شاخه هاي برتري رسول اكرم بر پيامبران (1)

نويسنده: محسن دهقاني
منبع : راسخون



مقدمه

پرواضح است كه هدف ازارسال رسل هدايت بشر مي باشدكه براي اين منظورپيامبران زيادي ازجانب حضرت حق فرستاده شده اند. اما در اين ميان برخي پيامبران داراي ويژگي هاي ممتازي بوده اند. همانطوركه درقرآن كريم مي خوانيم:
(( تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلىَ‏ بَعْض‏...)) (1) كه اين آيه وامثال آن خود گواه براين مطلب است درباره ي حضرت مسيح مي خوانيم كه وي درگهواره سخن گفت واين از ويژگي مختص وي بوده است كه درآيه 29و30سوره ي مريم بدان اشاره شده است. از ميان تمام پيامبران ، پيامبرخاتم حضرت محمد مصطفي(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نيز داراي ويژگي و خصوصيات منحصربه فردي درميان انبياءالهي بوده است. پيامبرخاتم مزاياي مربوط به نبوت عامه راداراست،چراكه هرپيغمبري بايد داراي چنين مزايايي باشد. همچنين مزاياي خاصي كه مربوط به هركدام ازانبياست درخصوص پيامبر اسلام جمع است چون وي خاتم انبياءوافضل ازانبياي ديگراست.
مزاياي ديگري نيزهست كه مخصوص خودآن حضرت است كه نه جزءمزاياي عامه است تا مشترك بين همه ي آنها باشد ونه به مزاياي خاصّه ي آنها برمي گردد،بلكه آن مزاياي مخصوص ،خاصّ شخص رسول اكرم است.
خداوندازميان همه پيامبران درباره ي انبياي اولوالعزم مزيّت هاي خاصّي رابيان كرده است كه براي ديگرپيامبران بيان نكرده است دراين ميان بين خود انبياي اولوالعزم نيزفضيلت هائي رابيان كرده است.بنابراين برتري رسول اكرم نيزبابررسي آياتي كه برتري آن حضرت را برپيغمبران اولوالعزم اثبات مي كندمعلوم مي گردد.دراين مقال سعي كرده ايم درحدّ بضاعت وتوان خود با بهره گيري ازتفاسيرمعتبرويژگي هايِ خاصّ پيامبراكرم و امتيازات ايشان رانسبت به سايرپيامبران جمع آوري كنيم .
همه ي انبياء حق آوردندولي كتب انبياي گذشته،زير هيمنه (3)و سيطره ونفوذ قرآن كريم حفظ مي شود. خداوند خطاب به پيغمبر مي فرمايد: (( برتوقرآن فرستاديم كه كتب آسماني پيشين را تصديق مي كند وبرآنها سيطره،اشراف ونفوذعلمي دارد ونمي گذارد آنها ازدست بروند، تحريف آنها را تصحيح مي كند به گونه اي كه موارد تحريف شده ي آنها پس ازعرضه ي برقرآن كريم به خوبي مي توان تشخيص داد واصلاح كرد.)) (4)
حاصل آنكه،وقتي خدا قرآن را مُهيمِن بركتب انبياي گذشته قرارداده ، چون كمال علمي هرپيامبري دركتب آسماني اوظهورمي كند،كمال علمي پيامبرخاتم نيز در قرآن ظهور مي كند ؛ پس ره آوردرسول خدا بالاتر ازكتب انبياي پيشين است وهرپيامبري امتش رابه محتواي كتابش دعوت مي كند. واينكه مقام وشخصيت معنوي هرپيغمبردر كتاب آسماني اوتجلي مي كند، مقام موساي كليم درحدّ تورات ومقام عيساي مسيح در حدّ انجيل و مقام وشخصيت پيامبر خاتم نيزدرحدّ قرآن جلوه گرشده است.ووقتي سيطره وفضيلت قرآن درهمه ي كتابهاي انبياي گذشته ثابت شود،سيطره وفضيلت رسول خاتم نيزبرديگر انبياءثابت مي شود، زيرا پيغمبر درحدّ قرآن است وقرآن مهيمن است.
((وَأَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْه‏...))(5) پس رسول اكرم نيز مهيمن است.
شواهدي وجوددارد كه دلالت قطعي برخاتميت رسول الله دارد:
آ) ازآن جمله اين آيه كه مي فرمايد:
((...مَّاكاَنَ محَُمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَ لَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّنَ وَكاَنَ اللَّهُ بِكلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ عَلِيمًا)) (7)
ومقصود از خاتميّت هم تاخّروخاتميّت زماني وهم خاتميّت رتبي درقوس صعود منظوراست .خاتم درلغت به معناي مهراست كه درپايان نوشته ها قرارمي گيرد،وقتي نويسنده هرچه كه لازم بود بيان كرد،پايان نوشتارخود را مهركرده وختم آن را اعلام مي كند،خداوندنيز كه با جهانيان سخن ها دارد،ازراه فرستادن وحي براي انسان هابرنامه دارد لذا خداوند نيزپس ازپايان گفتار و كلماتش سلسله ي نبوت پيامبران رابا فرستادن پيامبراكرم ختم ومهركرده است و هرگز جايي براي رسالت ونبوت ديگري نيست.
همان طوركه رسول اكرم درقوس نزول سرسلسله ي انسان ها ي كامل است چون ((اول ما خلق الله))است،درقوس صعود نيز دراوج وقله ي غايي رسالت است چون خاتم انبياست.
وتاروزقيامت احدي بهترازپيامبر اسلام نخواهدآمد زيرا رسول خدا انسان كامل است،واگر برتر ازپيغمبرخاتم انساني تاروزقيامت ظهوركند،قطعا پيغمبراسلام،پيغمبرخاتم نيست وحتما بايد او به مقام خاتميت مي رسيد نه رسول اكرم وهرگزآن انسان اكمل وافضل،ازاين انسان كامل وفاضل پيروي نكرده جزو امت اونيست،چون اگرانساني كمالي برترداشت متاع ومتبوع خواهدبود و ديگران رانيزبه مقام خود وآن كمال برترهدايت مي كندواوبايد شاهدجهانيان واسوه ي امت ها باشد نه رسول اكرم. حاصل آنكه ،اگرتاروز قيامت انساني كاملترازپيامبراسلام بيايد ديگررسول اكرم ،خاتم الانبياء نيست وچون آن حضرت به طورقطعي خاتم پيامبران است پس افضل از آن حضرت وجودنخواهديافت.چون قرآن كريم خاتميّت پيغمبراسلام را مسجّل كرده،هم درباره ي گذشته ي تاريخ اظهارنظر كرده وهم درباره ي آينده ي تاريخ داوري قاطع مي كند و تنها شاهدجهانيان وشهيد شاهدان رسول اكرم خواهدبود.
ب) شاهد دوم برخاتميّت آن حضرت:
اين آيه مي باشد((الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتمَْمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتىِ وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْاسْلَامَ دِينًا...))(8) كه درچنين روزي هم دين كامل شده وهم نعمت خدا تكامل يافته وهم خداوندآيين اسلام رابه عنوان آيين نهايي مردم جهان پذيرفته است.
ج) شاهد سوم برخاتميّت: اين آيه مي باشد ((وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاس‏))(9) كه مورد بحث سخن ازنبوت پيامبراسلام است كه به وسعت دعوت پيامبروعموميّت نبوّت اوبه همه ي انسانها اشاره كرده مي گويد: ما تورا نفرستاديم مگربراي همه ي مردم جهان درحاليكه همگان رابه پاداش هاي بزرگ الهي بشارت مي دهيم.
