تربیت به شیوه امام سجاد علیهالسلام(9)
نیکوکاری و تقوای کودکان
نکته مهمی که در این فراز وجود دارد، اضافه کردن صفت تقوا، بعد از نیکوکاری است. یعنی ایشان نفرمودهاند که فرزندان من فقط انسانهایی نیکوکار و اهل بذل و بخشش باشند، بلکه از خداوند میخواهند تا آنها علاوه بر صفت نیکوکاری، اهل تقوا هم باشند،
لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنْ کِبْر؛ کسی که در قلبش به اندازه ذرهای کبر و خودخواهی باشد به بهشت وارد نمیشود[1].
در نقطه مقابل این ویژگی زشت، ویژگیهایی مانند گذشت، سخاوت، بخشش، فداکاری، نیکوکاری وجود دارد که محور همه آنها از خودگذشتن و دیدن دیگران است. صفتی که در آموزههای دینی راجع برکات آن چه در دنیا و چه در آخرت زیاد صحبت شده است. امام رضا علیهالسلام در حدیثی زیبا تقابل این دو صفت را بهروشنی توصیف فرمودهاند:
السَّخِیُّ قَرِیبٌ مِنَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْجَنَّةِ قَرِیبٌ مِنَ النَّاسِ بَعِیدٌ مِنَ النَّارِ وَ الْبَخِیلُ بَعِیدٌ مِنَ الْجَنَّةِ بَعِیدٌ مِنَ النَّاسِ قَرِیبٌ مِنَ النَّارِ؛ سخاوتمند به خداوند نزدیک است، به بهشت نزدیک است، به مردم نزدیک است، از آتش جهنم دور است و انسان بخیل از بهشت دور است، از مردم دور است، به آتش جهنم نزدیک است[2].
در تربیت اسلامی نیز توجه ویژهای به این مساله شده و سفارشهای زیادی به ما رسیده که این ویژگی اخلاقی را در خود و فرزندان خود ایجاد و تقویت کنیم. بر همین اساس امام سجاد علیهالسلام در فراز بعدی دعای خود برای فرزندانشان به خداوند عرضه میدارند:
وَ اجْعَلْهُمْ أَبْرارًا اتْقِیاءَ؛ و آنان را نیکوکارانی باتقوا قرار بده[3].
نکته مهمی که در این فراز وجود دارد، اضافه کردن صفت تقوا، بعد از نیکوکاری است. یعنی ایشان نفرمودهاند که فرزندان من فقط انسانهایی نیکوکار و اهل بذل و بخشش باشند، بلکه از خداوند میخواهند تا آنها علاوه بر صفت نیکوکاری، اهل تقوا هم باشند، همانگونه که خداوند در قرآن کریم هم این دو صفت را در پی هم آورده و فرموده است:
تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى؛ [ای کسانی که ایمان آوردهاید] در نیکوکاری و تقوا با یکدیگر تعاون و همکاری کنید[4].
ملاک پذیرش
حتماً شما هم با افرادی مواجه شدهاید که اهل نیکوکاری هستند، ولی اهل تقوا نه! کسانی که نه خدا را قبول دارند و نه به معاد و حساب و کتاب قیامت معتقدند؛ اما گاهی در ظاهر در انجام کارهای خیر و عامالمنفعه از مؤمنین جلو میافتند. عده زیادی هم هستند که تحت تأثیر این رفتارها قرار میگیرند و زبان باز میکنند به تعریف و تمجید اینگونه افراد و یقین دارند که جایگاه آنها از سایر مؤمنین خیلی بالاتر است، صرفاً به خاطر اینکه صفرهای رقمی که به فقرا و مستمندان کمک کردهاند، بیشتر است.سؤالی که در این میان مطرح میشود این است: آیا فقط و فقط کمیت مهم است یا در کنار کمیت کیفیت هم مهم است؟ وقتی به آموزههای دینی مراجعه میکنیم، میبینیم آنچه نزد خدا ملاک برتری است، میزان انجام کار نیک نیست؛ بلکه ملاک، مقدار عملی است که توسط خداوند پذیرفته میشود. یکی از زیباترین احادیث امیرالمؤمنین علیهالسلام، این ملاک را به روشنی بیان میکند. ایشان فرمودهاند:
کُونُوا بِقَبُولِ الْعَمَلِ أَشَدَّ اهْتِمَاماً بِالْعَمَلِ؛ نسبت به پذیرفته شدن عملتان، بیشتر از خود عمل اهتمام داشته باشید[5].
حالا این سؤال مطرح میشود که ملاک پذیرش اعمال چیست؟ پاسخ را خداوند در قرآن کریم در ضمن نقل داستان آزمون پسران حضرت آدم علیهالسلام به صورتی بسیار واضح و گویا بیان کرده و فرموده است:
إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ؛ به یقین خداوند [اعمال خیر را] فقط از انسانهای باتقوا قبول میکند[6].
