بعد از پیروزی انقلاب شاید این‌گونه پنداشته می‌شد که اسلامیت و جمهوریت در تمام عرصه‌ها و شئونات فرهنگی-اجتماعی ازجمله سینما، به منصه ظهور بنشیند. غافل از آنکه برای داشتن سینمایی اسلامی، انقلاب لازم بود اما کافی نه. اگر بخواهیم نگاه دقیقی به تاریخ سینمای بعد از انقلاب بیاندازیم به‌وضوح درمیابیم که آنارشیسم موضوعی، مضمونی و ساختاری، گوی سبقت را از سیاست‌گذاری کلان، ربوده و نوعی بی‌برنامگی را در مدیریت سینمای ایران به ارمغان آورده است. البته که همواره سعی شده است در مدیریت سینما از فرم هالیوودی فاصله گرفته شود اما در پس این ظاهر به‌ظاهر اسلامی، ارزش‌های هالیوودی روزبه‌روز در حال رشد زیرپوستی است. رشدی که حالا بعد از گذشت چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی، روزنه و مجالی برای عیان شدن پیداکرده و گاه در قالب طنز، گاه در قالب بیان ضعف‌های اجتماعی و... رخ‌نمایی می‌کند.

به نظر می‌رسد عمده دلیل این دوگانگی حقیقت و واقعیت، این است که ذهن و جان سینماگران ما گوش درگرو مبانی طبیعت‌گرایانه هالیوود دارد. ازاین‌روی با تمام لطایف و ظرایف، خواسته و ناخواسته تمام سیاست‌های دست‌وپاشکسته کشور در عرصه سینما (اعم از ممیزی و...) را دور زده و خیلی نرم، پیام خود را به کرسی تولید می‌نشانند. فی‌المثل، امروزه ما شاهد تولیداتی هستیم که اگرچه سروشکلی هم‌راستای با شئونات و سیاست‌های حاکمیت اسلام دارند اما در باطن همان فیلم فارسی‌هایی هستند که بعد از پیروزی انقلاب، با خواست مردم از این خانه بیرون رانده شدند. شاید کسی بگوید: ای آقا! شما هم زیادی بدبین هستید. اوضاع به این وخامتی که می‌گویید نیست! اما باید به این نکته توجه نمود که تَولّد تولیداتی بافرم، محتوا و پیام گند آلود سینمای حارم[1] یا همان فیلم فارسی (به هر میزان که باشد) درواقع این پیام را برای سینماگران داخلی و خارجی در پی دارد که احکام دینی اسلام، یک دسته قوانین پوک و توخالی است که تنها دغدغه ظواهر را دارد؛ حال‌آنکه باور ما این است که تک‌تک احکام دینی پشتوانه عظیمی از مبانی عقلی را در خود نهادینه دارد.
 

پدیده حارم اسلامی

حارم یکی از ژانرهای پرمخاطب سینماست که جذابیت‌های جنسی و خشونت، دو مؤلفه اصلی آن را تشکیل می‌دهند. تأکید این سبک بر توصیف روابط جنسی غیرمعمولی‌ای چون روابط مثلثی است. در تولیدات این ژانر، شخصیت مرد داستان توسط سه نفر یا بیشتر از افراد جنس مخالفی که مایل به برقراری رابطه با او هستند احاطه‌شده‌ و تمام هدف زنان فیلم تصاحب کردن شخصیت مرد فیلم است؛ و در راه رسیدن به این هدف از هیچ عشوه و بدن نمایی و... دریغ ندارند.

