اهمیت متغیرهای مربوط به درمانگر
پژوهشهای جدید نشان دادهاند که متغیرهای مربوط به درمانگر با آموزش ذهنآگاهی به طور معناداری ارتقا می یابند
در واقع نشان دادن علاقه درمانگر، میزان تمرکز، همدلی اصیل و صبوری، آگاهی بین فردی و ذهنآگاهی به فرایندهای درونی خود، همگی عوامل مهم و مشترک مؤثر بر رابطه درمانی، و متعاقبا پیشرفت درمانجو هستند. به همین ترتیب یک رویکرد درمانی که مستلزم پیشرفت این عوامل مهم در درمانگر باشد، احتمال موفقیت درمانی را افزایش میدهد. چنین درمانی به اثر ۱۵ درصدی بر واریانس نتایج محدود نمیشود. از آنجا که این امر احتمال بهینه شدن رابطه درمانجو- درمانگر را افزایش میدهد و ابزارهای فنی را در اختیار می گذارد، چنین درمانی احتمالا میتواند حداقل به لحاظ نظری، تا ۷۵ درصد تجربه بهبود درمانجویان در آخر درمان را توجیه کند. در این حوزه به پژوهشهای دقیق تری نیاز است.
تأثیرات ذهنآگاهی بر دستاوردهای درمانی
پژوهشهای جدید نشان دادهاند که متغیرهای مربوط به درمانگر با آموزش ذهنآگاهی به طور معناداری ارتقا می یابند. برای مثال پژوهش تصادفی کنترل شده دوسوکور در آلمان به بررسی اثر افزایش ذهنآگاهی درمانگران هنگام آموزش، بر دستاوردهای درمانی آنها با درمانجویانشان پرداخت( گریمایرGrenmair و همکاران، ۲۰۰۷). درمانجویانی که با درمانگران ذهن آگاه تر درمان شده بودند، قدردانی بیشتری از فرایند درمان به عمل آوردند، دیدگاه و توانایی حل مسئله بهتری به دست آوردند و به طور کلی کاهش بیشتری در علائم نشان دادند. علاوه بر این میزان ذهنآگاهی در درمانگر با توانایی کنار آمدن وی مرتبط است. برای مثال می و دو توان؟ (۲۰۰۷) رابطه بین ذهنآگاهی، بهزیستی، فرسودگی و رضایت شغلی را در ۵۸ درمانگر بررسی کردند. نتایج نشان داد که سطوح بالاتر ذهنآگاهی با بهزیستی شناختی و هیجانی، رضایت شغلی، و فرسودگی شغلی کمتر رابطه دارد. بررسی مقدماتی کنترل شده تصافی نیز نشان داد آن دسته از متخصصان سلامت که در مداخله مبتنی بر ذهنآگاهی شرکت کرده بودند، استرسشان کاهش و کیفیت زندگی و شفقت به خود آنها افزایش یافت (شاپیرو و همکاران، ۲۰۰۵). علاوه بر این تصویر برخاسته از این ادبیات پژوهشی نشان میدهد بالینیگرانی که برنامههای مبتنی بر ذهنآگاهی را برای درمانجویان مبتلا به شرایط مزمن یا اختلالهای شخصیتی به کار میگیرند، به طور معمول نسبت به دادههایی که گزارش میکنند، هیجان و اشتیاق بیشتری دارند.اهمیت آموزش حرفهای
الگوی MiCBT مانند هر الگوی درمانی فراگیر دیگری مستلزم آموزش فراگیر زیر نظر بالینی گران کارکشته است. کوشش بالینی گران برای یادگیری این رویکرد پیچیده، همچنین این انتظار که شخصا باید مهارتهای ذهنآگاهی را تمرین کنند (کابات-زینه، ۲۰۰۳)، ممکن است نخست موجب تردید همکارانی شود که جهت گیری ذهنی شان معطوف به درون نگری نیست. با وجود این از آنجا که آموزش ذهنآگاهی اغلب یک مداخله مبتنی بر مهارت است که به تجارب ما میپردازد، مهم است درمانگرانی که آن را در کارشان به کار میگیرند، در تمرین های روزمره خود درگیر شوند. این مسئله را پژوهشگران دیگر نیز توصیه کردهاند .