غرابا مزن بيشتر زين نعيقا

شاعر : منوچهري

که مهجور کردي مرا ازعشيقا غرابا مزن بيشتر زين نعيقا
نبايد به يک دوست چندين نعيقا نعيق تو بسيار و ما را عشيقي
شدي زير سنگ زمانه سحيقا ايا رسم و اطلال معشوق وافي
به مقراط و سقط اللوي و عقيقا عنيزه برفت از تو و کرد منزل
که آنجاست آن سرو بالا رفيقا خوشا منزلا، خرما جايگاها
همي بر سر سرو باغي انيقا بود سرو در باغ و دارد بت من
چنين خانگي گشت و چونين عتيقا ايا لهف نفسي که اين عشق بامن
نخواهم شدن من ز خوابش مفيقا ز خواب هوي گشت بيدار هرکس
دلي داشتم ناصبور و قليقا بدان شب که معشوق من مرتحل شد
منازل: منازل، مجره: طريقا فلک چون بيابان و مه چون مسافر
مکاني بعيد و فلاتي سحيقا بريدم بدان کشتي کوه‌لنگر