کودکان مبتلا به اختلال رشد زبان افرادی هستند که قادر برقراری ارتباط از طریق زبان نیستند یا نمی‌توانند برای یادگیری از زبان استفاده کنند. آنان از نظر اجتماعی، آموزشی، و در نتیجه و بطور طبیعی، از نظر هیجانی با مشکل مواجه می شوند. معلولیت این کودکان ناپیداست و از دید افراد عادی پنهان می‌ماند. آنان هیچ نشانه ظاهری ندارند و از اندام مصنوعی استفاده نمی کنند تا نشانگر کمبود یا ناتوانی این کودکان باشد. کودک مبتلا به اختلال زبانی در پارک، زمین بازی یا بازار خرید از دیگر کودکان و همسالان خود متمایز نیست. تنها افراد دقیق یا متخصصان حرفه ای به وجود ناتوانی وی پی می‌برند و نشانه‌هایی خواهند یافت که آنان توانایی بازی با همسالان خویش را ندارند، یا در موقعیت‌های اجتماعی راحت نیستند. این نشانه‌ها عبارت است از احساس ناراحتی و فشار در محیط‌هایی که افراد با سروصدا، یا سریع سخن می گویند، هماهنگی حرکتی ضعیف، گفتار نادرست، یا بی میلی به برقراری تماس و ارتباط، بویژه با غریبه ها. این علائم ممکن است از دید فرد آگاه و متخصص پنهان نماند، اما توجه افراد عادی را به خود جلب نخواهد کرد.
 
فرد عادی ممکن است نخستین بار هنگامی به وجود مشکل ظن ببرد که بخواهد با کودک ارتباط برقرار کند یا با مقدمه چینی، بخواهد کودک بطور طبیعی سخنی به زبان آورد. در این حالت ممکن است کودک خود را کنار بکشد و از دادن پاسخ امتناع ورزد، بصورتی غیرطبیعی به والدین خود که بشدت مراقب وی هستند، نزدیک شود، یا این که پاسخی بدهد که برای شخص نامفهوم باشد. در چنین شرایطی فرد ممکن است با بی دقتی یا دستپاچگی واکنش نشان دهد، و بدین ترتیب وضعیت دیگری پدید آید که کودک احساس بی کفایتی کند و والدین دچار شرمساری و ناراحتی شوند. در نتیجه چنین برخوردهایی احساس بی کفایتی در کودک افزایش می یابد و بدین ترتیب ممکن است سلامت عاطفی کودک لطمه ببیند. اگر وی در مدرسه نیز دچار ناکامی های پی در پی شود این لطمه تشدید خواهد شد. در صورتی که کودک دچار اختلال های زبانی باشد اجتناب از ناکامی تحصیلی دشوار است، زیرا وی قادر به فراگیری ساختار زبان مادری خود نیست یا نمی‌تواند از زبان بصورت خلاق و با انعطاف لازم بهره گیرد. ممکن است او علاوه بر مشکل ارتباط شفاهی در خواندن و نوشتن نیز با دشواری هایی روبرو شود. با توجه به تاکید فراوانی که در بسیاری از جنبه های برنامه مدرسه بر توانایی های زبان وجود دارد و نیز توجه به این واقعیت که توانایی درک زبان در بسیاری از فعالیت‌های یادگیری تاثیر فراوان دارد، برای معلم یافتن فعالیتی که کودک مبتلا به اختلال زبانی بتواند بخوبی از عهده آن برآید دشوار است.
 
