راه و رسم تربیت اسلامی
منبع ارزشها، شریعت اسلامی است نه وفاق جمعی، و از آن جا که این منبع ثابت است، ارزشهای مورد نظر اسلام نیز ثابت است.
بر این اساس، وی هماوا با کی برکه گور، در انتقاد به توماس آکویناس در برتر نهادن عقل بر ایمان، بر این نظر است که از مبانی نظری دین یکی این است که از لحاظ ارزشی برای آدمی، ایمان و تقوا و تخلق به اخلاق الهی ( = تقرب) بر اندیشه و عقل برتری دارد... ایمان برترین فضیلت است و آنچه ما آدمیان را بیش از هر چیز انسان می سازد ایمان است نه عقل.
مذکور ( ۱۴۱۱ / ۱۹۹۰ ) نیز ارزشهای انسانی و اخلاقی را در دیدگاه اسلام ثابت می داند. براین اساس، ارزش ها زاییده محیط نیستند بلکه ناظر به انسانیت انسانند. از این رو اهتمام اسلام بر ایجاد و حفظ آنها در جامعه بشری بوده، خواه این جوامع، بدوی بوده باشند یا متمادن، دارای نظام اقتصادی بوده باشند یا صنعتی .
وی بر این نظر است که منبع ارزش ها، شریعت اسلامی است نه وفاق جمعی، و از آن جا که این منبع ثابت است، ارزش های مورد نظر اسلام نیز ثابت است؛ به طور مثال، ممنوعیت بیرون رفتن زن از خانه با آرایش آشکار، دیر آمدن دختر به خانه یا ازدواج او بدون اطلاع خانواده، همواره ثابت است وی همچنین رابطه ای اساسی میان اخلاق و معرفت قائل است؛ از آنجا که غایت معرفت، آبادانی زمین و ارتقای حیات بر روی آن است، اخلاق چون ضوابط حاکم بر استعمال معرفت در نظر گرفته میشود زیرا معرفت با این هویت ابزاری، شمشیر دولبه است و محتاج آن که تحت کنترل قرار گیرد.
در باب تعلیم و تربیت
در رویکرد نخست، به سبب همان اعراض کلی از فلسفه و تفاوتهایی که میان مبانی فکری در اسلام و عالم فلسفه باور دارند، درخصوص تعلیم و تربیت نیز نگاه متفاوتی را مطرح می کنند. در این زمینه، علی احمد مدکور با توجه ویژه به تعلیم و تربیت به بحث گسترده ای پرداخته است؛ به سبب تفاوتهای بنیادی مذکور میان اسلام و فلسفه، در رویکرد نخست، نظر عمده این است که در زمینه اندیشههای تربیتی اسلام، نمی توان و نباید از تعبیر «فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی» سخن گفت زیرا اسلام یک دین الهی است، در حالی که فلسفه، تلاشی بشری بوده است. به ویژه که فلسفه، به طور غالب، چون رقیب دین جلوه گر شده و در پی آن بوده که همان مسائلی را که خداوند با احاطه علمی خود در ادیان برای بشر آشکار ساخته، با توسل به عقل محدود و ناتوان بشری پاسخ گوید.به این ترتیب و بر اساس این رویکرد، تعبیر فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی را می توان حتى تعبیری تناقض آمیز دانست، زیرا میان تلاش خودبنیاد و استغنایی بشر برای راه یافتن به حقایق، از سویی، و مجموعه خدامحورانه دین از سوی دیگر جمع نموده است براساس این مواجهه، برای نشان دادن مشی اسلام در تربیت آدمی، باید به دور از آلوده ساختن مضامین دینی به تلاش های فلسفی ناکام بشری، آنچه را در متون دینی آمده، مورد توجه قرار داد. نمونه ای از پژوهش مبتنی بر این رویکرد را می توان در آثار مدکور ملاحظه نمود. وی در مورد اصطلاح «فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی» بر این نظر است که تناقض یا تعارضی در آن نهفته است، زیرا «فلسفة جزئی از نظام بشری» خوبنیاد است که بشر می کوشیده است به کمک آن، خود راه خویش را بیاید و کند، در حالی که «تربیت اسلامی » جزئی از یک نظام الهی است و این دو با یکدیگر قابل جمع نیستند.
