اصول معرفت شناختی تعلیم و تربیت
قابل ذکر است که بسیاری از نوآوریهای علمی، نتیجه همین دقت در بدون توضیح ماندن جنبههایی از امر مورد مطالعه است.
ارتباط با امر مورد مطالعه
با توجه به مبنای اکتشافی بودن علم، می توان از اصل «ارتباط با امر مورد مطالعه» سخن گفت. اگر علم، ماهیت اکتشافی دارد و ناظر به پرده برداری از واقعیت معینی است، بنابراین در تعلیم و تربیت، هنگامی علم در اختیار شاگرد قرار میگیرد که وی اطلاعات دریافت شده را در ارتباط با امر مورد مطالعه ببیند و در پرتو آن اطلاعات، پدیده مذکور را بهتر بشناسد.طبق این اصل، باید اطلاعاتی که در ضمن دروس مختلف به دانش آموزان عرضه می شود، در بستر ارتباط آنان با پدیده مورد نظر به آنان داده شود. در غیر این صورت، اطلاعات درسی به صورت مدار بسته ای در می آید که فرد بدون توجه به امر مورد مطالعه، به آموختن آنها می پردازد. این امر در بدترین شکل، منجر به حافظه گرایی و در بهترین شکل، منجر به فهمی بریده از واقعیت و راکد خواهد شد. در حافظه گرایی، مطلوب معلم و شاگرد، تکرار طوطی وار اطلاعات است و در فهم بریده و راکد، آنان از دریافت این نکته عاجز می مانند که علم، پرتوی بر یک واقعیت (معلوم) است.
ارتباط با پدیده مورد نظر، تنها با ذکر نام آن برقرار نمی گردد. معلم تنها با بیان این که درس امروز درباره... است» نمی تواند شاگرد را به طور مؤثر با پدیده مورد بحث در ارتباط قرار دهد. بلکه برای این مقصود، شاگرد باید قبل از دریافت اطلاعات درسی درباره آن پدیده، در معرض جلوه های مختلفی از آن قرار گیرد، یعنی آن را چون پدیده ای مجهول ملاحظه کند. این ملاحظه، تنها به صورت ارتباط مستقیم نیست که ممکن است همواره میسر نباشد بلکه می تواند به کمک گزارشهای تصویری و حتی گزارش کلامی صورت پذیرد.
در این جا منظور از برقراری ارتباط، تنها ایجاد انگیزه در دانش آموزان برای توجه به درس نیست بلکه مقصود آن است که وی به ماهیت اکتشافی علم توجه یابد و ببیند که چگونه پدیده مجهولی که وی در ارتباط با آن قرار گرفته، به کمک اطلاعات درسی مورد شناخت قرار می گیرد. یکی از نتایج مهم این ارتباط آن است که اگر جنبه هایی از پدیده مورد نظر، از دید نظریه توضیح دهنده آن مخفی مانده باشد، این امکان برای دانش آموز فراهم می آید که با توجه یافتن به آن جنبه ها، در توانایی اکتشافی نظریه مذکور تردید کند. به عبارت دیگر، همواره باید علم با معلوم یا واقعیت مورد مطالعه سنجیده شود و مشخص گردد که آیا علم، آن را به دام انداخته است یا همچنان دست یا پایی از شکار، بیرون از دام نظریه قرار گرفته است.
قابل ذکر است که بسیاری از نوآوریهای علمی، نتیجه همین دقت در بدون توضیح ماندن جنبههایی از امر مورد مطالعه است. این خصیصه اکتشافی علم و به تعبیر دیگر، قدرت و تعیین کنندگی معلوم است که به چنین نوآوریهایی دامن زده است. آنچه امکان چنین دقت هایی را برای دانش آموز فراهم می آورد، ارتباط یافتن وی با پدیده مورد مطالعه است، درحالی که اگر درس به صورت اطلاعات بریده و راکد عرضه شود، این امکان، پیشاپیش نقض شده است.
تکیه بر شواهد
این اصل با نظر به مبنای دوم، یعنی ویژگی مطابقت علم با واقع مطرح می شود. اگر علم از خصیصه مطابقت با واقع برخوردار است، آموختن علم در گرو آن خواهد بود که فرد از این مطابقت باخبر شود و آنچه که این امر را میسر می کند، ملاحظه شواهد و قراین واقعی است.با توجه به این اصل، تعلیم و تربیت باید همواره با تکیه بر شواهد صورت پذیرد. بسنده کردن به تکرار مضمون علم برای دانش آموزان، بدون توجه دادن آنان به جانب واقعیت و آشکار کردن وجه مطابقت علم با واقع، علم آموزی نیست بلکه همان طور که در اصل نخست بیان شد، انتقال اطلاعات بسته و منقطع از واقعیت است. قابل ذکر است که در اصل نخست، ارتباط با واقعیت مورد نظر بود، اما در این جا مطابقت با واقعیت مطرح است و از همین رو باید به شواهدی توجه نمود که حاکی از مطابقت علم با واقع است.
به کارگیری این اصل در تعلیم و تربیت ایجاب می کند که همواره دادوستد دانش، همراه با پشتوانه آن یعنی شواهد صورت پذیرد. معلمی که در مقام دادن علم است، باید آن را با پشتوانه شواهد مطرح کند؛ شاگردی که در مقام گرفتن علم است، باید آن را با پشتوانه شواهد طلب کند؛ بار دیگر، هنگامی که معلم در مقام بازستاندن علم یا ارزشیابی شاگرد است، باید از وی شواهد و قراین بخواهد و به دیدن یا شنیدن مضمون اصلی علم اکتفا نکند.
استمرار در عرضه یا طلب شواهد در جریان تعلیم و تربیت، نتایج بسیار مهمی به دنبال دارد. نخست این که معلم را از تحکم دور نگاه می دارد، زیرا وی استواری و اعتبار گفتههای خود را نه وابسته به خود بلکه در گرو شواهدی می بیند که در اختیار اوست. دوم اینکه شاگردان از تقلید و سطحی نگری، بیشتر مصون خواهند بود زیرا همواره دلیل طلب می کنند و میزان اعتبار هر سخنی را به اندازه شواهد پشتیبان آن ارزیابی می کنند. سوم این که امکان بازشناسی دانش های کاذب را فراهم می آورد. اگر بیان و بررسی شواهد همواره در ارتباط با علم، مورد توجه قرار گیرد، ضعفهای پنهان در شواهد آشکار خواهد گردید و به این ترتیب، آنچه به صورت نادرست مطابق با واقع انگاشته شده بود، مورد بازشناسی قرار خواهد گرفت.
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد أول، خسرو باقری، صص 191-189، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1389
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}