در ایران اما (خصوصاً در دهه اخیر) مختصات این ژانر متفاوت است. فیلم‌های حارم ایرانی، معمولاً از کاراکترهایی با پوشش کامل و البته غیر عفیفانه برای پیشبرد هدف خود بهره می‌برند. روند روابط در این تولیدات از یک مرد و دو زن آغاز شده و امروز به یک مرد و چند زن ارتقاء یافته است. تولیداتی چون مردان مریخی زنان ونوسی، پوپک و مش ماشالله، زندگی خصوصی، تگزاس، هزارپا، رحمن هزار و چهارصد، ایکس‌لارج و... که در زیر کاور و پوشش طنز و شادی، س.ک.س کلامی، رقص، عشوه، بدن نمایی و... برای مخاطب خود به ارمغان می‌آورند. به‌عنوان‌مثال در فیلم مردان مریخی زنان ونوسی چند زن به همراه یک مرد به‌عنوان تورلیدر به سفر اروپا می‏روند و در اینکه از او دلبری کنند با یکدیگر مسابقه‌ای پنهان دارند؛ و یا همچنین درصحنه‌ای از فیلم عرق سرد بازیگر زن فیلم با نحوه مسواک زدن خود، رابطه جنسی دهانی شب قبل را القاء می‌کند. در فیلم هزارپا که جزو پرفروش‌ترین تولیدات سینمای پس از انقلاب به شمار می‌رود صحنه‌ای وجود دارد که بازیگر مرد فیلم (عطاران) دمر خوابیده است و منتظر آمپولی است که خانم پرستار چاقی می‌خواهد به او بزند؛ عطاران از بزرگی آمپول ترسیده و می‌گوید: این چرا اینقدریه؟ زن جواب میدهد: این اولین آمپوله مشترکمونه!. این چند نمونه مشتی از خروارها صحنه‌های جنسی‌ای است که در تولیداتی از این دست به‌وفور یافت می‌شود. تولیداتی که گرچه به‌ظاهر قوانین کشور را نقض نکرده‌اند اما درواقع هدفشان شکستن تابوی فرهنگ دینی در جامعه است. البته این اتفاق خیلی هم نگران‌کننده نبود اگر شرایط بد اقتصادی و خیلی عوامل دیگر، مخاطبان این تولیدات را که معمولاً طنز نیز هستند را افزایش نمی‌داد؛ بنابراین؛ آنچه نگران‌کننده است، آثار زیان‌بار ابتذال موجود در این آثار است. ابتذال و فحشای پنهانی که به‌صورت بسیار وقیحانه سلامت اخلاقی جامعه را تهدید می‌کند. هنجارشکنی‌ای که با چاشنی سرگرمی و حس برانگیزی‌ (که جزو ذاتیات سینماست) می‌تواند بی‌بندوباری و اپیکوریسم را در ذهن مخاطبین خود جا ساز کرده و باورهای او را دستخوش تغییر قرار دهد. اتفاقی که نه‌تنها زیبنده فرهنگ جامعه ما نبوده بلکه جبران آن بسیار زمان‌بر و هزینه بردارد خواهد بود.

البته هدف از بیان این مطالب، سیاه نمایی و بیش‌ازحد بزرگ نشان دادن مشکل نیست؛ اگرچه عمق اثرگذاری از پس تحریک احساسات و هیجانات قابل‌انکار نیست اما نباید از این نکته غافل بود که اگر روال تولیدات به همین منوال پیش برود، سینما روزبه‌روز از اهداف و ارزش‌های انقلاب دور و به ارزش‌های لیبرال نزدیک خواهد شد؛ و این دوری و نزدیکی پیامدهای زیادی در جامعه خواهد داشت.
 

گروکشی برای جذب مخاطب

البته تمام ایراد و اشکال این محصولات، ترویج بی‌بندوباری و لذت‌گرایی صرف نیست؛ بلکه این تولیدات از اساس نه‌تنها با دین بلکه باانصاف و انسانیت در ستیز و تعارض‌اند. به عبارتی، این تولیدات مبتذل که خاستگاهشان سینمای هالیوود است و متأسفانه مخاطب فروانی نسبت به سایر تولیدات سینمایی دارند، با اتکا بر ضعف‌ها و نیازهای بشری درصدد جذب تماشاگر و روشن نگه‌داشتن چراغ گیشه سینما است. اتفاقی که به جرأت می‌توان آن را پست‌ترین نوع کسب درآمد دانست. کسب درآمدی که عنوان به گروکشی فیلم‌ساز برای جذب مخاطب، تطابق بیشتری با آن دارد؛ در همین راستا، برخی این‌گونه پنداشته‌اند که توجه به ضعف‌های بشری از لوازم ذاتی سینماست. به عبارتی رسالت اصلی سینما فریب تماشاگر و بیرون بردن او از واقعیت زندگی خود است. غافل از اینکه سینمایی با این مبانی نه مورد رضایت اسلام است و نه مورد استقبال مردم که اگر جز این بود، سینمای بی‌بندوبار و ورشکسته قبل از انقلاب با همان سرعت به فعالیت خود ادامه می‌داد.
 

