آل سعود و عربستان سعودي (1)






مقدّمـه

در عربستان سعودي تاكنون سرشماري دقيقي نشده است و شايد هم اين كار ممكن نباشد.1 تعداد سكنه اين كشور را حدود ده ميليون نفر تخمين مي‏زنند كه غالباً در صحاري نجد و حجاز و احساء و بيابانهاي كشورهاي همسايه ييلاق و قشلاق مي‏كنند. مساحت قلمرو سعوديان تقريباً يك ميليون و هفتصد و پنجاه كيلومتر مربع است كه بيش از دو سوم آن را ريگزارهاي نفود2 و رَبْع الخالي3 و صحراهاي لم يزرع و كوهستانهاي خشك فراگرفته است و رودخانه قابل ذكر و باران كافي و رطوبت و بطور كلي آب و هواي مساعد ندارد. بيش از نيمي از سكنه اين كشور صحرانشين و دامدارند و زير چادر به سر مي‏برند و پيوسته در حال كوچكند. قسمتهايي از مرزهاي خاكي سعودي هنوز مشخص نشده و به صحاري كشورهاي همسايه مي‏پيوندد.
اين كشور از شمال به اردن و عراق و از مشرق به درياي سرخ و از جنوب به خليج عدن و اقيانوس هند و كشورهاي يمن و حضرموت و مسقط و عمان و از مشرق به خليج فارس و درياي عمان و امارات و قطر و بحرين و شارجه (شارقه) و ابوظبي و عجمان و رأس الخيمه و فُجَيره و القوين و كويت و عراق منتهي مي‏شود.
عربستان در طول تاريخ و تا دهه سوم قرن بيستم هرگز روي امن و آسايش نديده و هيچ وقت همه قبايل و اراضي آن، زير سلطه يك حكومت درنيامده بود. شيوخ عشاير عرب در صدر اسلام و در عهد خلفاي اموي و عباسي و خواندگاران عثماني فقط گاهي به اسم با سلطان و خليفه بيعت مي‏كردند، امّا در عمل سر به هيچ قانون حتي قوانين اسلام فرو نمي‏آوردند. نخستين بار كه تمامي قبايل عرب زير سلطه يك حكومت درآمدند و امن و نظام در صحاري عربستان مستقر گشت و مناطق پراكنده شبيه جزيره به هم پيوست، در عهد دولت عبدالعزيز ابن سعود4 در نيم قرن اخير بود.
امروزه عربستان به استانهايي چون نجد، حجاز، احساء، تهامه، عَسير و نجران... تقسيم مي‏شود كه علي رغم اختلاف منطقه و اقليم همه به وسيله حكمران سعودي اداره مي‏شود. نجد قلب صحرا و موطن آل سعود و منشأ فرقه وهابي حنبلي است. در شمال نجد، منطقه جبل شَمَّر واقع است كه در نيمه دوم قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم ميدان تاخت و تاز آل رشيد بوده است. در جنوب شرقي جبل شَمَّر، ناحيه قصيم و وادي ذوالرُمَّه و اراضي نجد واقع است. شهرهاي عُنَيْزَه و دِرْعِيَّه و بُرَيْدَه، موطن آل سعود و منشأ فرقه وهابي در نجد است. شهرستان سُدَيْر و شهر مَجمَّعه در جنوب شرقي قصيم5 مي‏باشد. آباديهاي نجد عموماً در واحه‏ها و واديها و شعاب جبال طُوَيْق بنا شده‏اند. ناحيه وَشْم در جنب وادي مَحْمِل و شهر رياض پايتخت عربستان هر دو در ناحيه عارِض واقعند. حجاز را گاهي استان غربي عربستان مي‏نامند و شهرهاي مكه و مدينه و يَنْبُع و جدَّه و طايف از بلاد حجاز به شمار مي‏روند. شهر نظامي جيزان ـ جازان ـ در ناحيه عسير در تهامه و در ساحل درياي سرخ است. اَبْها كه هشت هزار پا از سط دريا ارتفاع دارد مركز ناحيه عَسِير خاص، مي‏باشد و شهر تاريخي نجران در مرز يمن واقع است. اَحْساءِ و قطيف و ظَهْران6 و خُبَر و دَمّام در ساحل خليج فارس قرار دارند و اكثريت سكنه آنها شيعي مذهبند. نفت عربستان از اين منطقه استخراج مي‏شود و عمدتاً از بندر نفتي «رأس التَنوره» و از خليج فارس صادر مي‏گردد.
