مبعث پیامبر
اصول و فاکتورهای سیاسی فرهنگ و تمدن نبوی
بر خلاف تصور و پندار برخی افراد که آیین مقدس اسلام را جدای از مسائل و مباحث سیاسی و اجتماعی قلمداد میکنند، با اندکی تحقیق و پژوهش در منابع غنی فرهنگ و تمدن نبوی به اصول و وفاکتورهایی دست پیدا میکنیم که ارتباط مستقیمی با مباحث و مسائل سیاسی دارند. در واقع برای دستیابی به آرمانهای الهی و مقدس فرهنگ نبوی بینیاز از تشکیل حکومت نیستیم، از این رو سیاست و حکومت از جمله ارکان مهم و اصولی تمدن نبوی به شمار میآید.
اصول و فاکتورهای سیاسی فرهنگ و تمدن نبوی
در ادامه سعی داریم به برخی از مؤلفه و فاکتورهای دخیل در مباحث و مسائل سیاسی با تأکید بر فرهنگ و تمدن نبوی اشارهای داشته باشیم.
1-حاکمیت و حکومت الهی
اولین و مهمترین شاخص و فاکتور سیاسی تمدن نبوی این است که حکومت و ولایت جایگاهی الهی است، که از ناحیه خدای متعال به برترین انسانهای جامعه عطا شده است. بر اساس آموزههای روشن قرآن کریم ولایت تنها برای خدای متعال ثابت است، که خدای متعال نیز این ولایت و سرپرستی را به پیامبر خود عطا نموده و ایشان نیز به فرمان الهی آن را به امامان معصوم(علیهم السلام) سپرده است. «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ؛[1] سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا مىدارند، و در حال رکوع، زکات مىدهند».در واقع بر اساس این اصل و فاکتور مهم حکومت عادلانه و الهی باید بر اساس رهنمودهای الهی شکل بگیرد، در زمان حضور متولی این امر امامان معصوم(علیه السلام) بوده و در زمان غیبت نیز به نواب عام ایشان که دارای شرایط و ضوابط خاص فکری، علمی، اخلاقی، سیاسی هستند، واگذار شده است، از این رو هرگاه حکومت و دولتی منهای این معیار و فاکتور برپاشود در واقع فاقد مشروعیت الهی است. «فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّیعَة؛[2] هر فقیهى که خویشتندار و نگاهبان دین خود باشد و با هواى نفْسش بستیزد و مطیع فرمان مولایش باشد، بر عوام است که از او تقلید کنند و البته این ویژگیها را تنها برخى فقهاى شیعه دارا هستند، نه همه آنها ».
شناخت توانایی و استعدادهای افراد برای استفاده از نیرو و پتانسیلهای موجود در جامعه و به کارگیری آنها به منظور تعالی جامعه از جمله اصول مهم و راهبردی فعالیتهای سیاسی است، البته بهره برداری از استعدادها و تواناییها باید بر اساس رعایت اصل شایستگی و تخصص صورت گیرد.
2-برپایی عدالت و امنیت اجتماعی و زندگی مسالمت آمیز
یکی از مهمترین و راهبردیترین استراتژی تشکیل حکومت، برقراری عدالت اجتماعی و فراگیر کردن امنیت در تمام ابعاد، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، نظامی و بین المللی است، در واقع بدون برخورداری از قدرت و نیروی کافی نمیتوان انتظار داشت به راحتی و آسانی بتوان حقوق افراد یک جامعه را در سطح کلان پاسداری کرد و عدالت اجتماعی را فراگیرد کرد، چه بسیار صاحبان قدرت و ثروتی که در کشورهای غیر دینی به راحتی زندگی میکنند و برای حقوق مستضعفان نیز هیچ گونه احترامی قائل نیستند، این موضوع نشانگر این است که برای برپایی عدالت در جامعه برخورداری از قدرت و امکانات کافی موضوعی اجتناب ناپذیر است، و این امر تنها با تشکیل حکومت دینی امکان پذیر است. «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ، وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْض...؛[3]ما مىخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار دهیم! و حکومتشان را در زمین پابرجا سازیم...»
