سابقه بحث به روش استنتاجی بصورت قیاس عملی به ارسطو باز می گردد. الگوی وی توسط دیگران مورد استفاده قرار گرفته و به نحوی توسعه یافته است. در زیر، پس از اشاره به الگوی اصلی ارسطو، نحوه استفاده ویلیام فرانکنا از آن را توضیح خواهیم داد. در پایان، به برخی بازسازی های لازم در الگوی فرانکنا اشاره خواهیم نمود و سرانجام، نمونه‌هایی از به کارگیری این روش را در تربیت اسلامی بیان خواهیم کرد.
 

الگوی ارسطو

 ارسطو از دو گونه قیاس سخن به میان آورده بود: قیاس اخباری و نظری و قیاس عملی قیاس نظری در قلمرو حکمت نظری، مانند متافیزیک یا فیزیک، و قیاس عملی در عرصۂ حکمت عملی، مانند اخلاق و سیاست، مورد توجه بود.
 
نمونه قیاس نظری این است که از مقدمه‌های: ۱. هر متحرک نیازمند به محرک است و ۲. عالم طبیعت متحرک است، به این نتیجه راه یابیم که: ۳. عالم طبیعت نیازمند محرک است. نمونه قیاس عملی این است که از مقدمه‌های اولا. فضیلت شجاعت را باید کسب نمود و ثانیا: کسب شجاعت در گرو برخورد با خطرهاست، به این نتیجه راه یابیم که: 3. باید با خطرها مواجه شد. ویژگی ها و در عین حال تفاوت‌های قیاس عملی با قیاس نظری به شرح زیر است:
 
۱. مقدمه کبری در قیاس عملی، قضیه ای ارزشی است که متضمن باید است. هدف یا امر مطلوبی که فرد در اندیشه نیل به آن است، به صورت قضیه ای ارزشی همراه با بایستی بیان می‌شود که سازنده کبرای قیاس عملی است. در مقابل، در قیاس نظری، کبری جنبه ارزشی و بایستی ندارد بلکه توصیفی و اخباری است.
 
۲. مقدمه صغری در قیاس عملی، قضیه ای توصیفی است و بیانگر امر واقعی است که به نحوی، وسیله ای را معرفی می کند که رساننده به هدف مذکور در کبری است. در قیاس نظری نیز مقدمه صغری توصیفی است و به واقعیتی از واقعیت های جهان اشاره دارد.
 
 ۳. نتیجه قیاس عملی، ناظر به یک تصمیم عملی است، بنابراین تجویزی است. به عبارت دیگر، نتیجه بیانگر امری است که تحقق آن وابسته به تصمیم و عمل فرد است. اما در قیاس نظری، نتیجه جنبه توصیفی دارد و بیانگر امری است که عینیت و تحقق آن به تصمیم و عمل فرد وابسته نیست. بنابر این، قیاس عملی، متشکل از دست کم یک مقدمة تجویزی و یک توصیفی است که اولی به منظور یا غایت مشخصی ناظر است و دومی، ناظم نیل به آن غایت، و نتیجه، حاکی از ضرورت استفاده از آن وسیله برای رسیدن مذکور است .
 

الگوی فرانکنا در تحلیل فلسفه های تعلیم و تربیت

ویلیام فرانکنا (۱۹۶۶) در مقاله ای تحت عنوان الگویی برای تحلیل فلسفه تعل «تربیت» با استفاده از الگوی قیاس عملی ارسطو پیشنهادی مطرح نموده است که می توان از آن برای تحلیل فلسفه‌های تعلیم و تربیت هنجارین استفاده کرد. فرانکنا فلسفه های تعلیم و تربیت را به دو نوع اصلی تقسیم می کند: هنجارین و تحلیلی. در نوع تحلیلی که در زمان نگارش مقاله وی رویکردی نوظهور در فلسفه تعلی و تربیت بود، کار عمده عبارت از تحلیل مفاهیم، گزاره ها، شعارها، و براهین مربوط به تعلیم و تربیت است. هر چند تحلیل همواره در کار فیلسوفان وجود داشته، ادعای ویژه فیلسوفان تحلیلی آن است که فیلسوف، به طور کلی، و فیلسوف تعلیم و تربیت، به طور خاص، نباید کاری جز تحلیل انجام دهد. به این ترتیب، فیلسوف تحلیلی تعلیم و تربیت، به تجویز و عرضه توصیه‌های تربیتی نخواهد پرداخت.
 