شهرها و استانها و اراضي عربستان غالباً به نامهاي باستاني يا به اسم عشايري كه در آنها ساكنند خوانده مي‏شود. اين تقسيمات حدود مشخصي ندارند بخصوص كه اهالي آنها مرتباً در حال كوچند و نسبت جمعيت اين كشور با مساحت آن از پنج نفر در هر ميل مربع كمتر است. در اين كشور كشاورزي و صنعت عمده‏اي ـ غير از نفت ـ وجود ندارد و فقط يك عُشر از مجموع اراضي آن قابل زراعت مي‏باشد.

استعمار انگليس در جزيرة‏العرب

سالهاي اول قرن بيستم، دوران اوج سياست استعماري و فعاليّتهاي اقتصادي و ژئوپليتيك انگلستان در خاورميانه و خليج فارس بود. خطر پيشرفت سريع آلمان در منطقه كه تا عراق و خليج فارس پيش آمده بود و راه هند را به خطر مي‏انداخت، دولت انگليس را بر آن داشت تا از سويي داردانل و باب المَنْدَب و ساير تنگه‏ها و معابر و بنادر راه هند را در كنترل خود درآورد و از سوي ديگر قدرت خويش را در خليج فارس و درياي عمان تثبيت و بي‏رقيب و دولتهاي منطقه را فرمانبردار خويش سازد. در همين مسير «لرد كرزن» نايب‏السلطنه انگليس (در مستعمرات هند) به سال 1321/1903 به خليج فارس آمد و شيخ كويت و ساير مشايخ كنار خليج را تحت الحمايه دولت متبوع خود ساخت و راه‏دريايي خليج فارس و درياي عمان را بر روي آلمان و ساير دول اروپايي بست.7
دولت انگليس در سال 1322/1904 با شتاب اختلافات خود را با فرانسه و روس رفع كرد و با آن دو دولت، اتحاديه‏اي براي رويارويي با آلمان تشكيل داد. در سال 1325/1907 روس و انگليس براي بريدن پاي آلمان از خاورميانه و خليج فارس، طبق معاهده‏اي مناطق نفوذ و فعاليت خود را در ايران و ساير بلاد منطقه قسمت كردند. دولت انگليس براي تأسيس پايگاه مطمئني در منطقه، از طرفي شريف حسين پادشاه حجاز را به وسيله كلنل لورنس فريب داد و به فكر تاسيس دولت متحد اسلامي و اتحاد اسلام و عرب انداخت و از طرف ديگر دفتر اتحاد اسلام «پان اسلاميزم» را در لندن تأسيس نمود و سر رشته ارتباط سران و دولتمردان كشورهاي مسلمان را در دست خود گرفت. ـ همان دفتري كه بعدها بيشتر مناديان وحدت اسلام باآن سرو كار پيدا كردند ـ بنا به اصل «فَرِّق تَسُدْ = تفرقه بينداز تا در مقام رياست باقي بماني» دنياي اسلام را تجزيه و تضعيف كرد و به بهانه‏هاي ناسيوناليستي، آنها را به جان هم انداخت و دولتمردان مسلمان را زير بال خود گرفت. بعد هم كه آلمان در برابر او سرسختي نشان داد، جنگ جهاني را به راه انداخت كه حاصل آن شكست آلمان و عثماني و روي كار آمدن دولتهاي دست‏نشانده و احزاب نژادپرست و تقويت قوميت عربي... و مآلاً سيادت انگلستان بر خاورميانه عربي بود. خانم گِرتُورد بل منشي سرپرسي كاكس كميسر عالي انگليس در بغداد، ضمن نامه‏اي كه به پدرش نوشته سياست بريتانيا را در خاورميانه ضمن يك جمله چنين خلاصه كرده است: «پدر، از بس كه شاه ساختم خسته شدم!»8

مباني سلطنت آل سعود

