تیری که از کمان رها گشت و گلوله ای که از سلاح شلیک شد، دیگر به کمان و سلاح برنمی گردد. راز، همان تیر و گلوله است که وقتی از چنگ گریخت، دیگر از اختیار بیرون است. اگر تا آن لحظه، راز در گروگان بود، پس از افشاء، فرد در گرو آن است. به تعبیر زیبای امیرمؤمنان علیه السلام (سرک اسیرک، فإن أفشیته صرت اسیره) «راز تو اسیر توست، اگر آشکارش ساختی، تو اسیر آن شده ای». سعدی گوید:
 
خامشی به که ضمیر دل خویش ... با کسی گفتن و گفتن که مگوی
ای سلیم! آب ز سرچشمه ببند ... که چو پر شد، نتوان بستن جوی
 
نگهبانان راز، هرچه کمتر باشند، محفوظ تر است؛ برخلاف نگهداری از چیزهای قیمتی دیگر که زیادی نگهبانان، آن را سالم تر نگاه می دارد: کل سر جاوز اثنین شائع؛ هر رازی که از دو نفر فراتر رفت، پخش خواهد شد». در اسلام، تنها بر کتمان سر شخص تأکید نمی شود، بلکه افراد باید ظرفیت رازداری دیگران و حتی اسرار حکومتی را نیز داشته باشند. از این رو، آگاهی کمتر از اسرار مردم، بهتر است و احتمال فاش کردن آن هم کمتر. در همین راستا می توان آموزه «حرمت تجسس» را نیز کاوید. حفظ اسرار را باید از خدا آموخت. خداوند بیش و پیش از هرکس، از اعمال و حالات و رفتار و کژیها و گناهان بندگانش باخبر است، اما پردہ پوشی و رازداری او بیش از همه است. اگر خداوند، رازهای زیبای بندگان و کارهای پنهانی نازیبایشان را افشا کند، آیا دوستی میان افراد پا می گیرد؟!
 
امانت داری، فقط به برگرداندن چیزهای مادی نیست. آبرو، از هر سرمایه ای بالاتر است و در معارف اسلامی فراوان بر آن تأکید شده است. با رازداری می توان «آبروداری» کرد. در آموزه های دینی، زشتی و حرمت غیبت، به دلیل خمیرمایه آن، یعنی افشای اسرار و بدیهای دیگران است. از سوی دیگر، رازداری تنها نگفتن نیست؛ بلکه در گفتنی‌ها نیز باید دقت کرد که در جای خود گفته شود، وگرنه رازداری نیست.
 
گفتن هر سخنی در هر جا ... نبود شیوه مردان خدا
هر سخن، جا و مقامی دارد ... مرد حق، حفظ کلامی دارد
حاصل کار دهد باد فنا ...گفتن هر سخنی در هر جا
 
باید دوست بسیار، و رازدار اندک داشت. رازداری می تواند به عنوان یکی از زیبایی‌های ارتباطی مطرح شود، و از این رو، افشای راز در اسلام حرام است. امام صادق علیه السلام می فرماید: سیرک مین یک قلا یجرین من غیر آوداجک؛ «راز تو، خون توست. پس نباید در رگهای دیگری جریان یابد».
 
از ضرب المثل‌های معروف است که «سر بده، سیر مده. مشورت با هزار کس کن، و (راز خود با یکی مگوی). سعدی گوید:
 
به دوست، گرچه عزیز است، راز دل مگشای ... که دوست نیز بگوید به دوستان عزیز
 
رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم فرمود: إفشاؤک سر آخیک خیانة فاجتنب ذلک؛ «آشکار کردن راز برادرت خیانت است؛ از این کار بپرهیز». 
 
