در بستر بینش مناسب نسبت به پدیده‌های انسانی و فراهم آمدن دانش در مورد آنها باید قابلیت مشارکت و مداخله مؤثر اجتماعی افراد را افزایش داد. آموزش و پرورش با تلاش برای تأمین چنین قابلیتی در افراد، چون یکی از اهداف واسطی تعلیم و تربیت می تواند سهم خاص خود را در دگرگون ساختن جامعه از فساد و ظلم و تعدی به سوی عفت و عدالت ایفا نماید.
 
این هدف نیز در متون اسلامی، چون هدفی برای تعلیم و تربیت در نظر گرفته شده است. در برخی از آیات قرآن، به این نکته اشاره شده است که مقصود از تعلیم برخی از امور آن است که افراد در تنظیم و تحکیم روابط اجتماعی تواناتر شوند. به طور مثال، خداوند در مقام تعلیم دستورالعمل هایی را آموخته است که هدف آنها، افزایش قابلیت مشارکت اجتماعی برای تحکیم روابط عادلانه در جامعه است: «ای کسانی که ایمان آورده اید هرگاه به وامی تا سررسید معین با یکدیگر معامله کردید، آن را بنویسید. و باید نویسنده ای صورت معامله را بر اساس عدالت میان شما بنویسد. و هیچ نویسنده ای نباید از نوشتن - همانگونه که خدا او را آموزش داده است - خودداری کند و کسی که بدهکار است باید املاکند و او نویسنده بنویسد... و از نوشتن بدهی چه خرد باشد یا بزرگ ملول نشوید تا سررسیدش فرا رسد. این نوشتن شما نزد خدا عادلانه تر و برای شهادت استوارتر و برای این که دچار شک نشوید [به احتیاط نزدیک تر است، مگر آنکه داد و ستدی نقدی باشد که آن را میان خود دست به دست برگزار می کنید... و خدا بدین گونه به شما آموزش می دهد و خدا به هر چیز داناست».
 
از هدف‌های واسطی قابل ذکر است که آنچه در استنادهای بالا ذکر شد، نمونه‌های بود حاکی از موانعی که غلبه بر آنها برای نیل به حیات پاک در هر یک از ابعاد وجودی انسان ضروری است. آشکار است که اگر به معیار و مناط این نمونه ها توجه کنیم، به موارد معین، محدود نخواهیم ماند بلکه به این نتیجه کلی راه می یابیم که همه شکل‌های نوین موانع حیات پاک را در ابعاد مختلف وجودی انسان باید شناخت و بر آنها غلبه کرد. به طور مثال، در زمان کنونی دست یازیدن به غنا، مستلزم غلبه بر دشواری های نوظهوری است که بشر با آنها مواجه شده است، مانند بحران انرژی، افزایش جمعیت و نظیر آن. همین امر در مورد سایر قلمروهای عمل اجتماعی و نیز عرصه های جسمی، فکری، گرایشی و ارادی انسان صادق است. مواجه مؤثر و مناسب با این دشواری ها، هدفهای واسطی تعلیم و تربیت را مشخص می کند.
 
چنان که در توضیح حیات پاک بیان شد، این نوع از زندگی، جنبه‌ای زیباشناختی دارد و کسی که به این نوع از زندگی نایل می شود، باید چنین ذوق و ذائقه زیباشناختی را نیز در خود بیابد. فراهم آمدن درک و تمیز میان زشت و زیبا و گرایش به امر زیبا، هدف واسطی دیگری است که باید به سوی آن حرکت کرد.
 
به سبب ملازمه اساسی میان پاکی و زیبایی، در قرآن به هنگام اشاره به هدف‌های زندگی پاک، از آنها به منزله امور زیبا نیز سخن گفته شده و نظر بر این است که افرادی که به هدف‌های مذکور دست می یابند، باید به موازات آن به نوعی ذوق در شناخت امر زیبا و لذت بردن از آن نیز دست یافته باشند. به طور مثال، هنگامی که ایمان به خدا، به منزله یکی از جنبه های حیات پاک مطرح می شود به این نکته اشاره می گردد که فرد مؤمن باید زشتی و زیبایی اعمال را درک کند و از گرایش یا بازگشت به زشتی خودداری کند. در آیه زیر به کسانی که ایمان آورده اند، گفته شده که پس از ایمان آوردن، دیگر نباید به سوی اعمال زشت و پلید، گرایش نشان دهند و سعی شده که با به رخ کشیدن زشتی این کارها، ذائقه زیباشناختی فرد مؤمن، مورد محافظت قرار گیرد: «ای کسانی که ایمان آورده اید، نباید قومی قوم دیگر را ریشخند کند، شاید آنها از این ها بهتر باشند، و نباید زنانی زنان (دیگر) را (ریشخند کنند)، شاید آنها از این ها بهتر باشند، و از یکدیگر عیب مگیرید، و به همدیگر لقبهای زشت مدهید؛ چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان. و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند».
 
هرچند در آیات فوق، از این جنبه های زیباشناختی، به منزله اموری احساسی و درونی سخن رفته، اما چنین نیست که زیبایی و زشتی در موارد مذکور تنها اموری احساسی و درونی یا ذهنی و سلیقه ای باشند بلکه زیرساخت هایی وجودی برای آنها می توان در نظر گرفت. این نکته در مقایسه میان زینتگری خدا و شیطان می توان ملاحظه کرد. خدا که به زندگی پاک فرا می خواند، در کار زینتگری ایمان و کارهای درست است، چنانکه آمده است: «... ولیکن ایمان را برای شما دوست داشتنی کرد و آن را در دل های شما بیاراست». از سوی دیگر، شیطان هم که به حیات پلید فرامی خواند، در کار زینتگری است، چنان که کارهای زشت را زیبا جلوه می دهد. با اینکه خدا و شیطان هر دو در کار تزیین و زیباسازی اعمال مرتبط با خودند، اما در این میان، زیباسازی های خدا اصیل، ریشه دار و پایدار، و زیباسازی های شیطان، پوشالی، فریبکارانه و ناپایدار است: «آیا کسی که بر حجتی از جانب پروردگار خویش است، چون کسی است که بدی کردارش برای او زیبا جلوه داده شده و هوس های خود را پیروی کرده اند؟» بر این اساس، نمی توان گفت که زیبایی و زشتی، اموری صرفا ذهنی و ذهن گرایانه اند. بحث درخصوص معیار زیباشناسی در دیدگاه اسلام را وامی گذاریم تا در فصل هشتم به آن بپردازیم. در این جا تنها این نتیجه را می گیریم که حیات پاک، یک جنبه زیباشناختی نیز دارد که باید نسبت به شکل گیری آن در ذهن و ضمیر فرد اطمینان حاصل نمود، چنان که پس از تحقق آن باید در حفظ آن کوشید. آیات فوق به زشتی و زیبایی درخصوص اعمال آدمی اشاره داشتند. این عرصه مهم ترین و دشوارترین عرصه تربیت زیباشناختی است، زیرا در این عرصه است که اختلالی در درک و تمیز زشتی از زیبایی رخ می دهد. با این حال، ذائقه زیباشناسی، محدود به عرصه اعمال و حالات آدمی نیست بلکه درخصوص پدیده‌های طبیعی نیز مطرح است، با این تفاوت که اختلال در ذائقه زیباشناسی در این عرصه، رخ نمی دهد یا کمتر رخ می‌دهد.
 
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد أول، خسرو باقری، صص142-140، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1389