در سال 1320/1902 عبدالعزيز بن عبدالرحمان معروف به ابن سعود9 و ملقب به شاهين صحرا10 در بيست سالگي خود با اقدامي اسطوره مانند موفق شد رياض را تصرّف كند و سلطنت عربستان سعودي را بنيان نهد. مباني دولتي كه وي تأسيس كرد ـ و پيشينه آن به قرن هجدهم ميلادي مي‏پيوندد ـ بر شمشير و محمل حكومت او ترويج مذهب حنبلي وهابي بود.11 يك روحاني متعصب نجدي به نام شيخ محمد بن عبدالوهاب در اواسط قرن هجدهم موفق شد تحصيلات «سلفي»12 و نظرات نوظهور خود را در نجد ترويج كند و امير شهر دِرِعيَّه را مريد و طرفدار خود سازد. در سال 1157/1744 بين اين عالم نجدي و امير محمد ابن سعود،13 امير دِرعيه پيماني بسته شد كه به موجب آن، امير سعودي از سوي خود و اعقاب خويش پشتيباني و اطاعت از شيخ و اعقاب او و ساير علماي وهابي را برعهده گرفت و شيخ نيز قبول كرد كه خود و اولاد و پيروانش پيوسته راهنما و مدافع و ياور امير سعودي باشند و تمام نيرو و نفوذ خود را در حمايت از آن خاندان به كار برند. اين همان پيمان است كه عبدالعزيز و ساير ملوك سعودي و نيز مشايخ آل شيخ پيوسته محترم شمرده‏اند. ابن عبدالوهاب و فرزندانش تا امروز حامي جدي سلطنت سعودي و عهده‏دار امور شرعي و فرهنگي و قانوني و قضائي بوده‏اند و شاهان سعودي پيوسته فرمان پذير ايشان بوده و به حكم و فتواي شوراي ديني وهابي به شاهي مي‏رسند يا از سلطنت ـ چنانكه درباره سعود بن عبدالعزيز عمل شد ـ خلع مي‏گردند.

شيخ محمد بن عبدالوهاب (1115 ـ 1206/1073 ـ 1792)

محمد بن عبدالوهاب بن سليمان بن علي نجدي تميمي مكنّي به ابن عبدالوهاب، در تاريكترين ادوار تاريخ نجد در شهركي به نام عُيَيْنَه ـ نزديك رياض ـ در خانواده اهل علم متولد شد. او بنيانگذار يك فرقه مذهبي حنبلي است كه مخالفانش پيروان او را مُدَيِّنه ـ يعني دين سازان ـ يا وهابيّه خواندند ولي خود شيخ نام هم مسلكان خويش را اهل توحيد و موحدين گذاشت. پدرش شيخ عبدالوهاب عالمي نيكنام بود و در عيينه امور شرعي و قضايي و تدريس را برعهده داشت. او شخصاً تعليم و تربيت محمّد را زير نظر گرفت و محمّد كه هوش و استعداد بسيار داشت هنوز ده ساله نشده بود كه تمامي قرآن و بسياري از احاديث صحاح سته را از بر كرد و وقتي بيست ساله شد تمامي علوم شرعي و ادبي رايج در نجد را فراگرفته بود. در آن موقع توجهش به محيط وحشي و عقايد جاهلي و بدوي اعراب درنده‏خوي خونخوار عُينيه و ساير بلاد نجد جلب شد و معتقد گرديد كه معتقدات عراب حجاز ازاسلام به دور و پست‏ترين نوع بت‏پرستي و خرافه‏گرايي است. پس تصميم جدّي به مبارزه مسلّحانه و بي‏امان با بعضي رسوم و كارهاي رايج در بلاد اسلامي گرفت. او ساختن بقعه وگبند بر مزارات و پا گرفتن و گچ‏كاري و سنگ‏انداختن بر قبور و ايستادن و زيارت خواندن در مقابر و سفرهاي زيارتي ـ غير از سفر مكه و مدينه و بيت‏المقدس14 ـ و استعمال دخانيات و سينه‏زني و قمه‏زني و زنجيرزني... و بطور كلي هر رسم و عادتي كه به تشخيص وي در عهد رسول‏الله و سلف صالح نبوده، بدعت و حرام و مرتكب آن را واجب‏القتل دانست و فتوا داد كه براي محو اين عادات و رسوم بايد شمشير به دست گرفت و جهاد كرد.