گفتار درمانگر و آسیب شناس زبان در تمامی مراحل رشد کودک، در عمل و در تمامی ابعاد با اختلال رشد زبان و نشانه های آن، روبرو خواهد بود. اولین تجربه بسیار روشن و آشکار در این مورد مواجه با کودک مبتلا به تاخیر گفتار است. در این موارد، کودک مبتلا معمولا پسری است با سن بین ۲ تا ۳ سال که تنها چند کلمه به زبان می آورد و گفته های او پیوسته نیست. آزمایش‌های شنیداری مشکل حادی را نشان نمی‌دهد، سنجش روانی او نیز حکایت دارد که عملکرد شناختی او در دامنه طبیعی قرار دارد. بدین ترتیب، وظیفه تشخیص این که آیا تاخیر در گفتار نمایانگر اختلال جدی در توانایی فراگیری زبان است یا خیر به آسیب شناس زبان و گفتار درمانگر محول می‌شود. در صورت وجود اختلال، افزون بر ارائه راهنمایی‌های لازم در مورد گفتار درمانی، ضرورت دارد درباره نیازهای آموزشی آینده کودک نیز نکاتی گوشزد شود. در مرحله اول، ممکن است کودک به درمان، و والدین به راهنمایی نیازمند باشند. آسیب شناس زبان یا گفتار درمانگر همچنین ممکن است در درمانگاه با کودکی برخورد کند که واکنش‌های نامشخصی در برابر صدا یا گفتار دارد و از درک زبان گفتاری ناتوان است. در این مورد نیز وظیفه او بررسی و پیش بینی روند رشد اختلال و نیز راهنمایی و ارائه نکات حمایتی است. دیگر مراجعان به این افراد ممکن است کودکان مدرسه‌ای باشند که به نظر می‌آید از انسجام و نظم بخشیدن به گفتار خود به شکل روان عاجزند، مراجعان می توانند افرادی باشند که دچار اختلال خواندن هستند و به نظر می‌آید مشکل آنان به درک و استفاده صحیح از زبان مربوط می‌شود.
 
همچنین عده دیگری وجود دارند که در از بین بردن دشواری های اولیه گفتاری غفلت کرده‌اند و اکنون به نظر می‌رسد مشکلات آن‌ها به مسایلی جز رشد ناکافی و عدم بلوغ مرتبط باشد. این کودکان همه نیازمند سنجش تشخیصی و زبان شناختی هستند و باید گفتار درمانگر و معلم برای آنان برنامه‌های جبرانی تدارک ببیند. گفتار درمانگر و آسیب شناس زبان هنگام دیدن دوره عملی در درمانگاه های تخصصی ممکن است با هر یک از مواردی که در بالا آمد روبرو شوند. اولین تجربه آن‌ها در برخورد با اختلال های رشد زبان نیز می‌تواند طی دیدارهای آنان از واحد اختلالات زیان به دست آید. در این حالت دانشجو به دنبال یافتن برخی وجوه مشترک در میان کودکان خواهد بود. در واحد پیش دبستانی احتمالا وجه اشتراک میان کودکان تاخیر در گفتار است. امکان دارد اختلال زیان بصورت نحو رشد یافته، واژگان اندک، یا دستگاه آوایی ناقص یا بی ثبات دیده شود. سطح اندک توجه در میان کودکان، بویژه در مورد شنیدن نیز می‌تواند از جمله اختلال‌هایی باشد که دانشجویان در این واحدها می بینند. مشاهده بیشتر کودکان در چنین محیط‌هایی، احتمالا فقر بازی نمادین، و کاستی در رفتارهایی چون رعایت نویت را که بطور طبیعی بر ارتباط زبانی تقدم دارد در میان آنان آشکار خواهد ساخت.
 
در صورتی که اولین برخورد با اختلال رشد زبان از طریق دیدارهای معمول در مدرسه ابتدائی یا راهنمایی باشد و به منظور مشاهده کلاس‌های درس صورت گیرد ممکن است دانش آموز مبتلا به اختلال زبان را در کلاس تنها بیابیم. بوریج و کونتی رامزدن (۱۹۸۷) فهرستی از رفتارهایی ارائه داده‌اند که در میان دانش آموزان مدرسه‌ای یافت می‌شود. این رفتارها عبارتند از گفتار نامفهوم، توانایی بیان محدود با ساده، کناره گیری و شرکت نکردن در فعالیت‌های کلاسی، ناتوانی در درک مفهوم لطیفه‌ها، گرایش به بهره گیری از الفاظ به جای یکدیگر، و مشکلات توجه. تنها پس از آشنایی کامل با فرایند رشد زبان ممکن است فرد پی ببرد که این رفتارها چگونه می‌تواند با یکدیگر جمع و بصورت کلی با هم ظاهر شوند. ناتوانی در فراگیری مبانی اساسی زبان در سال‌های اولیه عمر بدین معنی است که کودک هرگز نخواهد توانست با اطمینان و درستی از زبان بهره گیرد، حتی اگر بر بسیاری از اجزاء آن تسلط یابد.
 
منبع: اختلال‌های رشد زبان (ویرایش دوّم)، کاترین آدمز، بتی بایرز براون و مارگات ادواردز، ترجمه: دکتر محمدتقی منشی طوسی، دانشگاه امام رضا (علیه السلام)، صص17-15، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1385