3-استکبار ستیزی و نفی سلطهگری و سلطه پذیری
از جمله برجستهترین نقطه تمایز بین فرهنگ و تمدن نبوی با سایر تمدنهای بزرگ جهان، بُعد استکبارستیزی و نفی سلطهپذیری است. آیین و فرهنگ پاک نبوی در کنار فراگیر کردن عدالت در جامعه، به دنبال نفی ظلم و استکبار در جهان میباشد، نه به دنبال ظلم و زورگویی است و نه هیچ گونه ظلم و ستمی را بر خود میپذیرد، «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُون؛[4]نه ستم مىکنید و نه ستم مىبینید». مفسران قرآن کریم در ذیل این آیه شریف این چنین بیان داشتهاند: «اگر چه در مورد رباخواران آمده ولى در حقیقت یک شعار وسیع پر مایه اسلامى است که مىگوید: به همان نسبت که مسلمانان باید از ستمگرى بپرهیزند از تن دادن به ظلم و ستم نیز باید اجتناب کنند، اصولاً اگر ستمکش نباشد ستمگر کمتر پیدا مىشود و اگر مسلمانان آمادگى کافى براى دفاع از حقوق خود داشته باشند کسى نمىتواند به آنها ستم کند باید پیش از آنکه به ظالم بگوییم ستم مکن به مظلوم بگوییم تن به ستم مده».[5]
4-شایسته سالاری و نخبهپروری
شناخت توانایی و استعدادهای افراد برای استفاده از نیرو و پتانسیلهای موجود در جامعه و به کارگیری آنها به منظور تعالی جامعه از جمله اصول مهم و راهبردی فعالیتهای سیاسی است، البته بهره برداری از استعدادها و تواناییها باید بر اساس رعایت اصل شایستگی و تخصص صورت گیرد، کما اینکه در برخی از آیات الهی در قرآن کریم شاهد این موضوع هستیم. «قالَ اجْعَلْنی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ؛[6][یوسف] گفت: مرا بر خزانههاى این سرزمین بگمار، که من نگهبانى دانا هستم». محققان بر این باورند که یکی از عوامل مهم ضعف و انحطاط جوامع و تمدنها در اعصار مختلف بدست گرفتن مسئولیتهای مهم و حساس به دست افراد ناشایسته است. از این رو پیامبر اعظم و جانشینان بر حقش میکوشیدند چنین افرادی در صدر امور قرار نگیرند.[7]در برخی از منابع نقل شده است: «ابو برده از ابوموسی نقل کرده است: روزی من و دو تن از پسر عموهایم نزد پیامبر خدا رفتیم، پسر عموهایم به حضرت گفتند: ای رسول خدا ما را بر بخشی از آنچه خداوند، تو را بر آن ولایت داده است، حاکم کن! پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) در پاسخ آن دو فرمودند: «به خدا سوگند! ما هرگز به کسی که در خواست حکومت کند یا برای به دست آوردن آن حریص باشد منصب حکومتی نخواهیم داد».[8]
5-مسئولیت پذیری و نظارت عمومی
یکی دیگر از ویژگی و فاکتورهای سیاسی و اجتماعی تمدن و فرهنگ نبوی برخورداری از حس مسئولیتپذیری و نظارت عمومی است.[9] این ویژگی و فاکتور موجب شده است، افراد برای انجام امور مختلف اجتماعی و سیاسی در خود احساس وظیفه و مسئولیت نموده و برای ایفای نقش مفید تلاش خود را به کار ببندند، در این بین فاکتور امر به معروف و نهی از منکر در فرهنگ نبوی موجب بهرهمندی از یک نظارت عمومی و فراگیر برای حُسن انجام وظایف و مسئولیتها شده است. رسول الله(صلى الله علیه و آله و سلم) : «إِذَا لَمْ یَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ یَنْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لَمْ یَتَّبِعُوا الْأَخْیَارَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ شِرَارَهُمْ فَیَدْعُوا خِیَارُهُمْ فَلَا یُسْتَجَابُ لَهُمْ.[10]هرگاه (مردم) امر به معروف و نهى از منکر نکنند، و از نیکان خاندان من پیروى ننمایند، خداوند بدانشان را بر آنان مسلّط گرداند و نیکانشان دعا کنند امّا دعایشان مستجاب نشود».پینوشتها:
[1]. سوره مبارکه مائده، آیه 55.
[2]. وسائل الشیعة، ج27، ص131.
[3]. سوره مبارکه قصص، آیات5و6.
[4]. سوره بقره، آیه 279.
[5]. تفسیر نمونه، ج2، ص377.
[6]. سوره مبارکه یوسف، آیه 55.
[7]. سید رشید صمیمی، اصول و شاخصه های تمدن نبوی، ص 64و65.
[8]. مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، دارالمعرفه، چ8، ج12، ص207.
[9]. بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۸؛ «کلکمْ راعٍ، وَ کلکمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ».
[10]. کافی(ط - الاسلامیه) ج 2 ، ص 374.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}