رؤساي قبايل و شيوخ و علماي نجد ـ از جمله برادر شيخ محمد كه شيخ سليمان نام داشت ـ با او به مخالفت پرداختند و كار را چنان بر او تنگ كردند كه مجبور شد زادگاه خويش را ترك كند و به «حُرَيْمِلاء» برود (1139/1726) ولي در حريملاء هم كسي گوش به حرف او نداد و ناگزير شد به حجاز سفر كند. در مكّه حج را به سنّت حنابله سلفي ادا كرد و در مدينه چندي در حوزه درس عبداللّه بن ابراهيم بن سيف نجدي و محمد حيات سِنْدي حضور مي‏يافت. بعد از راه شام به نجد بازآمد و سپس به بصره رفت. بصريان كه سخنان شيخ را مخالف معتقدات خود ديدند، بر او شوريدند و او را مجبور ساختند با پاي برهنه و شكم گرسنه راه صحرا در پيش گيرد. اگر مردي به نام ابوحُمَيْدان به داد او نرسيده و بر خر خود سوارش نكرده بود در بيابان تلف مي‏شد. بعد به ايران آمد و چندي در اصفهان به تحصيل ادامه داد. سپس به كربلا و نجف رفت. گرچه در ايران و عراق زمينه مساعدي براي قبول دعوت وهابي نيافت امّا ديدن پاره‏اي رسوم مذهبي، او را در پيكاري كه در پيش داشت استوارتر ساخت. مورخان نجدي چيزي از سفر ابن عبدالوهاب به ايران ننوشته‏اند و گويند وي از بصره به زبير و احسا و از آنجا به حريملاء بازگشت.15 اما علماي اسلام در حريملاء درصدد قتل وي برآمدند و محمد ناچار گريخته و به عُيَيْنَه پناه برد. در عيينه بخت به او روي آورد و عثمان بن حَمَد بن مَعْمَر امير آن شهر او را در خانه خود پذيرفته خواهرش را به همسري وي داد و او پس از سالها رنج و مجاهده در عمر سي و هشت ـ نه سالگي سر بر بالين آسايش نهاده صاحب خانه و خانواده و پشتيبان گرديد. اتفاقاً همسرش نيز زني باهوش و كارآمد بود و به شوهرش كمك بسيار كرد.
شيخ در عيينه مذهب خود را آشكار كرد و جمعي به دعوت او درآمدند. او اعلان كرد هركس از مذهب حنبلي سلفي پيروي نكند از اسلام خارج و واجب‏القتل است. نخستين اقدام او آن بود كه به دستياري پيروانش درختهاي مقدسي را كه زنان بر آنها دخيل مي‏بستند كند و سوخت. بعد بقعه زيد بن الخطاب16 ـ برادر عمر بن الخطاب ـ را كه در جنگ با مسلميه كذاب شهيد شده و زيارتگاه بود ويران كرد. زن شوهرداري هم نزد شيخ به گناه زنا اعتراف كرد كه به حكم وي سنگسار شد. او در عيينه حوزه درس فقه داير كرد و خود به تدريس پرداخت... علماي عيينه و ساير بلاد نجد كه دعوت شيخ را در حال پيشرفت ديدند نامه‏هايي به سليمان بن محمد امير احساء نوشته خطر روزافزون وهابيان را گوشزد و رفع اين غائله را تقاضا كردند. سليمان نامه‏اي به امير عيينه ـ كه از امير احساء مدد مالي مي‏گرفت ـ نوشته دستور تبعيد شيخ و قتل او را در صورت مقاومت صادر كرد. محمد بن عبدالوهاب وقتي از اين دستور خبر يافت و دانست كه ديگر كاري از دست برادر همسرش ساخته نيست ناچار به درعيه گريخت و مقدر بود كه آن شهر موطن و مدفن او باشد و در آنجا سنگ بناي دولت سعودي را كار بگذارد (1157/1744) امير درعيه محمد بن سعود ـ بنيان‏گذار سلطنت سعودي ـ وجود شيخ را وسيله مناسبي براي دست‏اندازي به شهرهاي همسايه و امتداد قدرت در نجد يافت. او به ديدار شيخ رفت و به تشويق همسرش (موضي) پيماني با او منعقد كرد كه خود و جانشينانش پيوسته حامي و مبلّغ مذهب وهابي باشند.
