مبانی انسان شناختی ، مستلزم توجهی ویژه به اصولی‌اند که انسانیت انسان بر آنها استوار است. غفلت از این اصول در مباحث انسان شناختی به منزله نادیده گرفتن ظرفیت ها و فرصت های ویژه ای است که برای انسان شناسی در نظر گرفته میشود و در زمینه انسان سازی می یابد به طور مؤثر و مفید از آنها بهره برد. پیرو مبانی خاصی که گفته آمد، اصول انسان شناختی به گونه ای مکمل و مفسر و تحقق بخش مفاد آن مبانی اند. مهم اینکه اصول مزبور باید در انطباقی و هماهنگی کامل و معنادار با مبانی خود قرار گیرند تا انعکاس و پرتوی از مبانی ویژه به شمار روند. تفکیک پذیری این اصول از آن مبانی به مفهوم و منزله ناهمخوانی و ناسازگاری آنها با یکدیگر است. این پدیده، خود، ثبات و اعتبار اصول را بر هم زده، موجب بیگانگی اصول و مبانی خواهد شد. در هر صورت، رابطه اصول انسان شناختی با مبانی انسان شناختی رابطه لازم - ملزومی است که یکی بدون دیگری با اصلا مفهوم و تحقق نمی یابد و یا اساسا اعتبار و کمال پیدا نمی کند.
 
خداوند انسان را دوساحتی آفرید؛ به گونه ای که با یک ساحت به عرصه زمینی و قلمرو مادی و با ساحت دیگر به عرصه ملکوتی و قلمرو روحانی منتسب میشود. آیات پرشماری از قرآن کریم درباره ساحت مادی آفرینش انسان، از عناصر زمینی ای چون آب، خاک، گل پخته، گل چسبنده و گل کوزه گران نام می برند. آیاتی نیز با اشاره به برخی مواد و عناصر وجودی انسان، مانند نطفه، خون بسته، گوشت و استخوان، بعد مادی و جسمانی او را کانون توجه و تأکید قرار می دهند. از سوی دیگر، دسته ای از آیات نیز به آفرینش ثانوی انسان، یعنی به دمیدن روح الهی در کالبد انسان می پردازند." آفرینش انسان چنان حکیمانه و مدبرانه صورت گرفته است که این دو عنصر مادی و روحانی، به رغم وابستگی به دو ساحت کاملا متغایر، می توانند هم آغوش و همپوش یکدیگر باشند و در تعامل با همدیگر انسانیت انسان را تنظیم و تکمیل کرده، زمینه کمال و سعادت آحاد انسانی را فراهم سازند.
 
با الهام از پارهای آیات قرآن کریم درباره تعامل و تأثیر و تأثر روح و بدن نتیجه می گیریم که بدن کاملا تحت تأثیر افعال روح و حالات روحانی و معنوی قرار گرفته، به آن حالات پاسخ مناسب و مقتضی می دهد. برای نمونه می توان به آیاتی اشاره کرد که نشان می دهند چگونه پوست بدن انسان خداترس، متأثر از یاد خداوند گاه می لرزد و گاه آرام می گیرد. جالب آنکه قرآن این گونه تأثیر پذیری بدن از روح را عین هدایت الهی دانسته است که خداوند هر که را ارادہ فرماید و شایسته ببیند به آن رهبری می فرماید.

از سوی دیگر، همین روح، به رغم توانمندی و استعداد بالایش، چه بسا تحت تأثیر هواخواهی ها و شهوترانی های مادی خویش قرار گیرد و زمینگیر و اسیر شود. وقتی روح در بند شد و هوا و هوس آزاد، آدمی مرتکب هر زشتی و آلودگی مادی و شهوانی خواهد گشت و دیگر روی سعادت نخواهد دید؛ مگر اینکه توفیق توبه پیدا کند و خویشتن را از شرور و آفات هواهای نفسانی برهاند. کسی که از هوا و هوس خویش پیروی کند به گمراهی و انحراف کشیده خواهد شد و علم و آگاهی او سودی برایش نخواهد داشت. در این صورت، او از یاد خداوند غافل می شود و در نتیجه گرفتار زندگی حسرت باری می گردد که از آن گریزی نخواهد داشت.
 
در مرحله ای نازل تر، می توان به نمونه هایی از تعامل و همبستگی متقابل جسم و روان در واکنش های جسمانی به تکانش های روانی یا برعکس اشاره کرد. برای مثال، وقتی فرد درصدد انجام کاری حساس و مهم بر می آید دچار اضطراب و ناآرامی خاصی می شود که بسیار طبیعی می نماید. در واکنش به اضطراب مزبور، تغییر و تحولات جسمانی ویژه ای رخ میدهد که از آنها گریزی نیست؛ مثلا شخص به نوعی بی اشتهایی یا بی خوابی مبتلا می شود، و وقتی آن کار حساس و مهم با موفقیت انجام پذیرفت و اضطراب مربوط به آن از بین رفت، یکباره همه چیز به حال اول باز می گردد و شخص با اشتها می خورد و می آشامد و به راحتی می خوابد و می آساید. یا برای مثال، هنگامی که فردی با مراجعه به پزشک متوجه بیماری جسمانی حاد و مزمن خود می شود، نخست، احساس خاصی از دردهای جسمانی مربوط به نوع و موضع بیماری را در می یابد، سپس به تدریج دچار اضطراب و فشار روانی و بی قراری می شود. اطلاع از بیماری جسمانی در او احساس درد ایجاد کرده، او را مضطرب و ناآرام می سازد؛ به گونه ای که حالات و واکنش های او پیش از آگاهی و پس از آن کاملا از یکدیگر متمایز و به آسانی قابل تشخیص اند. در این باره برخی دانشمندان مسلمان، از جمله ابوعلى سینا و شارح کلام او، خواجه نصیرالدین طوسی، تعامل جسم و بدن را با روح و روان به روشنی بیان کرده و بر آن تأکید ورزیده اند.
 
نظام تعلیم و تربیت اسلامی، با توجه به اصل تعامل روحی - بدنی یا روانی - جسمانی به موازات اهتمامی که بر تربیت روح و روان انسان دارد، بر تربیت جسمانی و بدنی نیز تأکید می ورزد. از دیدگاه اسلام، بدن و روح هر دو حقوق مستمی دارند که فرد می باید بر اساس موازین شرعی و عقلی به طور کامل آنها را استیفا کند. در این نظام، بدن، مرکب راهوار روح، و روح صفابخش و تطهیر کننده بدن است. بدین ترتیب، سلامت جسم و روان که نتیجه تربیت شایسته جسمانی - روانی است، نه تنها مهم و حیاتی دانسته شده، بلکه فراتر از آن، اسلام انسان را مکلف و موظف به حفظ سلامت و رعایت کامل نکات ایمنی و بهداشتی درباره جسم و روان کرده است. هیچ مکتب و نظامی جز اسلام این همه بر رعایت بهداشت و سلامت جسم و روان تأکید و سفارش نکرده است. عقل سالم در بدن سالم است و سلامت بدن در گرو عوامل پرشماری از جمله روح و روان سالم است که خود مرهون عمل و اقدام بر اساس رهنمودهای الهی است. غفلت از یکی موجب بی توجهی به دیگری خواهد شد و توجه به یکی مستلزم توجه به دیگری.
 
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت، سیداحمد رهنمایی، صص290-285، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1388