مقدمه

ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻣﻬﻢﺗﺮﻳﻦ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺍﻫﺪﺍﻑ ﻧﺒﻮﺕ، ﻧﻬﺞﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺍﺳﺖ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴﻼﻡ، ﻫﻢ ﺁﻣﻮﺯﻩﻫﺎﻱ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﻲ ﻣﻲﺷﻨﺎﺳﺪ ﻭ ﻫﻢ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻌﺜﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﻲ ﺩﺭﻙ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻛﻤﺘﺮ ﺻﻔﺤﻪ ﺍﻱ ﺩﺭ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﻣﻲﺗﻮﺍﻥ ﻳﺎﻓﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﺎﻡ ﻭ ﻳﺎﺩﻱ ﺍﺯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ ﺻﻠّﻰ ﺍﷲ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠّﻢ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺍﺯ ﻣﻨﻈﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ، ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ:
 

1. ﺩﻋﻮﺕ ﺑﻪ ﻳﻜﺘﺎﭘﺮﺳﺘﻲ ﻭ ﻧﻔﻲ ﺷﺮﻙ

ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴﻼﻡ، ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﻫﺪﺍﻑ بعثت پیامبر اسلام ﺻﻠّﻰ ﺍﷲ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠّﻢ  ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺧﺎﺭﺝ ﻛﺮﺩﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺍﺯ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﺑﺖﻫﺎ ﻭ ﺩﻋﻮﺕ ﺑﻪ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻳﮕﺎﻧﻪ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: فبعث الله محمدا ﺻﻠّﻰ ﺍﷲ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠّﻢ  بالحق لیخرج عباده من عبادة الاوثان الی عبادته، و من طاعة الشیطان الی طاعته، بقرآن قد بینه و احکمه. (1)  ﭘﺲ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﻣﺤﻤﺪ، ﺻﻠّﻰ ﺍﷲ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠّﻢ، ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻖ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺖ ﺗﺎ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﺑﺘﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺍﻭ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ، ﻭ ﺍﺯ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺑﺮﻫﺎﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺧﺪﺍ ﻛﺸﺎﻧﺪ؛ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄه ﻗﺮﺁﻧﻲ ﻛﻪ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦﺍﺵ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﻓﺮﻣﻮﺩ.
 

.2 ﻭﻓﺎﻱ ﺑﻪ ﻋﻬﺪ ﻭ ﭘﻴﻤﺎﻥ

یکی دیگر از اهداف بعثت در نهج البلاغه، وفای به عهد و پیمان می باشد؛ امام علی علیه السلام در این مورد می فرماید: فبعث فیهم رسله، وواتر الیهم انبیاءه، لیستادوهم میثاق فطرته، ویذکروهم منسی نعمته. (2) ﭘﺲ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﮔﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺖ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﭘﻲﺩﺭﭘﻲ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﺴﻴﻞ ﺩﺍﺷﺖ، ﺗﺎ ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻛﻪ ﺣﻖ ﻣﻴﺜﺎﻕ ﻓﻄﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﺠﺎ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﻧﻌﻤﺖ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻳﺎﺩﺷﺎﻥ ﺁﻭﺭد.
 

3. ﻭﻓﺎﻱ ﺑﻪ ﻭﻋﺪﻩ ﺍﻟﻬﻲ

ﻳﻜﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺍﻫﺪﺍﻑ بعثت پیامبر اسلام ﺻﻠّﻰ ﺍﷲ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠّﻢ  ﺩﺭ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴﻼﻡ، ﻭﻓﺎﻱ ﺑﻪ ﻭﻋﺪه ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻮﺩ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﻭﻋﺪه ﺍﻟﻬﻲ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻟﻄﻒ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﺩﻣﻴﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﭘﻴﺎﻡﺁﻭﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻳﻨﻲ ﻛﺎﻣﻞ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻫﻤه ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﻛﻨﺪ. ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: الی ان بعث الله سبحانه محمدا رسول الله صلی الله علیه وآله لانجاز عدته و اتمام نبوته. (3) ﺗﺎ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻱ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﻣﺤﻤﺪ، ﺻﻠّﻰ ﺍﷲ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠّﻢ، ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻭﻋﺪﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﺪ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺧﺘﻢ ﻛﻨﺪ.
 

4.ﮔﺸﻮﺩﻥ ﮔﻨﺠﻴﻨﻪﻫﺎﻱ ﻋﻘﻞ ﺑﺸﺮ

ﻳﻜﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺑﻌﺜﺖ، ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﻜﺘﻪﺍﻱ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻟﻄﻴﻒ ﻭ ﻇﺮﻳﻒ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺩﺍﺭﺩ، ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﻨﺪ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﻣﺒﻌﻮﺙ ﻛﺮﺩ ﺗﺎ ﮔﻨﺞﻫﺎﻱ ﭘﻨﻬﺎﻧﻲ ﻋﻘﻞﻫﺎ ﺭﺍ، ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ، برای شان ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺳﺎﺯﺩ: و یحتجوا علیهم بالتبلیغ، و یثیروا لهم دفائن العقول، و یروهم آیات المقدرة. (4) ﻭ ﺑﺎ ﺭﺳﺎﻧﺪﻥ ﭘﻴﺎﻡ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ، ﺣﺠﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻛﻨﺪ ﻭ ﮔﻨﺠﻴﻨﻪﻫﺎی خرد را ﺑﺮ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﮕﺸﺎﻳﺪ ﻭ ﭼﺸﻢ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﻱ ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎﻱ ﻗﺪﺭﺕ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺯﺳﺎﺯﻧﺪ.
 