خداوندازنظر ادب محاوره،حرمتي خاص براي رسول خاتم قايل است كه براي انبياي پيشين قايل نبوده است.انبياي گذشته رابانام مخصوص آنها خطاب مي كند،اماهرگز نام پيغمبراسلام را به عنوان يامحمد نمي بردبلكه هميشه ازاو باتعبيرات تجليل آميز مانند:ياايُّهَاالنبي(11) ،ياايُّهاالرسول(12) ياد مي كند وبه بندگان نيزمي آموزد كه هرگاه خواستيد پيامبررا صدابزنيد اورا مانند فردي عادي صدانزنيد، بلكه هم نحوه ي صدا زدن وهم اصل آن آميخته باتجليل وتكريم باشد.
سالك محبّ خداست ومجذوب محبوب اوست،چون بين سلوك وجذبه فرق ها وجود دارد. سالك،لنگان لنگان مي رود ولي مجذوب باسرعت مي رود يعني بين رفتن وبردن فرق ها وجود دارد.
بنابراين ابتدا بايدكوشيد تاخدا شما را دوست داشته باشد تاشما را به سمت خودببرد،دراين صورت بقيّه ي راه شما رامي برد،يعني ابتدا چون محبّيد آهسته آهسته قدم برمي داريد،‌ وقتي محبوب خدا شديد اومحبوب خود را باجذبه به سمت خود مي كشاند.
خداوندگاه مي فرمايد: فلان پيغمبربه طرف خدا رفت وگاه مي فرمايد:من فلان پيغمبر را به طرف خود بردم.همه ي انبياء محبوب خدايند امادرجه ي محبّت فرق مي كند،درباره ي موساي كليم مي فرمايد : ((وَ لَمَّا جَاءَ مُوسىَ‏ لِمِيقَاتِنَا))(14) ودرباره ي حضرت ابراهيم مي فرمايد:(( اِنىّ‏ِذَاهِبٌ إِلىَ‏ رَبىّ‏ِ ))(15) .
پس درباره ي ابراهيم وموسي سخن ازرفتن است اما درباره ي پيغمبرخاتم سخن از بردن است. (( سُبْحَانَ الَّذِى أَسْرَى‏ بِعَبْدِهِ...))(16) بنابراين موسي وابراهيم،خودبه طرف خدا رفتند ولي خداپيغمبر را برد.
((إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَر)) (18)
روي سخن دراين سوره به پيامبراكرم است.علّامه ي طباطبايي درترجمه ي اين آيه گفته: مابه توخير كثير داديم.(فاطمه)
دراين سوره منّتي بررسول خدا نهاده به اينكه به آن حضرت كوثر داده است واين به آن منظور است كه آن جناب رادلخوش سازد وبفهماند كه آنكس كه به وي زخم زبان مي زند كه اولاد ذكور ندارد واجاق كور است،خودش اجاق كور است.
مفسّرين درتفسير كوثرواينكه كوثرچيست اختلافي عجيب كرده اند:
آ) بعضي گفته اند نهري است دربهشت كه خداوند آنرا به پيغمبرش(درعوض مرگ فرزندش عبدالله)به او داد.
ب) حوض خاصّ رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دربهشت ويادرمحشر است.
پ) اولاد رسول خداست يا كثرت فرزندان وذريّه ي اوكه همه ي آنهاازنسل دخترش فاطمه به وجودآمدند و آنقدر فزوني يافته اند كه ازشماره بيرونند و تا دامنه ي قيامت ياد آور وجود پيغمبر اكرم اند.
ت) بعضي آنرا به نبوّت تفسير كرده
ث) بعضي به كثرت اصحاب وياران تفسير كرده
ج) بعضي به قرآن
چ) بعضي به شفاعت
ح) بعضي به علماي امت او
خ) بعضي به اسلام
د) بعضي به توحيد
ذ) و بعضي به مقام محمود و... تفسير كرده اند.
به هر حال تمام مواهب الهي برشخص پيامبراكرم در تمام زمينه ها حتي پيروزي هايش در غزوات بر دشمنان وحتّي علماي امّتش كه درهر عصر وزمان مشعل فروزان قرآن و اسلام راپاسداري مي كنند وبه هرگوشه اي ازجهان مي برند،همه دراين خيركثير وارد هستند. و فراموش نبايد شود كه اين سخن را خداوند زماني به پيغمبرش مي گويدكه آثاراين خيركثير هنوز ظاهر نشده بود.
