خاطراتی از امر به معروف و نهی از منکر امام خمینی(ره)



 
در بدو ورود به پاریس،نمایندگان کاخ الیزه با امام ملاقات کرده و پیام رسمی دولت را مبنی بر ممانعت از هر گونه فعالیت سیاسی ابلاغ کردند.امام در پاسخ با همان قاطعیتی که به مسئولین عراقی برخورد داشتند،فرمودند؛
«ما فکر می کردیم که اینجا مثل عراق نیست.من هر کجا بروم حرفم را می زنم.من از فرودگاهی به فرودگاه دیگر و از شهری به شهر دیگر سفر می کنم تا به دنیا اعلام کنم که تمام ظالمان دنیا دستشان را در دست یکدیگر گذاشته اند تا مردم جهان صدای ما مظلومان را نشنوند.ملی من صدای مردم دلیر ایران را به دنیا خواهم رساند.من به دنیا خواهم گفت که در ایران چه می گذرد».

تنها چیزی که امام غالباًدر خانواده ها توصیه می کردند،تا اول از همه به آن عمل کنند،انجام واجبات و دوری ازمحرمات بود.

وقتی امام در پاریس بودند اگر مردی داخل اتاق می شد و مثلاً انگشتر طلا به دستش بود فوراًاز او میخواست که انگشتر را در بیاورد.

یک بار هنگامی که امام به حرم مطهر حضرت امیر المؤمنین)ع(مشرف شده بودند با آنکه معمولاًکمتر به این سو و آن سو تگاه می کردند و مخصوصاً در حرم مطهر توجهی به امور ظاهری نداشتند،در حال عبور از رواق مطهر متوجه شدند که یکی از زوار روی زمین افتاده و عتبه مبارک را می بوسد.امام به بر خورد به این صحنه خیلی سریع و تند واکنش نشان دادند و به یکی از آقایانی که همراه ایشان بودند فرمودند؛«به این آقا بگویید بلند شود و این کار را نکند».

یک روز قبل از اینکه امام به بیمارستان بروند توصیه ای در مورد غیبت کردند.نمی گفتند غیبت نکنید چون آن را نباید بکنیم بلکه می گفتند ؛«سعی کنید حتی در مجالسی که غیبت می شود شرکت نکنید.»ایشان در پرهیز از غیبت و مسخره کردن خیلی تأکید داشتند.

من هر موقع پیش امام می رفتم،مرا تشویق به خواندن نماز می کردند.

یک بار آقا همه ی اهل خانه را صدا کردند و گفتند؛«من بنا داشتم یک دفعه که همه با هم جمع هستیدچیزی برای شما بگویم».بعد گفتند؛«شما میدانید غیبت چقدر حرام است؟»گفتیم:بله.بعد گفتند:«شما میدانید فعل نا مشروع و عمل خلاف عفت)زنا(چقدر حرام است؟»گفتیم:بله فرمودند:«غیبت بیشتر»

یک روز شنیدم که یکی از خدمتکاران منزل آقارا به خاطر خلافی که کرده بود به زندان برده اند.روزی خواهرم درباره او سؤالی از من پرسید.گفتم دیگر نیست و این جوری پیش آمده.تا آمدم بگویم،آقا گفتند:«غیبت است»گفتم آخر کار ایشان علنی بوده والآن هم زندان است.آقا گفتند:«نه او یک کاری کرده و وظیفه آنها هم این بوده که زندانش بکنند،ولی شما نباید آبرویشان را جای دیگری ببرید».

آقا همیشه به ما توصیه کردند که مواظب باشیم مرتکب معصیت
نشویم.بخصوص در مورد غیبت معتقد بودند خانمها وقتی دور هم جمع می شدند از خودشان صحبت کنند نه دیگران.
امام با رها می گفتند:حتی به شوخی دروغ نگوییم.

امام کمتر پیش می آید که اهل نصیحت باشند؛بیشتر عملشان هست که نشان میدهد چه کاری خوب است وچه کاری بد.و از عکی العمل ایشان ما متوجه می شویم کاری قبیح است یا نه.عکس العممل امام در رابطه با مسائل مختلف فرق می کند.در مسأله محرمات و واجبات خیلی شدید برخورد دارند و در مستحبات کمتر.

من یک روز خشم امام را نسبت به ارتکاب امر حرام دیدم که ایشان واقعاً خشمگین شدند.نه در حد امر به معروف؛گاهی ما امر حرامی را از کسی می بینیم امر به معروف میکنیم،اما امام واقعاً خشمگین می شوند.که در حالت صورت و نگاه ایشان دیده می شود و اصلا بدنشان لرزش پیدا می کند.

دوشنبه شب بعد از شام تعدادی از فرزندان و نوه ها دور حضرت امام
جمع بودیم،فرمودند:متن به بیمارستان می روم و معلوم نیست برگردم؛لذا سفارشاتی فرمودند،البته خیلی کوتاه ،و اضافه نمودند که :شما جوانها واجباتتان مثل نماز و روزه و...را انجام دهید؛ولی بدانید آنچه آخرت انسان را خراب می کند زبان اوست،مواظب باشید در مجالس غیبت ننشینید،فسا غیبت کمتر از آثار بقیه ی گناهان نیست،بیشتر هم هستو در آخر،بار دیگر سفارش کردند:شما انشاءاللّه گناه نمی کنید؛ولی مواظب باشید در مجلس غیبت ننشینید و خودتان را از این گناه عظیم دور کنید.