بحث درباره محیط چند فرهنگی در مقایسه با موضوع طبقه اجتماعی در میان گفتگوهای تخصصی آسیب شناسان زبان و گفتار درمان ها از جذبه بیشتری برخوردار است. صحبت درباره طبقه اجتماعی در دهه ۱۹۶۰ هنگامی که نظریه های برنشتاین بگونه ای وسیع مطرح بود و بصورتی گسترده تعبیرهای غلطی از آن ارائه می‌شد کانون توجه محافل علمی بود. بدین ترتیب این احتمال در نظر گرفته شد که کودکان طبقه کارگر در مقایسه با کودکان طبقه متوسط که در سال‌های شکل گیری عمر خود با زبان غنی تر و رسمی تری تماس دارند، در مورد رشد زبان در شرایط نامناسبتری قرار دارند. این مساله تا اندازه ای به این دلیل مطرح بود که قطع نظر از سابقه و طبقه اجتماعی کودک، افرادی که وی را آموزش می دادند احتمالا از متخصصان طبقه متوسط اجتماع بودند. از این رو اعتقاد بر این بود آن‌هایی که به طبقه متوسط تعلق دارند پیش از شروع آموزش از امتیاز مهمی برخوردار بوده اند. بطور کلی تصور برخورداری از تاثیر دائمی این امتیاز، یا تفاوت اولیه زبان از بین رفته است. با این حال، کودکانی که از تحریک زبانی لازم به صورت تشویق اطرافیان و غنای محیطی محرومند احتمالا در فراگیری زبان از همسالان برخوردار از این امتیاز کندتر خواهند بود. این مساله هنگامی که بحث ابزارهای تقسیم بندی زبان کودکان مطرح است اهمیت می یاید.
 
 بطور کلی گفته می‌شود کودکانی که برای صحبت با بزرگسالان فرصتی نمی یابند یا آن‌هایی که برای جلب توجه بزرگسالان باید پیوسته در رقابت با دیگران باشند، ممکن است در فراگیری زبان کند باشند. شواهد به دست آمده از مطالعات دوقلوها ساویک کتاب ها و مقاله های مربوط به محرومیت اجتماعی حکایت از این مساله دارد. یکی از متغیرهای مطالعات انجام شده درباره تاخیر زبان، شمار کودکان زیر ۱۸ سال در منزل است. ادوادز. ام (۱۹۸۴) در مطالعه چند مرکز درمانی در بریتانیا پی برد تعداد کودکان دارای یک یا چند خواهر یا برادر در نمونه آماری وی، در مقایسه با توزیع بهنجار جمعیت بیشتر بود. خردسال ترین فرزند خانواده، بیشترین تعداد مراجعه به مرکز درمانی را تشکیل می داد. این یافته در مسائل مربوط به تمامی گروه‌های سنی 3-6 سال جمعیت آماری او ثابت بود. مطالعه او در این باره که مراجعات به مراکز درمانی، بیشتر از خانواده های تک سرپرست است یا خانواده‌هایی که مادر در خارج از خانه کار میکند اطلاعاتی به دست نمی‌دهد. با توجه به نبود اطلاعات از مورد تربیت مراقبت از کودک، از این یافته ها نمی‌توان به نتیجه روشنی دست یافت. جنبه دیگر مورد علاقه پژوهشگران هماهنگی میان مادر و کودک در رشد و به کارگیری شگردهای زبانی است. برونر از چند کار پژوهشی پیشتر انجام شده در مورد فراگیری زبان یاد می کند. وی در پژوهش خود از مادر در مقام فردی یاد می‌کند که می کوشد با بهره گیری از شیئی یا فعالیتی توجه کودک را جلب کند. ما در این وجه مشترک بین خود و کودک را کانون فراگیری زبان کودک قرار می دهد، آن را نام می برد و درباره آن توضیح می دهد. رشد این رفتار چارچوب و اساس فراگیری زبان را در کودک شکل میدهد و بدین ترتیب کودک بر اشکال مختلف زبانی مسلط می‌شود تا بدین وسیله بتواند تجربه های خود را با دیگران در میان بگذارد. برونر براین باور است که وجود یک شبکه زبانی حمایتی پیچیده یا نظام حمایتی زبان به کارگیری ابزارهای زبانی را که بطور ژنتیکی در شخص به ودیعه گذارده شده ممکن می سازد.
 