باید‌های سینمای اسلامی

برخلاف تلقی غلطی که بیان شد، در سینمایی مورد استقبال و هم‌تراز مبانی جمهوری اسلامی، هدف رشد و تعالی انسان است؛ و این مهم از رهگذر جبران و تکامل نیازها و ضعف‌هاست نه برافروختن آتش آن‌ها؛ اسلام اجازه نمی‌دهد آزادی انسان ملعبه دست جذابیت‌های تکنیکی شود؛ چراکه خدا انسان را آزاد آفریده است و هرچه به هر میزان بخواهد اختیار انسان را برای انتخاب از او سلب کند در زمین استکبار و علیه انسانیت است. به‌عبارتی‌دیگر اسلام جذابیت را هدف نمی‌داند. از منظر دین مبین اسلام، جذابیت‌های مشروع توشه راهی هستند برای افزایش سرعت فهم مخاطب دررسیدن به هدف اصلی اثر که همان رشد عقل و انسانیت در جامعه است. چراکه سینما یک دانشگاه است؛ دانشگاهی که بناست از پس سرگرمی، رشد را برای مخاطب خود به ارمغان بیاورد. درست شبیه معلمی که برای تدریس خود از بازی و سرگرمی بهره می‌برد. شیوه‌ای که اثرگذاری آن از سایر شیوه‌های آموزش بسیار زیادتر است. ازاین‌رو؛ نمی‌شود منکر نقش و اهمیت سینما در رشد جامعه شد. لکن آنچه اهمیت دارد چگونگی پیمایش مسیر این رشد در جامعه است. به بیانی دیگر، وقتی بناست حاکمیت اسلام در جامعه سکه رایج باشد؛ هدف حاکمیت نیز باید همان هدف اسلام، یعنی رشد و سعادت بشر باشد. ازاین‌رو سینمای تراز انقلاب اسلامی نه باید و نه می‌تواند هدفی جز سعادت بشر داشته باشد.

البته نباید منکر این مسئله بود که سینمای ایران بعد از انقلاب، با تمام اتفاقات خوبی که در راستای رشد باورهای دینی در جامعه رقم زده است؛ در جهت اهداف و ارزش‌های بلند انقلاب اسلامی نبوده و نیست. شاید به همین دلیل است که تولیدات سینمایی ما معمولاً در زمین شبهات و هجمه‌ها علیه اسلام و انقلاب توپ می‌زنند. اتفاقی که سیاست‌ها نظارتی و آقابالاسری‌ای چون ممیزی و ندادن جواز اکران نیز نتوانسته مانع آن شود. به نظر می‌رسد راه‌حل این مشکل چیزی جز روشن کردن تکلیف سینما در جمهوری اسلامی نیست. باید روشن شود که ما به دنبال چه نوعی از سینما هستیم؛ سینمای بفروش مبتنی بر مبانی لیبرالیسم ازجمله س.ک.س و خشونت یا سینمای تعالی‌بخش و رشد محور با مبانی عقل و دین؟
 
 

پی‌نوشت

[1] ﺣﺎﺭﻡ ‏ Harem، نام یکی از ژانرهای سینمایی است. ﺍﯾﻦ ﻭﺍﮊﻩ ﺍﺯ ﺣﺮﻡ ﺳﺮﺍ‏یﻋﺮﺑﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺷﺎﻣﻞ ﯾﮏ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻣﺬﮐﺮ ﻭ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻣﻮﻧﺚ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺷﺨﺎﺹ ﻣﻮﻧﺚ ﺟﺬﺏ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻣﺬﮐﺮ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ می‌شوند. این نوع تولیدات در سینمای قبل از انقلاب با عنوان سینمای فیلم‌فارسی مطرح بوده است.