میزان رواج اختلالهای رشد زبان
مطالعات سبب شناختی انواع خاص اختلال زبان تا هنگامی که پدیدههای موردنظر بخوبی تعریف نشود و امکان تمایز، تشخیص، و اندازه گیری آنان را فراهم نیاورد، نمیتواند با پیشرفت خوبی همراه باشد.
یکی از بررسی هایی که به فراوانی از آن یاد میشود، مطالعه ای است که بوسیله مورلی Morley و همکارانش انجام گرفت و در واقع بخشی از مطالعه بزرگتری است از ۱۰۰۰ خانواده در نیوکاسل - آپان - تاین. روش و نتیجه کار تا جایی که به رشد و اختلال گفتار و نیز به رشد اولیه زبان مربوط میشود، بصورت کامل در چاپ اول و نسخه جدید تجدیدنظر شده کتاب معتبر مورلی بنام رشد و اختلالهای گفتار در کودکی (مورلی، ۱۹۷۲) آمده است. آمار مورلی حکایت دارد که ۱۰٪ کودکان در ۲ سالگی؛ ۶ در ۳ سالگی، و بین ۵-۳٪ هنگام ورود به مرحله آموزش پیش دبستانی دچار تاخیر در گفتار هستند. وی همچنین از رقم 3٪ مبتلایان به آسیبهای گفتار و زبان در ۶ سالگی یاد میکند. مورلی و همکارانش در مورد دوره های بعدی آموزشی بررسی دقیقی انجام نداده اند، بنابراین ممکن است برخی از تاخیرهای اولیه گفتار و زبان در دوره های بعدی آموزشی ادامه داشته باشد. این مساله که هیچ یک از این کودکان به دوره های ویژه آموزشی ارجاع داده نشدند، الزاما اهمیت ندارد. مک کیت Mac kiet و راتر Rutter (۱۹۷۲) در گزارشی از رواج اختلالهای گفتار و زبان اظهار می دارند، ۱٪ کودکانی که پای به مدرسه می گذارند دچار معلولیت زبانی بارز هستند و ۵-۴ درصد آنان ممکن است همچنان از تبعات اختلالهای زبانی اولیه در رنج باشند. در عین حال، رهنمودهای انجمن کودکان مبتلا به آسیبهای گفتار (۱۹۸۸-AFASIC) متذکر میشود که برآوردهای ۱۹۷۲ از میزان رواج اختلالهای گفتار پخته و دقیق نیست. و باید از آنها تنها به منزله شاخص استفاده کرد. مارجی Marge نیز در گزارش خود در سال ۱۹۷۲ از رواج اختلال زبان در بین کودکان و دانش آموزان سنین ۴ تا ۱۷ ساله امریکایی یاد میکند. تومی Tuomi و ایوانف Ivanoff (۱۹۷۷) در مطالعه ۹۰۰ کودک دبستانی کانادایی برآورد میکند که ۶ الی ۷٪ آنان به اختلالهای زبانی دچارند. برآورد آنان بعدها در مطالعه دیگری که نشان داد 8 درصد کودکان کودکستانی کانادایی به دشواری های زبان دچارند مورد تایید قرار گرفت.
