جلوههای بارز پلیدی و جلوههای بارز پاک آدمی
حیات پاک در عرصه اعمال جمعی، متضمن غنا، عفت و عدالت (رأفت) است. درخصوص غنا، این نکته قابل ذکر است که مقصود از غنا، زایل نمودن فقر و ایجاد برخورداری است.
در این جا فقر و فحشا، چون دو وعده شیطانی و پلید، و نعمت (غنا) و آمرزش، چون دو وعده الهی و پاک معرفی شده است. در بیانی دیگر، علاوه بر فقر و فحشا، تعدی (خشم) نیز که دو مفهوم ملازمند، چون جلوه دیگری از اعمال پلید ذکر شده است: «... و البته نباید کینه توزی گروهی که شما را از مسجد الحرام باز داشتند، شما را به تعدی وادارد...» . تعدی و خشم، شیطانی و پلیدند، چنان که عدالت و رأفت که این دو نیز مفاهیمی ملازمند، رحمانی و پا کند: «در حقیقت، خدا به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان می دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم باز می دارد...».
پلید محسوب شدن فقر، فحشا و تعدی در متون دینی از آن روست که این امور آفت، مانع رشد و تحول و ارتقای حیات آدمی است. به طور مثال، اگر خود را به ترض مورد فقر محدود نماییم، حضرت امیر (علیه السلام) در مورد آفت زدایی فقر، با فرزند خو محمد بن حنفیه) چنین سخن می گوید: «ای فرزند، بیم دارم که تو فقیر شوی، پس بده خدا پناه ببر از فقر، زیرا فقر سبب نقص در دین است و سرگردانی عقل و ایجاد کنتادة دشمنی است» ، و در جای دیگر، چنان سخن می گوید که فقر نه تنها آفت حیات بلکه عین مرگ و حتی چشمگیر ترین جلوه مرگ تلقی می کند: «تنگد ستی، مرگ بزرگت است .
بنابر این، حیات پاک در عرصه اعمال جمعی، متضمن غنا، عفت و عدالت (رأفت) است. درخصوص غنا، این نکته قابل ذکر است که مقصود از غنا، زایل نمودن فقر و ایجاد برخورداری است. از این رو نباید آن را با اسراف و مصرف زدگی یکی پنداشت. به همین دلیل، در دیدگاه اسلام، غنا با قناعت همسویی دارد و با این توجه است که حضرت امیر (علیه السلام) در توضیح حیات پاک، آن را به «قناعت» تفسیر کرده است.
برخی، قناعت را به معنای بی توجهی به دنیا و کار و فعالیت دانسته اند و از آن نتیجه گرفته اند که در زندگی مؤمنان، توسعه اقتصادی رخ نمی دهد. اما مراد از قناعت، بی توجهی به دنیا نیست بلکه خارج شدن از سلطه آن و خروج از مصرف زدگی است. از این رو آن حضرت، خود در سخنی دیگر، بیان نموده است: «قناعت، گونه ای پادشاهی است ».هنگامی که مراد از قناعت، قناعت در مصرف باشد، نمی توان آن را مستلزم ترک کار و فعالیت دانست. در متون اسلامی نیز هرگز مراد از قناعت، قناعت در کار و فعالیت نبوده است. برای کار، علاوه بر نیازهای شخصی، انگیزه دیگری نیز وجود دارد که مسئولیت اجتماعی نسبت به دیگران است. حضرت امیر (علیه السلام) که خود، قانع ترین افراد در مصرف بود فعال ترین آن ها در کار اقتصادی بود، چنان که در دوران سکوت بیست و پنج ساله خود، نخلستان های بسیاری را ایجاد کرد یا توسعه بخشید.