ﻧﻜﺘﻪ ﺩﻗﻴﻘﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﭼﻴﺰﻱ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻧﺪﺍﺩﻩﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﺍﻭ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؛ ﺑﻠﻜﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺳﺒﺐ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺷﺪﻥ ﺍﺭﺯﺵﻫﺎﻱ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﻧﻬﺎﺩ ﺁﺩﻣﻲ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺩﺭﻳﭽﻪﻫﺎﻱ ﻋﻘﻞ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﻣﻲﮔﺸﺎﻳﻨﺪ.

ﻣﻀﻤﻮﻥ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﺍﺗﻤﺎﻡ ﺣﺠﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺎ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﺭﺳﻞ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺗﻜﻮﻳﻨﻲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻛﺎﻣﻞ ﮔﺮﺩﺍﻧﻴﺪﻩ ﻭ ﺣﺠﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﺭﺍﻩ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﻋﺬﺭ ﻭ ﺑﻬﺎﻧﻪﺍﻱ ﻣﺴﺪﻭﺩ ﺷﻮﺩ.
 

5. تعلیم

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ‌. (جمعه/2) او کسی است که درمیان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می خواند و آنها را تزکیه می کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می آموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکار بودند.

امام علی علیه السلام درباره پیامبر اکرم ﺻﻠّﻰ ﺍﷲ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠّﻢ،  می فرماید: فبعث الله محمدا... لیعلم العباد ربهم اذ جهلوا. (5) خداوند حضرت محمد ﺻﻠّﻰ ﺍﷲ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠّﻢ را به حق برانگیخت... تا بندگان عظمت و بزرگی خدا را بدانند که نمی دانستند.
 

6. برطرف کردن غفلت ها

یکی دیگر از اهداف بعثت برطرف کردن غفلت ها و بیدار کردن انسانها است. زیرا انسان از حالات و اوضاع زود اثر می پذیرد. و از هدف خویش غافل می شود. و با وجودی که انسان یکتا پرست و خدا پرست است. فطرة الله اللتی فطر الناس علیها. (روم/ ۳۰ )  این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده.

ولی در اثر غفلت، این فطرت خدا پرستی را فراموش می کند و به پرستش بت ها، سنگ ها، ستاره ها و حتی حیوانات روی می آورد. لذا انسان نیازمند کسی است که او را از غفلت زدگی نجات ببخشد و خدا این مهمترین نیاز بشری را هم بی جواب نگذاشته بلکه انبیاء و رسل علیهم السلام فرستاده است: وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ. (نحل/ ۳۶ ) ما در هر امتی رسولی بر انگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم در ستایش از رسول گرامی اسلام ﺻﻠّﻰ ﺍﷲ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠّﻢ به مسئله غفلت زدایی اشاره کرده و می فرماید: طبیب دوار بطبه، قد أحکم مراهمه، و أحمی (أمضی) مواسمه، یضع ذلک حیث الحاجة الیه، من قلوب عمی، و آذان صم، و ألسنة بکم، متتبع بدوائه، مواضع الغفلة، و مواطن الحیرة. (6) پیامبر ﺻﻠّﻰ ﺍﷲ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠّﻢ طبیبی است که برای درمان بیماران سیار است، مرهم های شفا بخش او آماده، و ابزار داغ کردن زخم ها را گداخته، برای شفای قلب های کور و گوش های ناشنوا و زبان های لال، آماده، و با داروی خود در پی یافتن بیماران فراموش شده و سرگردان است.

و در جای دیگر می فرماید: أرسله علی حین فترة من الرسل، و طول هجعة من الامم...فجاءهم بتصدیق الذی بین یدیه، و النور المقتدی به، ذلک القرآن. (7) خداوند پیامبر ﺻﻠّﻰ ﺍﷲ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠّﻢ را هنگامی فرستاد که پیامبران حضور نداشتند و امت ها در خواب غفلت بودند... پس پیامبر ﺻﻠّﻰ ﺍﷲ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠّﻢ به میان خلق آمد، در حالی که کتاب های پیامبران پیشین را تصدیق کرد و با ''نوری'' هدایت گر انسان ها شد، و آن نور قرآن کریم است.

بر این اساس، خداوند با فرستادن رسولان انسانها را از غفلت بیدار کرد و از فرو افتادن در مهلکه نجات بخشید.
 

7. یاد آوری نعمت های الهی

یکی از والا ترین نعمتهای الهی نسبت به بشر نعمت وجود است. زیرا استفاده از سایر نعمتها منوط به آن است. نعمت دیگر خداوند متعال نعمت عقل است که به وسیله امتیاز انسان از سایر موجودات گردیده است. و نعمت های دیگر خدای متعال که طبق فرمائش خود خدای متعال قابل احصاء نیست: ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها. (ابراهیم / ۳۴. نحل / ۱۸) و اگر نعمتهای خدا را بشمارید، هرگز آنها را شماره نتوانید کرد. و امام علی علیه السلام هم در این مورد می فرماید: لا یحصی نعماءه العادون. (8) حساب گران از شمارش نعمت های او ناتوان اند.

یکی از اهداف بعثت پیامبراکرم ﺻﻠّﻰ ﺍﷲ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠّﻢ همین راهکار بوده و همواره نعمت های الهی را به یاد آنان آورده اند. چنانکه امیر المؤمنین علی علیه السلام می فرماید: فبعث فیهم رسوله.... و یذکروهم منسی نعمته. (9) خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود... تا نعمت های فراموش شده را به یاد آورند.
 

پی نوشت ها:

(1) نهج البلاغه/خطبه147.
(2) ھمان.
(3) نهج البلاغه/خطبه1.
(4) ھمان.
(5) نهج البلاغه/خطبه ۱۴۷.
(6) همان/خطبة ۱۰۸.
(7) همان/خطبه158.
(8) همان/خطبه1.
(9) همان.