شيخ نيز از سوي خود و اعقابش قول داد كه هرگز دست از ياري و پشتيباني سعوديان برندارند. ابن عبدالوهاب بعد از امضاي اين پيمان تا نزديك نيم قرن كه زنده بود در درعيّه ماند و در آنجا خط و قواعد خروج هول‏انگيز وهابي را مشخص كرد. در چارچوب مسلك ابداعي خود پايه‏هاي سلطنت سعودي را محكم ساخت و به تأييد محمد بن سعود و بعد از او پسرش عبدالعزيز و سپس سعود بن عبدالعزيز همت گماشت و آنان را به جنگ و كشتار مخالفان برانگيخت و موجب پرشدن خزانه سعودي و وسعت قلمرو سعوديان در نجد و حجاز و عراق و خليج فارس و ساير بلاد عرب گرديد. خود شيخ در بيشتر جنگهاي وهابيان سلاح در دست شركت مي‏كرد او هنوز زنده بود كه هيبت وهابيان سراسر عربستان و خاورميانه را فراگرفته بود. و پيروان بي‏ترحّم خود را ـ كه مانند خوارج يا قرامطه يا پيروان صاحب الزنج كوچكترين نشاني از مهر و شفقت نداشتند ـ «الاخوان» يا «اِخوانُ مَن اطَاع اللّه»17 مي‏ناميد و موفق شد از راهزنان نجدي دستجاتي با انضباط و جنگاوراني وحشت‏آفرين بسازد كه توانستند مسير تاريخ را در عربستان تغيير دهند. او روز آخر ذي قعده سال 1206/1792 بعد از عمري دراز، بيش از نود و يك سال،18 در درعيه فوت كرد و همانجا به خاك سپرده شد، بدون اينكه بر قبرش بقعه‏اي بسازند يا امروز مكان دفن او معلوم باشد.
تأليفات بسياري از محمد بن عبدالوهاب برجاي مانده كه مشهورترين آنها به عناوين ذيل است: كتاب التوحيد، رساله كشف الشبهات، تفسير سورة الفاتحة، اصول الايمان، تفسير شهادة اَنْ لا اِله الا اللّه، معرفَةُ العبد ربَّه و دينه، المسائل التي خالف فيها رسول‏الله اهل الجاهلية، فضل الاسلام، نصيحة المسلمين، معني الكلمة الطيّبة، الأمُر بالمعروف و النهيِ عن المنكر، مفيد المستفيد، مجموعة الخطب، رسالةٌ في انّ التقيد جايز لاواجبٌ، كتاب الكبائر...كه همه به چاپ رسيده و جملگي در اثبات مذهب حنبلي سَلفي است. اولاد شيخ ـ معروف به آل الشيخ ـ پيوسته مورد احترام شاهان سعودي بوده و سمت مفتي بزرگ و وزير فرهنگ و آموزش و رئيس دانشگاه و قاضي محاكم دادرسي را برعهده دارند. دعوت وهابي و چگونگي انتشار و آثار آن از زمان حيات شيخ تا امروز پيوسته از مسائل بحث‏انگيز دنياي اسلام بوده است. پيروانش او را پيشواي انقلاب فكري مسمانان و راه‏گشاي مصلحاني چون شهاب الدين آلوسي و سيد جمال‏الدين افغاني و شيخ محمد عبده مصري و جمال‏الدين قاسمي شامي و خيرالدين تونسي و صديق حسن‏خان بهوپالي هندي و امير علي هندي و شيخ محمد اقبال لاهوري و أبوالأعلي مودودي لاهوري19... مي‏دانند ولي ساير مسلمانان، بخصوص شيعيان، بشدّت با اين عقيدت و مؤسس آن مخالفت مي‏ورزند، بخصوص بعد از آنكه وهابيان به سال 1316/1898 كربلا را قتل عام و ويران كردند و حرم مطهر حسين بن علي ـ ع ـ و عباس بن علي ـ ع ـ را به آتش كشيدند. كينه مسلمانان نسبت به آنان شدت يافته كتابهاي بسيار در ردّ و طعن بر فرقه وهابيّه به رشته تحرير درآورده‏اند. مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني در كتاب «الذريعة الي تصانيف الشيعه»20
1 ـ الاوراق البغداديه، تأليف شيخ ابراهيم راوي عراقي.
