادر است بدون استفاده از زبان، دانش ضمني را دريافت كند. مثلا" از طريق ارتباط رودررو.
2. از دانش صريح به دانش صريح (ترکيب (Combination)): دومين حالت تبديل دانش بدنبال تركيب كردن بخش هاي مختلف دانش آشكار نگاه داشته شده توسط اشخاص و در نتيجه ارائه شكلي نو و جديد است. مثلا" اطلاعات مختلف در يک زمينه خاص را از بخش ها و دپارتمان هاي مختلف سازمان گرفته و جمع آوري کنيم و در يک گزارش واحد بگنجانيم.
3. از دانش ضمني به دانش صريح (بروني سازي (Externalization)): کدگذاري و رمزبندي تجربه و بينش به شکلي که قابل استفاده توسط ديگران باشد. مثلا" از طريق گفتگو و پرسش و پاسخ، دانش ضمني خود را به شکل ملموس درآوريم.
4. از دانش صريح به دانش ضمني (دروني سازي (Internalization)): زماني که افراد دانش صريح خود را نهادينه کرده و به اشتراک مي گذارند و سپس از آن براي وسعت بخشيدن به دانش ضمني خود و تجديد نظر در آن استفاده مي کنند.
مشكل و چالش اصلي در مديريت دانش فرآيند تبديل دانش ضمني به دانش صريح و آشكار است. مي توان حالت هاي خلق دانش را به شکل ذيل نشان داد:

شکل (2) - حالت هاي خلق دانش
آرمسترانگ، مايكل. (1381). مديريت استراتژيك منابع انساني. محمد اعرابي و داود ايزدي. انتشارات: دفتر پژوهش هاي فرهنگي.
اسكات،ريجارد.(1380). سازمان ها، سيستم هاي حقوقي، حقيقي و باز. محمد رضا بهرنگي.تهران:انتشارات كمال تربيت.
بهرنگي، محمد رضا. (1380). مديريت آموزشي و آموزشگاهي. انتشارات تابان.
بقايي نيا، مريم.(1386). مديريت دانش.پرتو ملت، نشريه داخلي بانك ملت.سال دوم،شماره16.
جاسبي، عبدالله. (1373). اصول و مباني مديريت. تهران: دانشگاه آزاد اسلامي.
سرمد، غلامعلي. ( 1384). روابط انساني در سازمان هاي آموزشي. تهران: انتشارات سمت.
شبكه ملي مدارس ايران.رشد. مديريت دانش .به نشاني: http://daneshname.rosh.ir/mavara/mavara-index.php
علاقه بند، علي. (1384). مديريت عمومي. تهران: نشر روان.
علاقه بند، علي. (1382). مباني نظري و اصول مديريت آموزشي. تهران: نشر روان.
فرنچ، وندال؛ اچ بل،سيسيل. (1382). مديريت تحول در سازمان. مهدي الواني و حسن دانايي فرد.
مك دانلد،جان.(1381). مديريت دانش. ترجمه بدري نيك فطرت. تهران: كيفيت و مديريت.
نوروزيان، ميثم. (1385). دانش مديريت دانش. ماهنامه علمي- آموزشي تدبير. شماره 176 به نشاني: www.imi.ir
Efraim Turban.) 2003( "Information technology for management:
Transforming organizations in the digital economy"، John Wiley & Sons، Ltd.
Gartner Group.(1999). “White papers on knowledge management”. Gartner Group, Stanford .C.T.
Grover, and Divennport, T, H. (2001). "General perspectives on knowledge management: fostering a research agenda". Journal of Management Information Ssystems ,Vol. 18No.
Kanter, J. (1993). "Knowledge management, practically speaking". Information systems management.
Loermans, Jozef. (2002). "Synergizing the learning organization and knowledge management". JOURNAL OF KNOWLEDGE MANAGEMNT.
Nonaka, Ikujior. (1994). "A dynamic theory of organizational knowledge creation". Organization science.
Nonaka & Takeuchi. (1995) "The Knowledge-Creating Company" Oxford University Press.
Vance, D.M. (1997). “Information, knowledge, and wisdom: the epistemic hierarchy and computer-based information system”. Proceeding of the 1997 American Conference on Information Systems. available at: http://hsb.baylor.edu/ramsower/ais.ac.97/papers/vance.htm
منبع : www.mgtsolution.com