یکی از دشوارترین کارهای درمانگر زبان هنگام کار با کودکان خردسال پیش بینی آینده آن‌هاست که کدام کودک به آسیب‌های زبانی پیوسته و کدام یک به تاخیر زبانی زودگذر دچار می‌شود. اما تاکنون هیچ راه تایید شده درستی برای چنین پیش بینی قاطعی پیشنهاد نشده است. اگر برای شناسایی صحیح کودکانی که نیازهای دراز مدت دارند راهی وجود می داشت چندین منظور برآورده می شد: اول، شخص می توانست با اطمینان والدین را از آینده کودک آگاه سازد؛ دوم، نیازهای کودکان فورا برآورده می شد؛ سوم اصولا خدمات ضروری با دقت و صحت بیشتر، به آن‌هایی ارائه می‌شد که بیشترین نیاز را داشتند. در حال حاضر، شناسایی اولیه کودکان مبتلا به تاخیر زبان در درمانگاه های گفتار و زبان پس از یک دوره مشورت و بازنگری در گذشته کودک صورت می گیرد. اینک پرسش این است آیا در کتاب ها و مقاله های منتشر شده دلیل و نشانه‌ای مبتنی بر نتایج پژوهشی وجود دارد تا به فرایند تصمیم گیری درباره پیامدهای احتمالی در مورد این کودکان کمکی کند؟
 
نخست آن که، نتایج به دست آمده از مطالعه‌های خانوادگی حاکی است که به احتمال فراوان یکی از بستگان کودکی که به واقع مبتلا به آسیب زبان است به اختلال زبان مبتلاست. این موضوع به ویژه در مطالعات موردی مساله بسیار مهمی است، اما این ارتباط نشانه پیش یابی چندان معتبری نیست، چرا که در برخی کودکان مبتلا به آسیب دیدگی جدی زبان هیچ سابقه خانوادگی مشخصی دیده نمی‌شود. با این حال، چنین مساله‌ای در سال‌های بعد دوره کودکی می‌تواند بگونه ای معنی یابد. تالال و تاون سند Townsend، کورتیس Curtiss و والفک Wulfeck احتمال موفقیت کودکان مبتلا به آسیب زبانی خاص را که دارای سابقه خانوادگی مثبت هستند در آزمون‌های استانده پیشرفت تحصیلی در مقایسه با آن‌هایی که فاقد چنین سابقه مثبتی بودند کمتر می‌دانند. آیا ماهیت تاخیر زبان کمک میکند تا کودک مبتلا به آسیب دائمی زبان را از کودک مبتلا به آسیب گذرا بازشناسیم؟ وایت هرست و فیشل براین باورند که چنین است. در یک مقاله تاثیرگذار از اطلاعات به دست آمده درباره کودکان مبتلا به تاخیر رشدی زبان تیجه می گیرند اکثریت این کودکان تا رسیدن به ۵ سالگی در آزمون های زبانی، در محدوده بهنجار قرار می‌گیرند. افزون بر این آنان این دیدگاه را مطرح می‌کنند که کودک مبتلا به تاخیر زبان بیان از کودکی که به ترکیبی از مشکلات بیانی و زبان دریافت مبتلاست شانس بیشتری برای بهبودی دارد. پژوهش ثال Thal و همکارانش تا اندازه‌ای در جهت تایید نتایج به دست آمده از پژوهش وایت هرست و فیشل حرکت می‌کند.
 
ثال، توبیاس و موریسون  مطالعه گروه شناسایی شده توسط ثال و بتیز در سال ۱۹۸۸ را که دچار تاخیر تکلم بودند پی گرفتند. آنان دریافتند تعدادی از آزمونی های اصلی گرفتار مشکلات مهارت های زبانی بودند، اما تعدادی از آن‌ها بواقع دچار تاخیر زبانی شده بودند. در بررسی های اولیه از توانایی استفاده از ایما و اشاره (که می‌توان آن را مهارتی نمادین به حساب آورد) زیر گروه اخیر، در مقایسه با گروهی که بهبودی یافتند، ضعیف تر عمل کردند. این گروه همچنین در درک کلامی بصورت چشمگیری با تاخیر روبرو بودند. پژوهش ثال و مطالعه الیس وایزمر مورای - برانچ و میلر هر دو حکایت از این دارد که اندازه های اولیه (میانگین طول پاره گفتار) کمکی به پیش بینی تاخیر زبانی پیوسته نمی کند. در مورد نتایج به دست آمده توسط وایت هرست و همکارانش نمی‌توان تردید کرد. با این حال، این نتایج به دو دلیل کمی خطرناک به نظر می آید. نخست آن که در مقام درمانگر می دانیم در موارد فردی باید همیشه اولویت ها را در نظر داشت؛ دیگر آن که پذیرش این شیوه اولویت بندی از چنین مطالعه‌های گروهی کاری عاقلانه نیست. مطالعات گروهی نتایج فردی را مخدوش می کند. می دانیم این پدیده تنها به آسیب شناسی زبان محدود نمی‌شود و زمینه های مرتبط دیگر چون نارساخوانی، نیز سال‌های متمادی با مشکل پیش بینی وضعیت آینده کودک روبرو بوده است. در اینجا تناقضی نیز وجود دارد. متداول ترین آسیب پیوسته زبانی خاص، اختلال واجی - نحوی یا اختلال زبان بیان است. حال پرسش این است که کودکان مبتلا به این اختلال در طول سال‌های پیش از مدرسه به چه شباهت دارند؟ آیا این کودکان به تاخیرهای زبان بیان که وایت هرست و فیشل آن‌ها را گذرا می دانند دچار نمی شوند؟ بجاست تا درباره این ادعاها بسیار با احتیاط عمل کنیم.
 
