تعیین اصل و مبنا با نظر به روش تربیتی

 در متون اسلامی، گاه روشی تربیتی مطرح می‌شود، بدون این که به اصل تربیتی یا مبنای آن (گزارۂ واقع‌نگر مبنایی) اشاره‌ای شود. در این گونه موارد، می توان نظر داشتن روش مذکور، به روش تحلیل استعلایی، اصل و مبنای زیر سان آن مشخص نمود. در نمونه ای که در زیر آماده، روش تربیتی در قرآن ذکر شده و با تحلیل استعلایی در مورد آن، اصل و مبنا مشخص گردید است.
 
در آغاز بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، روشی به وی توصیه شد و آن اینکه حدود نیمی ازش را بیدار باشد و به خواندن قرآن (در نماز) به صورتی شمرده شمرده بپردازد. اما چرا برخاستن در شب در این روش، مورد نظر قرار گرفته است؟ در پاسخ آمده است: «قطعا برخاستن شب، رنجش بیشتر و گفتار در آن هنگام راستین تر است، و تو را در روز آمد و شادی دراز است در این جا روش تربیتی و گزاره‌های واقع نگر روشی ذکر شده است. روش با توصیه تربیتی این است که «شب را برخیز و به خواندن قرآن بپرداز» و گزاره های واقع نگر روشی عبارتند از : «شب تمرکز بیشتر و روز تفرق بیشتر می آورد. بنابر این، در این جا از اصل تربیتی و گزاره واقع نگر مینایی، سخنی به میان نیامده و تنها اتکای روش تربیتی بر واقعیتی که گزاره واقع نگر روشی آن را بیان می کند، مورد توجه قرار گرفته است.
 
اما با توجه به اینکه روش تربیتی، به لحاظ منطقی باید به اصل تربیتی و از طریق آن به گزاره واقع نگر مبنایی مربوط شود، بنابراین شرط لازم سخن گفتن از روش تربیتی مذکور این است که اصلی تربیتی و مبنایی، مقدم بر آن مفروض گرفته شده باشد. مضمون چنین اصلی از این قرار است: «برای ایجاد تغییر در فرد باید شرایط زمانی عمل وی را تغییر داد» (اصل تغییر شرایط). این اصل به نوبه خود، به یک گزارۂ واقع نگر مبنایی تکیه دارد که مضمون آن چنین است: «حالات آدمی تحت تأثیر شرایط زمانی قرار دارد» (مبنای تأثیر شرایط بر انسان). حال، با افزودن ها. ف تربیتی می توانیم تصویر کامل تری از شرایط لازم روش تربیتی ما. کور یعنی «عبادت شبانه » به دست دهیم. هدف مذکور که در قران به آن اشاره شده، این بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با نزدیکی بیشتر به خدا، ظرفیتی بزرگتر بیابد زیرا قرار بود که به زودی، آیات قرآن چون سخنی سنگین بر وى افکنده شود (انا سنلقی علیک قولا ثقیلا).
 

تعیین مبنا با نظر به اصل

در برخی از موارد در متون اسلامی، از اصل یا دستورالعمل کلی برای هدایت رفتارها سخن به میان آمده، اما به مبنای آن اشاره ای نشده است. در این گونه موارد، می توان با نظر به اصل، به تحلیل استعلایی پرداخت و مبنایی را که شرط لازم برای سخن گفتن از آن است مشخص نمود، در زیر، نمونه ای از این نوع مطرح شده است .
 
در آیه زیر با اشاره به تفاوت‌هایی که در شریعت های مختلف وجود دارد، دستورالعملی کلی برای هدایت رفتارها مطرح شده است که می توان آن را «اصل سبقت» نامید: «برای هر یک از شما (امت ها) شریعت و راه روشنی قرار داده ایم. و اگر خدا می خواست شما را یک امت قرار می داد، ولی «خواست تا شما را در آنچه به شما داده بیازماید. پس در کارهای نیک بر یکدیگر سبقت گیرید»(مائده: ۴۸) .
 
اصل سبقت، به منزله یک اصل تربیتی، حاکی از آن است که فعالیت های افراد، باید در فضایی از رقابت سالم نسبت به یکدیگر انجام شود. سالم بودن این رقابت، از محدود شدن آن به کارهای نیک مشخص می گردد. اما در این آیه، اشاره ای به مبنای انسان شناختی اصل مذکور نشده است. اکنون، به صورت استعلایی می توان پر سید شرط لازم انسان شناختی برای سخن گفتن از اصل سبقت چیست؟ به عبارت دیگر، انسان از چه نوع موجودیتی باید برخوردار باشد تا بتوان از اصل سبقت، به منزله قاعده ای برای هدایت رفتارهای وی سخن گفت؟
 
لازمه این امر آن است که انسان، موجودی برتری خواه و صدارت طلب در نظری شده باشد. این برتری خواهی، به ضرورت شکل تخریبی نسبت به دیگران ندارد بلک تنها حاکی از آن است که هر فردی می خواهد که پیش تر و بیشتر از دیگران برخوردار باشد. بر این اساس، آدمی، آزمندی سیری ناپذیر و شتابنده است که می کوشد هر چه بیشتر خود را از آنچه نیک است یا آنچه آن را نیک می داند برخوردار کند. به این ترتیب می توان به یک گزارۂ واقع نگر مبنایی راه یافت که اصل تربیتی سبقت جویی بر آن استوار شده است. البته اگر بخواهیم حرکت را وارونه کنیم و از مبنای مذکور به اصل سبقت برسیم، باید چنان که در بحث از استنتاج عملی ذکر شد، این مبنا را با هدف غایی در قالب یک قیاس ترکیب کنیم و اصل مذکور را نتیجه بگیریم.
 
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد أول، خسرو باقری، صص70-67، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1389