آوردن آپاندیس سر جلسه امتحان ممنوع!
ایام امتحانات و امتحان گرفتن از دانش آموزان یکی از مراحل سخت و دوست نداشتنی دوران تحصیلی برای هر دانش آموزی است. شاهرخ بایرامی در این بخش این ایام سخت را به چهار مرحله تقسیم کرده است که توصیه می کنیم حتما آن را بخوانید.
از قدیم و ندیم مرسوم است آدم ها از چیزی که به آن شک دارند، امتحان می گیرند تا از آن مطمئن شوند. تازه این امتحان گرفتن فقط مختصّ انسان ها نیست! حتّی حیوان ها هم امتحان دارند؛ مثلاً وقتی یک شیر می خواهد به یک گلّهی گورخر حمله کند، همه را برانداز می کند، بعد کمی آهسته دنبالشان می دود و وضعیّت جسمانی شان را امتحان می کند! وقتی فهمید کدامشان قبراق و سرحال تر است، همان را شکار می کند و به بدن می زند؛ امّا قطعاً آن مکانی که امتحان گرفتن و شک داشتن به بالاترین حدّ خود می رسد، مدرسه است؛ یعنی این میزان بی اعتمادی و شکّی که در مدرسه نسبت به دانش آموزان وجود دارد، در بند قاتلان زنجیره ای زندان آلکاتراز هم وجود ندارد. ما در اینجا قصد داریم با تقسیم کردن ایّام بی اعتمادی امتحانات به چهار بخش هیجانانگیز، با شما به بررسی هر بخش بپردازیم:
1. قبل از امتحان
این دوره معمولاً از اوّل سال تحصیلی شروع می شود و تا شب قبل از امتحان ادامه می یابد و بیشتر به همان اسم شب امتحان شناخته می شود. این شب از مصادیق عملی کار امروز را به فردا انداختن است و اصلاً خودِ همان فردایی است که کار امروز را به آن می اندازند. دانش آموز کُلّ سال را به امید شب امتحان درس نمی خواند، آن وقت تنها شبی که به توصیهی کارشناسان دربارهی تأثیر زود خوابیدن بر طراوت و شادابی پوست عمل می کند، همین یک شب است. از آداب و رسوم اصلی این ایّام می توان به تقویت دانش آموز توسّط مادر خانواده اشاره کرد؛ یعنی درحالیکه شما کلّ خانه را زیر و رو کرده اید و مطمئن هستید از آجیل عیدتان چیزی جز یک مشت نخودچی و تخمه ژاپنی باقی نمانده است؛ ناگهان مادرتان یک ظرف آجیل پُر از پسته و بادام جلوی روی تان می گذارد که بخورید و جان داشته باشید درس بخوانید؛ البتّه این پسته و بادام ها بیشتر از اینکه در مغز به دانستنی های بهدردبخور برای امتحان تبدیل شود، به جوش های ریز و درشت روی صورت و بدن تبدیل می شود و خرج یک دکتر پوست می گذارد روی دستتان.
2. سر جلسهی امتحان
زمان این دوره معمولاً از یک ساعت تا وقتی مراقب برگه را از زیر دست دانشآموز بکشد، برآورد می شود. همین آقا یا خانم های مراقب هم اصلی ترین شخصیّت های این دوره هستند که وظیفهی اصلی آن ها به راه راست هدایت کردن دانش آموزان، سرجلسهی امتحان و اطمینان از در راه راست ماندن آنان است؛ البتّه در اینجا منظور از راه راست، گوشه های دورافتادهی سالن امتحانات است که کسی اطراف فرد متقلّب نباشد. دانش آموزها هم نه اینکه نیّت بدی داشته باشند، خیر، بلکه از سر دلسوزی که یک وقت معلّمشان ناراحت نشود چرا در درس او نمره نیاوردهاند، بعضاً تقلّب می کنند. اصلاً همین کلمهی تقلّب، از ریشهی «قلب» گرفته شده و معلوم است از اوّل هم بحث، سرِ دلسوزی و عاطفهی معلّم و شاگردی و این ها بوده. یکی دیگر از مسائل مهمّ جلسهی امتحان، نامهنگاری است! دراینباره، دانش آموز پس از ناامید شدن از کسب نمرهی قبولی، انتهای برگهی امتحانی برای معلّم خود نامه می نویسد؛ البته نامه که چه عرض کنم، مصیبت نامه! خلاصه اگر دیدید معلّمی حین تصحیح برگه های امتحانی، قلپقلپ اشک می ریزد و هایهای گریه می کند، مطمئن باشید به یکی از این نامه ها رسیده است! مورد داشته ایم دانشآموز در امتحان زیست شناسی، نامه نوشته: من در دوران کودکی در تصادف رانندگی، دو دست و دو کلیه و اثنی عشر و بصل النخاع و لوزالمعده ام را از دست داده ام، الان هم با زانو برایتان نامه می نویسم، بعد کاشف به عمل آمده نهتنها خودش، بلکه هیچ یک از اطرافیانش جز باجناق پدربزرگش که آن هم آپاندیسش را عمل کرده، هیچ عضو دیگری از دست نداده اند! آخر این چه کاری است؟ همین اعضایی که نام بردی اگر در جواب ها می نوشتی حداقل 12 می گرفتی!
3. بعد از امتحان
در دورهی بعد از امتحان، معمولاً دانش آموزان به خانواده می گویند: «امتحان خیلی خوب بود! فقط یه سؤال را شک دارم، یکی را هم نصفه نوشته ام!» و هرچه به زمان گرفتن کارنامه نزدیک می شویم، دانش آموزان والدین خود را برای حوادث احتمالی آماده میکنند؛ مثلاً می گویند: «این دبیر فیزیک، از اوّل با من مشکل شخصی داشت، خدا کند تلافیاش را در نمرهی امتحان درنیاورد!» یا دختر خانم می گوید: «چون عربی جمع مذکّر سالم دارد و جمع مؤنث سالم ندارد، به نشانهی اعتراض، برگه را سفید تحویل دادم!» خلاصه از این دست آمادگی دادن ها!
4. گرفتن کارنامه
این دوره، در اصل دوران غافلگیری اولیای دانشآموزان است! ولیّ دانشآموز که کارنامه اش را می گیرد، با کمال تعجّب می بیند فرزند دلبندش فلان درس را نمره گرفته -8- ! با خشمی کنترلشده از او می پرسد: «فرزندم! مگر تو نگفتی در این درس فقط یک سؤال را نصفه نوشتی و یکی را هم شک داری؟ پس چرا هشت شدی؟» فرزند می گوید: «خب آخر، امتحان کلّا دو تا سؤال داشت»، سپس ولیّ، با خشمی کنترلنشده دانش آموز را دنبال می کند! کارشناسان، بزرگترین شکست والدین را در این دوران، کم شدن نمرهی تربیت بدنی، عنوان کرده اند که معمولاً پدر دانش آموز با تعقیب و گریز و دنبال کردن، بدن فرد موردنظر را به صورت کامل تربیت می کند!منبع: مجله باران
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}