پس ملاک پذیرش نیکوکاری، تقواست و با این حساب، حساب و کتابها خیلی متفاوت میشود. دیگر عملهای بزرگ و زیادِ بدون تقوا نمیتوانند ملاک برتری بشوند و اعمال کوچک با تقوا هم ارزشمند میشوند، چراکه امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودهاند:
لَا یَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوَى وَ کَیْفَ یَقِلُّ عَمَلٌ یُتَقَبَّل؛ با وجود تقوا هیچ عملی کم نیست؛ و چگونه کم خواهد بود چیزی که موردقبول [خدا] قرار گیرد؟[7]
بر اساس این احادیث، باید نگاهمان را در رابطه انجام کارهای خیر اصلاح کنیم و بدانیم که هیچ کار خیر و ثوابی اگر با تقوا باشد، اندک نیست و هیچگاه نباید اینطور فکر نکنیم که «اگر قرار است کار کوچکی انجام دهیم، همان بهتر که انجام ندهیم»، زیرا امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودهاند:
لَا تَسْتَحِ مِنْ إِعْطَاءِ الْقَلِیلِ فَإِنَّ الْحِرْمَانَ أَقَلُّ مِنْهُ؛ از بخشش کم و اندک خجالت نکش، چراکه محرومیت [و عدم انجام همین بخشش اندک] از آن کمتر است[8].
حقوق فرزند
اما برای اینکه بتوانیم در مسیر این دعا قدم برداریم، چه باید بکنیم؟ چگونه فرزندانی تربیت کنیم که علاوه بر نیکوکار بودن، خداترس هم باشند؟ طبیعتاً تا زمانی که فرزند خدا را نشناسد، نمیتواند با او ارتباط برقرار کند.در اینجا خوب است یک نکته را اشاره کنیم. متأسفانه در تربیت به روش غرب، تصریح میشود که با کودکان از مسائل غیرملموس صحبت نکنید، چون آنها نمیتوانند چنین چیزهایی را درک کنند و بر همین اساس والدین را از صحبت کردن درباره خداوند و قدرتهای ماورائی او منع میکنند. اگر کسی در مغرضانه بودن این مساله شک دارد و فکر میکند که آنها از درِ دلسوزی و واقعبینی چنین نصیحتهایی میکنند، کافی است به این نکته توجه کند که وقتی در کارتونهایی که غربیها برای کودکان تهیه میکنند دقت کنیم، میبینیم که نقش اول آنها شخصیتهایی با قدرتهای ماورائی است و حتی برخی شخصیتهایشان را در حد خالق و مدبر دنیا شخصیتپردازی کردهاند، البته با کلی انحراف. این یعنی به زبان بیزبانی میگویند خدای درستی که شما بگویید برای بچهها قابلدرک نیست و خدای اشتباهی که ما بگوییم کاملاً قابلدرک است و با خباثت تمام فطرت پاک بچهها را از کودکی پر از انحراف میکنند.
این را بدانیم که آشنا ساختن فرزندان با خداوند و اطاعت او، ازجمله حقوقی است که فرزندان به گردن والدین دارند و اگر نسبت به این حقشان کوتاهی شود، یقیناً در روز قیامت، آن را مطالبه میکنند. فرازی از رساله حقوق امام سجاد علیهالسلام را با هم بخوانیم:
وَ أَمَّا حَقُّ وَلَدِکَ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ مِنْکَ وَ مُضَافٌ إِلَیْکَ فِی عَاجِلِ الدُّنْیَا بِخَیْرِهِ وَ شَرِّهِ وَ أَنَّکَ مَسْئُولٌ عَمَّا وُلِّیتَهُ مِنْ حُسْنِ الْأَدَبِ وَ الدَّلَالَةِ عَلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمَعُونَةِ عَلَى طَاعَتِهِ فَاعْمَلْ فِی أَمْرِهِ عَمَلَ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ مُثَابٌ عَلَى الْإِحْسَانِ إِلَیْهِ مُعَاقَبٌ عَلَى الْإِسَاءَةِ إِلَیْهِ؛ و اما حق فرزند بر تو این است که بدانی او از تو است و در این دنیا به تو وابسته است و خوبی یا بدی او به تو نیز میرسد. و اینکه بدانی تو نسبت به تربیت او مسئولیت داری و باید نسبت به ادب کردن نیکوی او و راهنماییاش به پروردگارش و کمک به اطاعت از پروردگارش اهتمام داشته باشی. پس درباره تربیت او مانند کسی عمل کن که میداند در برابر خوبیهایی که به او میکند پاداش میگیرد و در برابر کوتاهیهایی که در تربیت او میکند، بازخواست شده و مورد عقاب قرار میگیرد[9].
پینوشت:
[1]. اصول کافی، جلد 2، صفحه 310، حدیث 6.
[2]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، جلد 2، صفحه 12، حدیث 27.
[3]. صحیفه سجادیه، صفحه 121، دعای 25.
[4]. سوره مائده، آیه 2.
[5]. مجموعه ورام، جلد 1، صفحه 64.
[6]. سوره مائده، آیه 27.
[7]. مجموعه ورام، جلد 1، صفحه 64.
[8]. نهج البلاغه، حکمت 67.
[9]. من لایحضره الفقیه، جلد 2، صفحه 622.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}