بی تردید وایت هرست و فیشل به همان واقعیت هایی دست یافته بودند که پیشتر بیشاپ و ادمونسون پی برده بودند، و آن این که تاخیر زبان اکثر کودکانی که زودشناسایی می شوند، بهبود می یابد و آنان می توانند بطور طبیعی از زبان استفاده کنند. با این حال می دانیم اختلال برخی کودکان مبتلا به تاخیر خاص زبانی ادامه می یابد و در سال های مدرسه همچنان گرفتار آسیب زبانی یا مشکلات یادگیری خواهند بود (وایت هرست و فیشل ۱۹۹۴)، و نیازهای آنان بندرت با خدمات موجود برآورده می‌شود. بیشاپ و ادمونسون تمامی کودکان پیش مدرسه ای را که طی یک دوره زمانی به درمانگران زبان و گفتار مراجعه کرده بودند مورد بررسی قرار دادند. در صورتی که تمامی این کودکان به مداخله های درمانی دراز مدت نیازمند بودند بایستی امکانات، خدمات درمانی زبان و گفتار بصورت تصاعدی افزایش می یافت. آیا در کودکان پیش دبستانی شاخص هایی وجود دارد که با اطمینان روشن کند آنان دچار آسیب دائمی شده‌اند یا خیر؟ بیشاپ و ادمونسون دریافتند یکی از عوامل موثر در پیش بینی مهارت زبانی در دوره های بعدی قصه گویی است. آنان همچنین دریافتند وجود آسیب‌های مجزا مثلا در تولید واج‌ها برای پیش بینی وضعیت کودک در آینده بسیار موثرند؛ در حالی که مهارت های ناقص غیر کلامی که با یکدیگر مرتبط هستند در پیش بینی کمک چندانی نمی کنند. استارک و تالال داده‌های ۶۳ کودک مبتلا به آسیب زبانی خاص را تحلیل کردند و پی بردند میان اندازه های زبانی و نمرات به دست آمده از فعالیت های حرکتی ادراکی، از جمله درک کلامی و مهارت های حرکتی، رابطه موثری وجود دارد.
 
 سومرز با هدف پیش بینی توانایی‌های زبانی کودکان مبتلا به تاخیرهای رشدی (نه الزاما تاخیر زبانی خاص) پژوهشی را آغاز کردند و نتیجه گرفتند که رشد زبان با سن عقلی و مهارت‌های حرکتی و نیز سایر عوامل رابطه نزدیکی دارند. بطور خلاصه، شرایط و نتایج پژوهشی در حال حاضر نشان می دهد که پیش بینی وضعیت زبان در کودک در بدترین شرایط هنگامی است که وی دارای ویژگی های زیر باشد: 1- ضریب هوشی پایین یا در خط مرزی ۲- ضعف در مهارت بازگویی قصه ۳- ضعف در درک یا مهارت های نمادین ۴- سابقه خانوادگی مشکلات زبان گفتار نتایج بهتر را می‌توان برای کودکی پیش بینی کرد که دارای ویژگی های ذکر شده باشد. 1. ضریب هوشی بهنجار یا بالاتر ٢. مشکلات زبانی مشخص، معمولا در نظام آوایی زبان ٣. درک بهنجار / داشتن مهارت های نمادین ۴. نداشتن زمینه مشکلات زبانی در سابقه خانوادگی
 
منبع: اختلال‌های رشد زبان (ویرایش دوّم)، کاترین آدمز، بتی بایرز براون و مارگات ادواردز، ترجمه: دکتر محمدتقی منشی طوسی، دانشگاه امام رضا (علیه السلام)، صص68-65، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1385