2 ـ الفجر الصادق في الرّد علي منكري التوسل والكرامات و الخوارق، تأليف جميل صدقي زهاوي شاعر معاصر عراقي.
3 ـ دليل واقعي.
4 ـ صلح اخوان، تأليف شيخ داوود نقشبندي بغدادي.
5 ـ المنحة الوهبيّه.
6 ـ الصواعق الإلهيّه، تأليف شيخ سليمان بن عبدالوهاب برادر شيخ محمد بن عبدالوهاب...
اينها ردّيّه‏هاي علماي اهل سنت است. اما بعضي ردّيّه‏هاي علماي شيعه به اين شرح است:
7 ـ الآيات البيّنات.
8 ـ البراهين الجليّه في دفع شبهات الوهابيّه، تأليف سيد حسين قزويني.
9 ـ المشاهد المشرّفة و الوهابيون، تأليف شيخ محمد علي بن محمد جعفر.
10 ـ منهج الرّشّاد، تاليف شيخ جعفر كاشف الغطاء.
11 ـ الهادي، تأليف محمد بن حسين فارسي در ردّ كتاب كشف الشبهات ابن عبدالوهاب كه غير از پيروان خود را در آن كتاب كافر شمرده است.
12 ـ الردّ علي الوهابيّه، تأليف شيخ محمد جواد بلاغي.
13 ـ الرّد علي الوهابيّة، تأليف ميرزا محمد علي اردوبادي.
14 ـ الرّدّ علي الوهابيّة، تأليف سيد محمود لواساني عصار.
15 ـ الرد علي الوهابيّة، تاليف شيخ مهدي اصفهاني.
16 ـ الردّ علي الوهابيّة، تأليف شيخ هادي كاشف الغطاء.
17 ـ كشف الإرتياب في اشياع محمد بن عبدالوهّاب، تأليف سيد محسن امين عاملي.21
شيخ عبداللّه قصيمي بغدادي ردّي بر اين كتاب با عنوان «الصراع بين الاسلام والوثنية» نوشته كه آن هم در مصر به چاپ رسيده است.
براي مزيد اطلاع درباره اين كتابها بايد به مجلدات الذريعة و معاجم و فهارس مطبوعات عربي و فارسي مراجعه كرد و جهت اطلاع از تفصيل عقايد ابن عبدالوهاب و داوري در ماهيّت و ارزش و آثار آن، مطالعه كتابهايي كه در ذيل اين مقاله صورت داده شده سودمند است.

پی نوشت ها:

1 ـ براي اطلاع از تاريخ جغرافياي عربستان و شرح احوال آل سعود رجوع شود به: راهنماي آرامكو، Aramco Hand Book. Nederlands,1960 pp. 3-81 .
2 ـ نفود (به فتح اول) در لغت به معني نابود كننده و تمام كننده آب و توشه است و نام ريگزار وسيعي است كه قسمت اعظم شمال شبه جزيره عربستان را فراگرفته است.