از نظر وی، غربیان به سبب قطع ارتباط خویش با دین، به تدوین «فلسفه تربیتی» یا نظریه تربیتی » پرداخته اند، اما آنچه آنها انجام دادهاند، بر ما مجاز نیست، برای ما شریعت مطرح است، نه فلسفه و نه نظریه. به علاوه، کوشش برای بیان شریعت در قالب فلسفه با نظریه، خطرخیز نیز هست. بر این اساس، وی ترجیح می دهد از اصطلاح «منهج التربیة الاسلامیة» (راه و رسم تربیت اسلامی) استفاده کند. مراد وی از این اصطلاح، نظامی از حقایق، معیارها و ارزش های ثابت الهی، از سویی، و علوم، اطلاعات مهارت های متغیر بشری از سوی دیگر است که توسط مؤسسه های تربیتی به دانش آموزان انتقال می یابد تا بتوانند خلافت الهی خود را بر روی زمین تحقق بخشند. طبق نظر مدکور، ویژگی های اساسی راه و رسم تربیت اسلامی به شرح زیر است :
1. نظم مندی: به این معنا که عناصر و بنیان های تشکیل دهنده آن، رابطه ای نظام مند و دارای تأثیر متقابل بر یکدیگرند البته، آشکار است که این ویژگی های اختصاصی به تعلیم و تربیت اسلامی ندارد بلکه سایر نظامهای تعلیم و تربیت نیز آن را در نظر می گیرند.
۲. ربانیت: به این معنا که راه مذکور، جزئی از دین اسلام است که خداوند به بشریت عنایت کرده است. بر این اساس، جهت و غایت تربیت، الهی است و نمی توان آن را دستاوردی بشری دانست.
٣. توحید: توحید که اولین سنگ بنای اسلام است، ویژگی متمایز کننده ای میان راه تربیت اسلامی و نظامها و فلسفه های تربیتی است. توحید، از سویی مستلزم آن است که همه جزئیات صیرورت بشری معطوف به خدا باشد و از سوی دیگر، موجب آزادی آدمی از همه رنگ های تعلق است.
۴. جهانی بودن: چنان که اسلام رسالتی جهانی دارد، تربیت اسلامی نیز همه انسانها را در همه زمان ها و مکان ها موضوع کار خود قرار می دهان، به ویژه که گوهر آدمی از نظر اسلام، امر واحدی است و وابسته به نژاد، رنگ، منطقه و فرهنگ نیست.
۵. ثبات: از آنجا که حقایق اساسی مربوط به خدا، جهان و انسان در اسلام مطرح شده، ثباتی در اسلام و بنیان تربیت اسلامی آشکار می گردد. تغییرات در امور اجتماعی، اقتصادی، تربیتی و نظیر آن، در سطح انجام میشود و ثبات مذکور را در هم نمی ریزد. نظام اسلامی به قوانینی نظر دارد که مبتنی بر حقایق ثابتند و این ها در راه و رسم تربیت اسلامی جلوه گر می شوند. در مقایسه نظام اسلامی و غربی می توان گفت که جوامع غربی بیشتر طرف «تغییر» را گرفته اند در حالی که اسلام بیشتر جانب اثبات » را لحاظ کرده است.
۶ شمول: چون اسلام از طرف خداوند و معرف خداوند است، بنابراین بایستی شامل و فراگیر باشد. شمول و فراگیر بودن بدین معناست که اسلام همه چیز را در خود دارد و توانایی پاسخگویی به تمام نیازهای بشری را داراست. البته، این مانع از دادوستد با افکار دیگر نیست بلکه با در اختیار گذاشتن معیار، ما را در این کار توانا می گرداند.
۷. توازن: انسان یک مجموعه متوازن است و اسلام نیز دین توازن و توجه به همه جوانب به طور متوازن است .
۸. ایجابی بودن : اسلام دین عمل و اقدام است و جنبه مثبت یا ایجابی دارد و دارای طرح است. راه و رسم تربیت اسلامی، متضمن طرح و تصرف در امور متناسب با معیارهای دین الهی است.
9. واقعیت: اسلام دینی نیست که تنها با اندیشههای انتزاعی سروکار داشته باشد بلکه یک دین واقع گراست. بر همین اساس، تربیت اسلامی نیز در پی آن است که آرمان های خود را در واقعیت متحقق سازد.
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد أول، خسرو باقری، صص13-10، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1389
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}