اکنون پس از ملاحظه ابعاد مختلف حیات پاک، باید به ملازمهای اساسی میان پاکی و زیبایی از سویی، و میان پلیدی و زشتی از سوی دیگر، اشاره کنیم. در اندیشه اسلامی چنین ملازمه ای در نظر گرفته شده است. بر همین اساس، اموری که در ابعاد مختلف حیات آدمی، به منزله پاک یا پایا۔ مشخص گردیده اند و توضیح آن ها در بالا گذشت، در تعبیری دیگر، همچون امور زیبا یا زشت معرفی شده اند. به طور مثال، در ارسطو بالا اشاره شد که اعتقاد و ایمان به خدا، یکی از ابعاد حیات پاک است و اعمال صالح فردی و جمعی نیز که با ایمان همراهند، ابعاد دیگری از حیات پاک را نشان می دهند، چنان که اندیشههای موهوم و مشرکانه و کافرانه، بعدی از حیات پلید است و اعمال فاسد فردی و جمعی نیز که با شرک و کفر همراهند، ابعاد دیگری از حیات پلیا۔ را در معرض دید قرار می دهند. حال، در تعبیر مجددی که از این مظاهر حیات پاک و پلید شده، از آن ها به منزله امور زیبا و زشت یاد میشود: «... لیکن خدا ایمان را برای شما دوست داشتنی گردانید و آن را در دل های شما بیاراست و کفر و پلید کاری و سرکشی را در نظرتان ناخوشایند ساخت...».
در این آیه، تعبیر «زینه فی قلوبکم» (در دلهای شما بیاراست) در مورد ایمان و تعبیر «اکره الیکم» (در نظرتان ناخوشایند ساخت) در مورد کفر و پلیاکاری و سرکشی، تعابیری زیباشناختی اند. به عبارت دیگر، فرد مؤمن، ایمان و فعالیت های صالح ملازم با آن را زیبا احساس می کند، چنان که کفر و فعالیت های ناصالح ملازم با آن را زشت احساس می کند. بر این اساس، باید گفت که حیات پاک، دارای بعد ششمی نیز است که جنبه زیباشناختی آن است.
از مجموع آنچه در این فصل بیان شد، می توان نتیجه گرفت که حیات پاک، چون هدف اساسی تربیت، ناظر به زندگی ویژه ای است بسی فراتر از حیات زیستی که در عرصه های جسم، اندیشه و اعتقاد، میل، اراده، عمل، اعم از فردی و جمعی، و زیباشناسی، تحولاتی را در موجودیت آدمی پا یاد می آورد و از او موجودی دیگر با حیات نو می سازد.
به طور خلاصه می توان گفت: هدف اساسی تعلیم و تربیت اسلامی، نیل به حیات پاک است. آدمی در این نوع از زندگی، مبدأ و غایت حقیقی جهان را باز می شناسد و به او میگرود؛ در عرصه جسم، به پاکیزگی، سلامت و قوت نایل میشود؛ گرایش ها و هیجان های خود را به صورت موجه و مشروع تنظیم می کند؛ اراده معطوف به خیر می یابد و در عرصه فردی و جمعی، عمل صالح انجام می دهد و غنا، عفت و عدالت / رأفت را در جامعه می گسترد، و ذائقه ای توانا برای درک و گرایش به زیبایی ها می یابد.
تأکید بر این نکته لازم است که در تربیت اسلامی، هدف غایی تربیت یعنی حیات پاک، به بهای طرد انگیزه های حیات زیستی مطرح نمیشود بلکه چون نوعی توسعه و اعتلا در همان انگیزه ها جلوه گر میشود، در عین حال که انسان را انگیزه های حیات زیستی رها می سازد. از این رو خداوند که مردم فراخوانده، خود را «واسع » (گشایشگر) می نامد. این تعبیر، چنان که در آیه ما ملاحظه شد، در موردی به کار رفته که در آن، خروج از تنگنای فقر و حرکت به گشایش غنا و نعمت مورد نظر است .
نحوه غه راز بایدهای حیاتی اولیه به بایدهای حیاتی فراتر تحقق پذیر شدن هدف ها از اهمیت بسیاری برخوردار است. در مقابل، مل هدف ها به بهای نفی بایدهای حیاتی اولیه موجب می گردد که افراد در بن مقاومت نشان دهند. اما این نکته را نیز باید در نظر داشت که با گام گذاشد عرصه های فراتر حیات و مشاهده افق آن، انگیزه هایی متناسب با آن فراهم به طوری که دیگر انگیزه های حیاتی اولیه، تاثیر قاطع خود را از دست می دهند ترتیب، اعتلای انگیزه ها صورت تحقق به خود می گیرد.
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد أول، خسرو باقری، صص92-90، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1389
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}