هیچ گونه شواهد تجربی در دست نیست که نشان دهد در صورتی که درمانگران به حرف هایی که میزنند عمل کنند، نتایج درمانی بهتری حاصل میشود، اما وقتی تجربۀ ذهنآگاهی برای درمانگر ناشناخته باشد، مشکلات بالقوه مشخصی وجود خواهد داشت. برای مثال تصور کنید یک درمانجوی دچار اختلال پانیک اولین علائم حمله را در جلسه درمانی تجربه میکند. درمانگر باید تا چه حدی اجازه دهد درمانجو علائم را تجربه کند؟ آیا وقتی درمانگر در مورد اینکه چه کاری باید کرد تردید داشته باشد، بهتر است به درمان سنتی برگردد؟ برای درمانگری که تعادل فکری و واقعیت ناپایداری در سطح حسهای بدن را تجربه نکرده، دشوار است از درمانجو بخواهد با اطمینان و تعادل بر حسهای ناراحتی جسمی و هیجانی مداومت ورزد. احتمالا این تردیدها باقی می مانند. تنها راه برطرف کردن تردیدها در بالینی گر، تمرین است. مهم تر از اینها، وقتی درمانگری در حال تدریس مراقبه ذهنآگاهی است و شخصا آن را تمرین نمیکند، احتمالا بر اهمیت و نقش اساسی تمرین فردی کارورزان تأکید نخواهد کرد و نخواهد توانست مهارتهای مطلوب را که از طریق انعطاف پذیری عصبی تولید و حفظ میشوند، ایجاد کند. کابات- زین (۲۰۰۳) به این پدیده در ارتباط با ذهنآگاهی مبتنی بر کاهش استرس و سپس درمان مبتنی بر درمان شناختی اشاره کرده است. فقدان تجربه واقعی موجب بروز انحراف و مشکلات تکرار مهارتهای حل مسئله خواهد شد.
استانداردهای آموزشی
کرین، کویکن، هاستینگ، روتول و ویلیامز (۲۰۱۰) در مقاله جدیدی در مورد آموزش حرفه ای در انگلستان مجموعه ای از رهنمودهای آموزش حرفه ای و منطق دقیقی برای ساختار پیشنهادی خود معرفی کردند. به نظر آنها درمان مبتنی بر ذهنآگاهی بدون اینکه شخصا به طور مرتب تمرین نشده باشد، ناکارامد است و باید منع شود.مؤسسه MiCBT یک سازمان آموزشی است که در استرالیا ثبت شده و دیپلم شغلی در MiCBT ارائه میکند. دوره آموزشی یک تا دو ساله آن در سراسر استرالیا به رسمیت شناخته میشود و بر پایه صلاحیت است و طوری ساختاربندی شده است که تمام پیشنهادهای کرین و دیگران را برآورده کند. کارورزان ابتدا مانند درمانجویان یک دوره مقدماتی هشت هفته ای برای یادگیری و به کارگیری مهارتهای MiCBT در زندگی شخصی خود به کار میگیرند. بعد از تکمیل این دوره و برقراری تمرین های روزانه مراقبه ذهنآگاهی، کارورزان میتوانند دوره هشت هفته ای متوسط را بگذرانند که مستلزم اجرای همه گامهای MiCBT در مورد گروه درمانجویان خودشان، به صورت فردی یا گروهی، تحت نظارت مربی کارآزموده است. گام سوم آموزش مستقیم چهره به چهره به واسطه یک دوره شبانه روزی خلوت گزیدن پنج روزه شامل تمرین مراقبة ذهنآگاهی در سکوت و همچنین بحث در مورد دو شیوه پرداختن به موارد دشوار (مانند تروما، اعتیاد، عوامل شخصیتی و غیره) به روش MiCBT است. ده طرح آموزش وجود دارد که هرکدام مستلزم اثبات واقعی یا تصویربرداری شدة صلاحیتها هستند. بعد از اجرای دوره های هشت هفته ای در MiCBT بعضی درمانگران پسخوراندهای خود را با ایمیل به مؤسسه MiCBT ارسال میکنند. در زیر چند مثال رایج از تجارب حرفه ای و شخصی درمانگران با درمان با کسب اجازه آورده شده است.
منبع: شناخت رفتار درمانگری یکپارچه شده باذهن آگاهی، برنو ای کایون، مترجمان: دکتر محمد خدایاریفرد، کوروش محمدی حاصل و مریم دیدهدار، صص246-242، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ اول، 1393
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}