در اسلام برای پیشگیری از اضطراب و نازیبایی‌ها، از افشای خطاها، اشتباه‌ها و نقص‌های فرد جلوگیری می‌شود تا از افزایش مشکلات ناشی از آگاهی دیگران بر کمبودهای او جلوگیری گردد، و در نتیجه، تفاهم اجتماعی حفظ شود. فلوریان، افسانه نویس فرانسوی، معتقد است اگر میخواهید بدون ناراحتی و دغدغه زندگی کنید، راز خود را به کسی نگویید.
 
ضرب المثل جالبی نیز در این کشور رایج است که می گوید: «از آدم‌هایی دوری کن که تو را در رازهای کوچکشان امین می شمارند تا رازهای بزرگ تو را به دست آورند».
 
آموزه‌های اسلامی، ما را از افشای راز خود و دیگران بازداشته است و حد مجاز آن را به میزانی مصلحت میداند که مشکلی پیش نیاید. از این رو، به همه توصیه می کند دوست خود را از رازت باخبر نکن، مگر بر رازی که اگر دشمنت هم بداند به تو زیانی نرساند؛ زیرا گاهی دوست نیز دشمن گردد. امام صادق علیه السلام  دراین باره می فرماید: (لا تطلع صدیقک من سر إلا على ما لو اطلع علیه عدوک لم یضرک ان الصدیق قد یکون عدوک یوما ما). نظامی گوید:
 
چنان گو راز خود با بهترین دوست... که پنداری که دشمن تر کسی او است
 
این مسئله، از چنان اهمیتی برخوردار است که امام سجاد علیه السلام حاضر است به جبران دو خصلت شیعیان، مقداری از گوشت بازوی خود را فدیه دهد؛ شتاب زدگی و رازنگه دار نبودن: وددت والله أنی افتدیت خصلتین فی الشیعة لنا ببعض لحم ساعدى: النزق وقلة الکتمان.
 
یکی دیگر از جلوه‌های زیبای بحث هنر بهره گیری از گوش و زبان و مسئله رازداری، فاصله گرفتن از جایگاه گفتن یا شنیدن است. انسان دین دار نیاز دارد گاهی از مردم چیزی نشنود و چیزی به ایشان نگوید؛ چنان که حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم از خاموشی، به طلا، و از سخن، به نقره یاد می کند. این حالت خاموشی و سکوت را «صمت» گویند که زیبایی ویژهای به دین دار می بخشد؛ چرا که زیبایی گل، در سکوت اوست. آن حضرت ضمن سفارش به صمت، علت این تأکید را نیز گوشزد می نماید: «بر تو باد خاموشی بسیار که باعث دوری شیطان و یاور تو در کار دینت است». صائب تبریزی گوید:
 
به غیر شهد سکوت، آن کدام شیرینی است ... که از حلاوت آن، لب به یکدگر چسبد
 
حضرت امیر علیه السلام نیز ضمن اینکه سکوت را ایمنی بخش از خطرها و ناراحتیها میداند، درباره آن به نکته جالبی اشاره می کند: فی الصمت السلامة من التدامة، وتلافیک ما فرط من صمتیک آیسر من إدراک فایده ما فات من منطقک؛ «در خاموشی، ایمنی از پشیمانی است، و جبران آنچه به خاطر سکوت از دست رفته، آسان تر است از جبران فایدهای که به دلیل سخن گفتن از کف داده‌ای».
 
اولیای الهی، به دلیل فتنه‌های زبان، صمت و سکوت را در مواردی که لازم میدانستند، برابر با فرمان‌های حق، شعار خود قرار می دادند. آنها دنیای خلوت، سکوت و خاموشی را برای تفکر و اندیشه در حقایق غنیمت میشمردند، و برای یافتن واقعیت های معنوی و الهامات غیبی به کار فکری می پرداختند؛ چنان که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم از حضرت حق روایت می کند که به من سفارش فرمود: (آن یکون صمتی فکرا) «خاموشی و سکوتم اندیشه باشد». 
 
 
منبع: اسلام و زیبایی‌های زندگی: رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی ، دکتر داود رجبی‌نیا، صص496-491، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ اول، 1391