((وَ مِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسىَ أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا محَّْمُودًا))((و پاسى از شب را (از خواب برخيز، و) قرآن (و نماز) بخوان! اين يك وظيفه اضافى براى توست اميد است پروردگارت تو را به مقامى در خور ستايش برانگيزد!))(20).
(نافلة لك) بسياري ازمفسّرين اين جمله را دليل برآن دانسته اند كه نماز شب برپيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) واجب بوده است زيرانافله به معناي زيادي است واشاره به اين دارد كه اين فريضه ي اضافي مربوط به توست ودرپايان آيه نتيجه ي اين برنامه ي الهي(نمازشب)راچنين بيان مي كند كه در پرتو اين عمل خداوند تورا به مقام محمود،مقامي كه ستايش برانگيز است،مبعوث كند.
وازآنجا كه اين كلمه به طور مطلق آمده است شايد اشاره به اين باشد كه ستايش همگان را از اولين وآخرين متوجه تو مي كند. و طبق روايات اسلامي نيز كه نقل شده،مقام محمود را به عنوان مقام شفاعت كبري تفسير كرده است،چون پيامبر،بزرگترين شفيعان درعالم ديگر است.
((وَ مَا أَرْسَلْنَكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِين))‏(22)
يعني عموم مردم دنيا اعم ازمومن وكافرهمه مرهون رحمت توهستند چرا كه نشرآئيني را به عهده گرفتي كه سبب نجات همگان است،حال اگر گروهي ازآن استفاده كردند وگروهي نكردند اين مربوط به خودشان است وتاثيري برعمومي بودن رحمت نمي گذارد. مانند آنكه بيمارستان مجهزي براي درمان همه ي دردها با پزشكان ماهرو انواع داروها تاسيس كنند و درهاي آنرا به روي همه ي مردم بدون تفاوت بگشايند،آيا اين وسيله ي رحمت براي همه ي افراد آن اجتماع نيست؟ حال اگربعضي از بيماران لجوج خودشان ازقبول اين فيض عام امتناع كنند تاثيري درعمومي بودن آن نخواهد داشت.
وتعبيربه عالمين تمام انسان ها را دراعصاروقرون شامل مي شود ولذا اين آيه را اشاره اي بر خاتميت پيامبر اسلام نيزمي دانند،چراكه وجودش براي همه ي انسان هاي آينده تا پايان جهان رحمت است.

پی نوشت ها :

1- بقره ، 253.
2- تفسيرموضوعي ، سيره ي رسول اكرم درقرآن ، ج 8 ، ص22 ، آيت الله جوادي آملي
3- هيمنه يعني سيطره ونفوذ علمي، نه نفوذمادّي،چون انبياء هيمنه ي مادّي ندارند واگرسيطره اي باشد همان سيطره علمي است.
4- نساء ، 48.
5- مائده ،48.
6 - تفسيرموضوعي ، سيره ي رسول اكرم درقرآن ، ج 8 ، ص23 ، آيت الله جوادي آملي
7- احزاب ،‌40.
8- مائده ، 3.
9- سبأ ، 28.
10- تفسيرموضوعي ، سيره ي رسول اكرم درقرآن ، ج 8 ، ص57 ، آيت الله جوادي آملي
11- انفال ،‌64و65و70
12- مائده ، 67
13- تفسيرموضوعي ، سيره ي رسول اكرم ،ج 8 ، ص 252
14- اعراف ، 142 و143
15- صافات ، 99
16- اسراء ، 1
17- تفسيرنمونه ،ج 27، ص371 ، وتفسيرالميزان ،ج20 ،‌ص 638
18- كوثر ، 1
19- تفسير نمونه ، ج12، ص225
20- اسراء ،79
21- تفسير نمونه ، ج13، ص 526
22- انبياء ،107