در مورد تاثیر مادر در تسهیل رشد زبان در کودک، مطالب بسیاری نگاشته شده است. شماری از مطالعات اسنو Snow، نشان داده اند چگونه مادر گفتار خود را با توانایی های در حال رشد کودکان که بتدریج در حال فراگیری زبان هستند هماهنگ میکند. آنان زبانی را به کار می گیرند که از نظر نحوی ساده است، پر از حشو است و از بعد معنایی با موضوع های مورد علاقه کودکان خردسال مرتبط است. این زبان ساده شده را زبان کودکانه می نامند. برخی محققان با این نظر که کودکان در واقع از داده های زبانی ساده شده، زبان را فرا می گیرند موافق نیستند، گلیتمان Gleitman، نیوپورت Newport و گلیتمان. به عوض گفته می‌شود زبان در بهترین شکل خود با استفاده از داده هایی که نمایانگر دامنه و پیچیدگی های نظام زبانی است فراگرفته می‌شود. پژوهشگران دیگر (فرو Furrow و نلسون Nelson ۱۹۸۶) دیدگاهی کاملا مخالف دارند. پیداست بحث در این باره از حوزه کار علمی آسیب شناسی زبان و گفتار درمانگر فراتر می رود زیرا هر دو آنان به جنبه های علی و تاخیری زبان توجه دارند. در برخی پژوهش ها نشان داده شده است که واکنش والدین در برابر کودکانی که بخوبی و با مهارت سخن می گویند و آن‌هایی که در این کار تبحر و مهارت کافی ندارند متفاوت است. کودکان معلول که قادر نیستند منظور خود را با علامت منتقل کنند یا با زبان آن را برسانند نمی‌توانند واکنش بزرگسالان را برانگیزند. بدین ترتیب با قطع یا نبود ارتباط کافی بین آن‌ها رشد زبان نیز متوقف خواهد شد. با این حال، آنچه گفته شد بدین معنی نیست که کودکان بهنجار ممکن است به این علت که مادرانشان بدرستی با آن‌ها صحبت نمی کنند به کاستی زبان دچار شوند. در مورد عوامل تاخیر زبان، بدون توجه به موارد شخصی و فردی کودک، نظرها و تصورات بسیاری وجود دارد. مساله سبک زبان و هماهنگی سبک هنوز در پژوهش های مرتبط با درمان زبان جایی نیافته است. متخصصان بالینی در انجام امور جاری، بطور معمول و متداول، تحلیلی از زبان بزرگسالانی که با کودکان و فرزندان خود در تعامل هستند به دست نمی‌دهند.
 
می‌توان امیدوار بود در بررسی‌های آینده تاکید بیشتری بر تعامل میان والدین و کودکان در فراگیری زبان صورت گیرد. کونتی - رامزدن توجه خود را به اهمیت تحلیل تعامل میان کودک و دیگران معطوف میکند. وی بر این باور است در صورتی که قرار باشد تصویری واقعی از فرایند یادگیری زبان در کودک به دست دهیم باید به تحلیل تعامل کودک و دیگران، آنگونه که در محیط روی می دهد توجه کنیم، و اهمیت آن را دریابیم. بدین ترتیب، چنین تحلیل هایی می‌تواند به درمان تعامل زبان منتهی شود که در آن هر یک از طرفین تعامل سهمی خواهد داشت.
 
منبع: اختلال‌های رشد زبان (ویرایش دوّم)، کاترین آدمز، بتی بایرز براون و مارگات ادواردز، ترجمه: دکتر محمدتقی منشی طوسی، دانشگاه امام رضا (علیه السلام)، صص65-63، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1385