دو سال است که MiCBT تمرین می‌کنم و با گروه‌های MiCBT به عنوان مشاور یکی از سازمان های غیردولتی و غیرانتفاعی استرالیا همکاری می‌کنم. امیدوارم تجربه ای را که به تازگی، هنگام تسهیل گری یک گروه MiCBT در هفته سوم داشتم، با موفقیت پشت سر بگذارم. در حال ملاقات پدرم در بیمارستان بودم، او به شدت بیمار بود و خانواده نگران بود که دوام نیاورد.
 
در همین حین یک متخصص پزشکی گفت اگر پدرم به همین ترتیب ادامه دهد، آن‌ها می‌توانند یک جراحی انجام دهند که شاید همه این مشکلات را حل کند. اما وضعیت او خیلی بد بود؛ فقط اگر وضعیت او باثبات می شد، چنین کاری امکان پذیر بود. پدر من ذهنیت مثبتی داشت و بعد از چهار روز او را به خانه و محل کارم برگرداندم.
 
روز بعد در محل کار، بیست دقیقه قبل از شروع گروه MiCBT میل شدیدی داشتم که پیامکی به خواهرم در نیوساوت ولز بفرستم و حال پدر را بپرسم. او بلافاصله جواب داد «اصلا خوب نیست». این خبر مرا شوکه کرد. متوجه شدم که آخرین فرصت وی احتمالا در حال از بین رفتن است. در آن لحظه خیلی هیجان زده شدم. همچنین متوجه شدم که قبل از شروع کلاس نباید این کار را می کردم، با این وضعیت روانی نمی توانستم گروه را تسهیل گری کنم. برای اینکه بتوان تدبیر دیگری اتخاذ کرد هم خیلی دیر شده بود.
 
بلافاصله تصمیم گرفتم در یک کلاس خالی روی صندلی بنشینم و مراقبه کنم. با استفاده از تمرین MiCBT بر تنفس و حس‌های بدنی خودم تمرکز کردم، سپس بر پدرم تمرکز کردم. به آرامی این موقعیت را جابه جا کردم (مثل یک تغییر ذهنی) و بر گروه، نقش خودم در گروه، و اینکه چطور میخواهم دو ساعت دیگر را با آن‌ها بگذرانم، تمرکز کردم. بعد از جلسه گروهی دوباره به وضعیت پدرم، تلفن زدن، رزرو بلیت هواپیما و غیره فکر کردم.
 
گویا این کار خیلی کمک کننده بود. به ناگاه احساس کردم که تمرکز دارم؛ به اتاق آموزش رفتم و تا دو ساعت دیگر توانستم تمرکز را حفظ کنم. پسخوراند همکارم این بود که خیلی خوب کار کرده بودم او از مشکل من خبر نداشت. خودم هم فکر کردم خوب کار کرده‌ام، کاملا بر درمان و نیاز شرکت کنندگان تمرکز کرده بودم. پدرم چهار روز بعد فوت کرد.
 

اختلال بیش فعالی

این متن را یک پزشک متخصص در رادیو ملی (رادیو ABC استرالیا) در قسمت گزارش سلامت خواند: از شما برای ارائه مفیدتان تشکر می‌کنم. رابطه بین اختلال بیش فعالی و اعتیاد برای جامعه اختلال بیش فعالی کاملا شناخته شده است. بعضی از پژوهش‌ها نشان داده‌اند که تا ۶۵ درصد مبتلایان به اعتیاد افرادی هستند که اختلال بیش فعالی آن‌ها تشخیص داده نشده یا تحت درمان هستند. پژوهش های پزشکی و تخصصی اختلال بیش فعالی ، عموما تمرکز زیادی بر ژنتیک و انتقال دهنده‌های عصبی و گذرگاه های عصبی دارند و درباره تجربه چیز زیادی برای گفتن ندارند. برای مبتلایان به اختلال بیش فعالی ، زندگی، مجموعه مداومی از کوتاهیها، اشتباهات و آبروریزی است. ارزشیابی فرد از موقعیت ها و پاسخ‌های ناشیانه به آن‌ها نیز به طور اجتناب ناپذیر اوضاع را بدتر می‌کند. توسل به مصرف بیش از حد داروها و الکل را می توان به عنوان تلاش فرد استرس زده برای خوددرمانی، بهتر درک کرد.
 
همه مفسران ناآگاه در رسانه ها که تأکید دارند ما «بد تربیت شده‌ایم»، استرس ما را بدتر می‌کنند. براساس تجربه گسترده ای که داشته ام، مواجهه مکرر با این نوع نگرش، یکی از پیش شرطهای اساسی ظهور اختلال بیش فعالی است. بهترین روش مدیریت این مسئله، تمام برداشت ها و تفاسیر را یکپارچه می‌کند.
 