سیلوا Silva (۱۹۸۰) در مروری بر شماری از مطالعههای سبب شناختی، اشاره میکند که در سالهای اخیر مطالعههای انجام شده بیشتر متوجه کودکان پیش دبستانی، بویژه کودکان ۳ ساله بوده است. وی علت این مساله را رشد چشمگیر زبان در دوره پیش دبستانی می داند. علت دیگر آن اعتماد پژوهشگران به ابزارهای سنجش قابل استفاده در دوره های اولیه رشد زبان است چرا که اطلاعات ما از رشد زبان در این دوره فراوان است. بدین ترتیب، در صورت ثبات یافته های پژوهشی میتوان این اعتماد را در مورد دیگر دوره ها نیز ایجاد کرد. بسیاری از پژوهشگران احساس می کنند که به کارگیری واژه هایی چون ناتوانی و یا اختلال در مورد زبان کودکان بسیار خردسال درست نیست چرا که ممکن است ثابت شود تاخیر در فراگیری زودگذر باشد. برآوردهای تاخیر زبان در کودکان پیش دبستانی الزاما بیانگر تمایز میان سطوح تاخیر نیست. موارد زیر مطالعاتی را در بر میگیرد که به چنین تفاوتهایی توجه داشتهاند. استیونسن Stevenson و ریچمن Richman (۱۹۷۶) در مطالعه ۷۰۵ کودک سه ساله دریافتند ۴-۳٪ آنان دست کم به ۶ ماه تاخیر زبان دچارند. ۵۰ درصد کودکان مبتلا به تاخیر زبان بطور کلی عقب مانده بودند. در این میان تنها ۴ کودک، در عین داشتن توانایی شناختی کمابیش طبیعی، به تاخیر زبان چشمگیری دچار بودند. ری نیل Reynel و کرون Curwen (۱۹۷۴) در مطالعه ۳۰۰ کودک سه ساله تنها به یک مورد تاخیر زبانی خاص برخوردند که تا چهار سالگی هنوز ادامه داشت. آنان این یافته خود را با رقم ۱٪ رواج اختلال زبان یاد شده در دیگر مطالعات ماکیت و راتر ۱۹۷۲ و نیز با برآورد بین ۱ تا ۷ درصد در هر ۱۰۰۰ نفر مقایسه می کنند. این دو سپس نتیجه می گیرند در صورتی که اختلال واقعی رشد زبان بطور تقریب در حدود دیگر اختلالهای رشد رواج داشته باشد (یعنی به میزان یک تا دو در هر ۱۰۰۰ نفر)، چنانچه بظاهر چنین می نماید، تعداد گروه جمعیت مورد مطالعه آنان، که پس از کاهش نفرات به ۱۶۰ نفر رسید، برای نتیجه گیری برآورد میزان رواج کافی نبوده است.
فاندودیس Fundudis کالوین Kolvin و گارساید Garside (۱۹۷۹) دریافتند که از ۳۳۰۰ کودک مورد مطالعه آنان در نیوکاسل، ۴٪ یعنی ۱۳۲ نفر به عقب ماندگی گفتاری دچار بودند. بدین معنی که آنان نمی توانستند کلمات را بصورت رشته پیوسته برای ساخت جمله به کار گیرند. در آن زمان رقم ۴٪، برآوردی محافظه کارانه به حساب می آمد؛ اما مطالعههای بعدی آنان نشان داد که این پژوهشگران می توانستند ۱۸ کودک را در گروه مبتلایان به نابهنجاری آسیب شناختی جای دهند. یکی از این کودکان مبتلا به زبان پریشی جدی تشخیص داده شد؛ اما دیگران در گروه مبتلایان به آسیبهای غیر زبان شناختی جای گرفتند. مابقی کودکان، یعنی ۸۴ نفر بقیه، مبتلا به معلولیت گفتاری جزئی تشخیص داده شدند و برآورد میزان رواج آنان حدد ۲ تا ۳ درصد کودکان مدرسه ای اعلام شد. سیلوا (۱۹۸۰) در گزارش خود از ۹۳۷ کودک 3 ساله نیوزلندی متذکر میشود که ۸٪ آنان به طور چشمگیری به تاخیر زبان، خواه زبان بیان (۲٪) یا زبان درک (۳٪) و یا هر دو 3٪ مبتلایند. در این گزارش با ثبات ترین رقم، مربوط به اختلال تاخیر در زبان بیان و درک هر دو بود که درصد بالایی از کودکان عقب مانده ذهنی یا در مرز عقب ماندگی ذهنی را در بر می گرفت.
منبع: اختلالهای رشد زبان (ویرایش دوّم)، کاترین آدمز، بتی بایرز براون و مارگات ادواردز، ترجمه: دکتر محمدتقی منشی طوسی، دانشگاه امام رضا (علیه السلام)، صص26-24، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1385
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}