3 ـ رَبع خالي (به فتح را) در لغت يعني منزلگاه و جايگاه خالي از سكنه، و نام صحاري وسيعي است كه تمام اراضي مركزي و قسمت وسيعي از زمينهاي شرقي عربستان را فراگرفته است. اين صحرا و صحراي نفود را دهناء (يعني روغن مالي شده رنگ برنگ) نيز مي‏گويند ـ معجم البلدان، ج 2، ص 493 نويسنده در مأموريت حجاز اين دو صحرا را با اتومبيل پيمود.
4 ـ اعلام زركلي ج 4، ص143.
5 ـ معجم البلدان، ج 4، ص 367 ـ براي اطلاع از تاريخ و جغرافياي نجد نيز به همين كتاب، ج 5، ص 261 و تاريخ نجد نوشته امين ريحاني و ساير كتابهايي كه در منابع اين مقاله صورت داده شده مراجعه شود.
6 ـ اين شهرها در منطقه نفت خيز عربستان واقع است و مركز فعاليت شركت «آرامكو» مي‏باشد.
7 ـ براي تفصيل قرارداد 1907 رجوع شود به تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس تأليف محمود محمود، ج 7، ص 2033 به بعد، تهران، 1332 ه•• . ش.
8 ـ نامه‏هاي خانم گروترود بل، ج 2. Lady bell. The letters ofgerryude bell. 2Vols,IIP621. London 1927.
9 ـ سُعود (به ضم اول) در لغت مصدر است به معني ميمنت و مباركي و نام جدّ خاندان سعودي است.
10 ـ صقرالجزيرة، كه نام كتاب احمد عبدالغفور عطار است.
11 ـ براي اطلاع از عقايد وهابيّه رجوع شود به: ابجد العلوم، ص 871؛ ابن بشر/1 و 89؛ تاريخ نجد الحديث 21؛ الفكرالسّامي، ج 4، ص 196؛ الأعلام، ج 7، ص 137؛ عبدالوهاب 10...
12 ـ سلفيّه يا اصحاب سلف صالح فرقه‏اي از مسلمانانند كه فقط به سنّت و سيره بزرگان صدر اسلام عمل مي‏كنند و از تجدّد و تغيير و تبديل سنّت رسول‏اللّه ـ ص ـ و صحابه اجتناب مي‏ورزند. معروفترين علماي اين فرقه ابن تيميه (شيخ‏الاسلام احمد بن عبدالحليم 661 ـ 728 ه•• . ق.) است كه شيخ محمد بن عبدالوهاب از او پيروي كرده است.
13 ـ محمد بن سعود بن محمد بن مرخان (فرحان) ـ ف 1179 ه•• . ق. ـ نخستين امير معروف سعودي ـ صقرالجزيرة، ج 1، ص 52؛ قلب جزيرة‏العرب 327...
15 ـ صقر جزيرة العرب، ج1، ص28.
16 ـ ابوعبدالرحمان زيد بن الخطاب ـ برادر بزرگ عمر بن خطاب ـ از اجلّه صحابه رسول‏اللّه بود و قبل از عمر مسلمان شد. در غزوات رسول‏اللّه حضور داشت و در جنگ با مسيلمه كذّاب در عهد خلافت ابوبكر به شهادت رسيد (12 ه•• . ق.) قبرش در يمامه تا زمان ابن عبدالوهاب زيارتگاه بود؛ طبقات ابن سعد، ج 3 ص 274 در هشت مجلد با فهرست، ايران 1321 ه•• . ق.
17 ـ يعني برادران كسي كه از خداي اطاعت كند.
18 ـ ابن بشر سال ولادت شيخ محمد را ـ 1111 ـ نوشته و بنابراين هنگام مرگ 97 سال داشته است.
19 ـ الأعلام زركلي، ج 7، ص 137.
20 ـ ج 10، ص 235 و 236.
21 ـ امين عاملي، علاوه بر كتاب كشف الإرتياب قصيده‏اي هم در 406 بيت در ردّ بر هابيه نوشته است. اعيان الشيعه ج 1، ص 373.

* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372