درمان های رایج مبتنی بر ذهن‌آگاهی، به طور مستقیم با خاموش سازی پاسخ های ناخواسته پایدار و رشد تعادل فکری عمل می‌کنند. من به شدت روش شناخت رفتار درمانی ادغام شده با ذهن‌آگاهی را توصیه می‌کنم که برونو کایون، روانشناس دانشگاه تاسمانیا آن را ابداع کرده است. این برنامه کوتاه مدت اما جدی می‌تواند پیشرفت‌های چشمگیری در مدت کوتاه هشت هفته برای حوزه گسترده ای از مشکلات روانشناختی ایجاد کند.
 
تجربه شخصی من تشخیص دیرهنگام اختلال بیش فعالی در چهل و شش سالگی بود. من بهره زیادی از درمان با دگزامفتامین بردم، اما وقتی با آموزش MiCBT ترکیب شد، نیاز به دارو از بین رفت. دوز استفاده فعلی من حداقل است و هر روزه هم نیست، و نیز در حال کاهش یافتن است.
 
به نظر من درمان های روانشناختی وقت زیادی را با بحث در مورد مسائل ناپسند صرف می‌کنند. از آنجا که نورون هایی که با هم شلیک می‌کنند، با یکدیگر ارتباط دارند، نتیجه چنان رویکردی این است که خاطره تجربه مورد نظر تقویت می‌شود. علاوه بر این به نظر من محرکها همان طور که سبب یادگیری میشوند (به خوبی ثابت شده است)، مشخصا نامزدهای مناسبی هستند که به عنوان یک ضمیمه در آموزش ذهن‌آگاهی در مورد اختلال بیش فعالی به کار گرفته شوند.
 

توصیه‌هایی برای درمانگران

درمانگرانی که می خواهند MiCBT را به کار گیرند، باید زیر نظر یک مربی MiCBT ذیصلاح آموزش ببینند. از آنجا که بعضی درمانگران آموزش دیده در رویکردهای شناختی و رفتاری، مراقبه گران ذهن‌آگاهی هم هستند، ساختار و محتوای این رویکرد احتمالا برایشان آشناست و از این رو به راحتی برایشان قابل کاربرد است. برای این افراد، توصیه های زیر مؤکد است. قبل از اجرای MiCBT توصیه می‌شود که اگر مدتی تمرین نکرده‌اند یا زیاد باتجربه نیستند، در حالت نشسته و یک بار در روز به مدت نیم ساعت در کل هفته تمرین کنند (دو بار در روز خیلی بهتر است). در کنار اهمیت ثابت قدم بودن عمل به توصیه های ما) بالینی گران باید به طور تجربی بدانند که درمانجویانشان چه تمرینهایی انجام می‌دهند.
 
وقتی تمرین درمانجو پیش می رود، چند دقیقه ذهن‌آگاهی تنفس قبل از وارسی بدن می‌تواند ذهن را متمرکز نگه دارد و باعث شود بیشتر بتواند حس‌های بدنی ظریف را با فنون وارسی ردیابی کند. درمانجویانی که شخصا تمرین می‌کنند، احتمالا هم در سطح فردی و هم در سطح حرفه ای از آن سود می برند .

 
خلاصه نکات مهم

• متغیرهای مربوط به درمانگر در دستاورد درمانی عوامل معناداری هستند. این قضیه در مورد رویکردهای مبتنی بر ذهن‌آگاهی مصداق بیشتری دارد؛
 
• پژوهش‌ها شواهدی تجربی به دست داده‌اند که نشان می‌دهند درمانجویان درمان شده توسط درمانگرانی که به خوبی در درمان مبتنی بر ذهن‌آگاهی آموزش دیده اند و مراقبه ذهن‌آگاهی را به طور منظم تمرین کرده اند، از درمان بهره بیشتری می برند (کارورزانذهن‌آگاهی که مراقبه انجام می‌دهند، ممکن است درمانگران کارامدتری باشند)؛
 
• آموزش حرفه ای مناسب ارائه شده توسط متخصصان و مربیان معتبر، ضروری است؛ . همان طور که در مورد درمان شناختی مبتنی بر ذهن‌آگاهی (MBCT ) و ذهن‌آگاهی مبتنی بر کاهش استرس صادق است، درمانگران آموزش دیده و متخصصانی که MiCBT را به کار می‌گیرند، باید آموزش معتبر ببینند و شخصا به طور منظم تمرین کرده و سطوح خوبی از تعادل فکری را حفظ
کنند؛
 
• متخصصانی که برنامه MiCBT را به عنوان آموزش حرفه‌ای دریافت می‌کنند، مانند درمانجویانشان اغلب در نتیجه دریافت این برنامه گزارش می‌کنند که تغییرات سرنوشت ساز مهم و بهره های شخصی را تجربه کرده اند.
 
منبع: شناخت رفتار درمانگری یکپارچه شده باذهن آگاهی، برنو ای کایون، مترجمان: دکتر محمد خدایاری‌فرد، کوروش محمدی حاصل و مریم دیده‌دار،صص252-248، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ اول، 1393