اما در فلسفه های هنجارین تعلیم و تربیت که سابقه ای دیرینه تر دارند، تجویزها و دستورالعمل هایی مطرح می‌شود مبنی بر این که معلمان، مربیان و دست اندرکاران تعلیم و تربیت، در خصوص تعیین اهداف، محتوا و روش های تعلیم و تربیت، چه باید بکنند و چه نباید بکنند. به نظر فرانکنا، فلسفه های هنجارین تعلیم و تربیت، می توانند التقاطی یا غیر التقاطی؛ واقع گرا یا عمل گرا؛ طبیعت گرا یا فراطبیعت گرا؛ و سنتی با پیشرفت گرا باشند. او بر آن است که نمونه هایی از فلسفه های هنجارین تعلیم و تربیت را می توان در آثار ارسطو، روسو، دیویی، ماریتن و براملد ملاحظه کرد.
 
مسئله مورد نظر فرانکنا این است که فلسفه‌های هنجارین تعلیم و تربیت را چگونه می توان تحلیل کرد. به عبارت دیگر، برای فهم و ارزیابی این فلسفه های تعلیم و تربیت، چه طرح یا الگویی را جهت تحلیل ساختار آن ها می توان به کار گرفت. در پاسخ به این مسئله، فرانکنا طرحی را پیشنهاد کرده است. در این طرح، نخست، این نکته مطرح است که در فلسفه‌های هنجارین تعلیم و تربیت، دو نوع گزاره لازم است : گزاره های هنجارین و گزاره های واقع نگر، گزاره های هنجارین که ماهیت تجویزی دارند، خود می توانند سه گونه داشته باشند:
 
١. گزاره های مربوط به اهداف و اصول بنیادین تعلیم و تربیت؛
 
۲. گزاره های مربوط به این که چه دانش ها، مهارت ها یا نگرش هایی را باید در جریان تعلیم و تربیت شکل داد؛
 
٣. گزاره های مربوط به روش ها و شیوه های عملی که باید در تعلیم و تربیت به کار گرفت.
 
 اما گزاره های واقع نگر که به روابط و مناسبات واقعی میان امور ناظرند، خود بر دوگونه اند:
 
۱. گزاره های مربوط به این که برای نایل شدن به اهداف بنیادین یا پیروی از اصول بنیادین، برخوردار بودن از چه دانش ها، مهارت ها یا نگرش هایی لازم یا مناسب است؛
 
۲. گزاره های مربوط به این که برای کسب دانش ها، مهارت ها با نگرش های معین، چه روش هایی مفید یا مؤثر است.
 
گزاره های واقع نگر می توانند شامل فرضیه های تبیین کننده، نظریه های روان شناختی یافته های تجربی، پیش بینی ها و نظیر آن باشند. همچنین، آن ها می توانند شامل گزاره های معرفت شناختی، متافیزیکی یا الهیاتی باشند. به علاوه، در کنار هر یک از گزاره های پنجگانه فوق، ممکن است پاره‌ای مطالب تحلیلی مربوط به تعریف مفاهیم و نظیر آن وجود داشته باشد. فرانکنا با نظر به این گزاره های پنجگانه، الگویی به دست داده که شامل سه نوع فلسفه هنجارین تعلیم و تربیت است.
ادامه دارد..
 
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد أول، خسرو باقری، صص49-46، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1389