مسئله مهمی که در خصوص ارزش‌های تعلیم وتربیت  مطرح است، مطلق یا نسبی بودن آنهاست که با ثبات یا تغییرپذیری ارزشها نیز در ارتباط است. مطلق بودن ارزش‌های، ثبات کامل آنها را در موقعیت‌های مختلف در پی دارد، چنان که غیرمطلق بودن ارزش‌ها محدود بودن به موقعیت‌ها و در نتیجه، تغییرپذیری را به دنبال خواهد داشت. 
 
در دیدگاه اسلام، با نظر به آنچه در باب ارزش‌های گفته شد، اعتقاد به مطلق بودن پاره‌ای از ارزش‌های وجود دارد. خداوند که از حیث وجودی، خیر بنیادین محسوب می شود، خود چون بنیاد خیر در نظر گرفته می شود و در ارزشمندی، مطلق است. به تبع آن، ایمان به خدا نیز از ارزشمندی مطلق برخوردار است و ارزش آن، به هیچ وجه تحت تأثیر چیز دیگری قرار نخواهد گرفت و تعطیل یا نقض نخواهد شد.
 
از ارزش‌های مطلق که بگذریم، در حیطه ارزش‌هایی غیرمطلق، دو نوع ارزش متفاوت در نظام ارزشی اسلام و متون اسلامی مطرح شده است: ارزش‌هایی مشروط و ارزش‌های متغیر.
 
ارزش‌هایی مشروط، محدود و مقید به حدود خاصی هستند. این ارزش‌های در محدوده حدود خود صادقند و بیرون از آن محدوده برقرار نخواهند بود. به این معنا می توان این ارزش‌های را نسبی دانست زیرا آنها نسبت به حدود خود، از ارزش برخوردارند. اما نسبی بودن در این جا با نوعی از ثبات قابل جمع است. این ارزش‌های مادام که در حدود خود قرار دارند، از ثبات برخوردارند و می توانند در بستر زمان، همچنان دوام داشته باشند. چنین نیست که این ارزش‌های با گذشت زمان رنگ ببازند. تغییر آنها تنها هنگامی رخ می دهد که از محدوده خود درگذرند. به طور مثال، راستگویی یک ارزش مطلق نیست بلکه ارزشی محدود و مقید است. چنان نیست که در هر شرایطی، بدون استثنا راست گفتن ارزشمند باشد بلکه در جایی که راست گفتن موجب از میان رفتن ارزش بالاتری، چون جان انسانی بی گناه می شود، دیگر ارزشمند نیست و برقرار نخواهد بود. با این حال، راستگویی مادام که در محدوده خاص خود مطرح باشد، همواره در بستر زمان ثابت خواهد بود.
 
بسیاری از ارزش‌هایی اخلاقی در نظام ارزشی اسلام، از این نوعند. به طور مثال، می توان از این موارد نام برد: احسان به والدین، اکرام بستگان، مخفی داشتن زهد و انفاق ، آغاز نکردن به جنگ قبل از تبیین حق برای جناح خصم ، و در صورت پیروزی در جنگ، خودداری از حمله به فراریان، آسیب رساندن به درماندگان و زخمی ها و آزار رساندن به زنان هرچند ناسزا گویند و به رهبران دشنام دهند. همه این امور، محدود به حدودی هستند که در ورای آن صادق نمی باشند. اما چنین نیست که این حدود، حدود تاریخی باشد؛ مانند اینکه تصور کنیم احسان به والدین متعلق به دورانی بوده که خانواده ها شکل سنتی داشته و ممکن است روزگاری فرا رسد که دیگر احسان به والدین ارزشمند نباشد.
 
نوع دوم از ارزش‌هایی غیر مطلق، ارزش‌هایی متغیر است. این ارزش‌های در بستر زمان دگرگون می شوند و بنابراین اعتبارشان تاریخی است. پاره ای از ارزش‌هاییی که در متون اسلامی مطرح شده، از این نوع است و بیانگر آداب مطلوب زمان معینی است. به طور طبیعی، این ارزش‌های نسبی اند و تنها در زمان خود اعتبار داشته اند و با سپری شدن آن، ارزشمند نخواهند بود. یک نمونه بارز از این موارد، در پاسخ حضرت امیر (علیه السلام) به کسانی ملاحظه می شود که درباره این سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از وی سؤال نمودند: «رنگ سفید موی را تغییر دهید و خود را همانند یهودیان مسازید». ایشان در پاسخ گفتند: «این سخن را رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) زمانی فرمود که مسلمانان اندک بودند، اما اکنون که دائرۂ اسلام فراخ گردیده و دین استقرار یافته، هر کس به اختیار خود است».
 
 به عبارت دیگر، مطلوب بودن موی رنگین، ناظر به اقتضای معین زمانی بوده است. بر همین قیاس است اصل عدم برائت به هنگام غلبه فساد ، به این بیان که تنها در زمانی که فساد غلبه دارد، باید به هر کسی سوء ظن داشت. اما با سپری شدن چنین شرایط زمانی، دیگر اصل مذکور صادق نخواهد بود. همچنین است دستور به عرضه تصویری خنثی از خود به محیط، در زمانی که فتنه ها از هر سو سر برآورده است و یا مخفی کاری در مورد اموال، روابط با دیگران و افکار و عقاید. این گونه ارزش‌های و آداب و اخلاقیات محدود به حدود زمانی خاص خود است که با سپری شدن آن، دیگر جاری و ساری نخواهد بود.
 
بازشناسی ارزش‌هایی متغیر و برنیامیختن آنها با ارزش‌هایی ثابت (اعم از مطلق و مشروط) بسیار مهم است زیرا در غیر این صورت ارزشی که تنها اعتبار تاریخی داشته، به همه موقعیت ها تسری داده می شود و به طور طبیعی مشکلاتی را به بار می آورد. به طور مثال، می توان به سخن مدکور،مبنی بر اینکه ممنوعیت دیر آمدن دختر به خانه، ناظر به یک ارزش اسلامی ثابت است، اشاره کرد و آن را نمونه ای از همین تعمیمها دانست. زود یا دیر آمدن دختر به خانه، برحسب امنیت اجتماعی، مطلوب یا نامطلوب خواهد بود و چنین نیست که این امر، ناظر به ارزشی ثابت باشد.
 
همچنین تفکیک میان ارزش‌هایی مشروط و متغیر نیز لازم و ضروری است. این تفکیک ما را از مغالطه مهمی بر حذر خواهد داشت؛ مغالطه ای که از برآمیختن امر محدود» و امر «متغیر» به ظهور می رسد. هر امر محدودی، به لحاظ زمانی متغیر نیست. هرچند ارزش‌هایی فرعی، همه به ضرورت محدودند، اما همه به ضرورت متغیر نیستند. تنها ارزش‌هایی متغیر در بستر زمان دگرگون می شوند، اما ارزش‌هایی مشروط از این حیث ثابتند. حاصل این تفکیک، آن است که مقام ارزش‌هایی فرعی، درست تر شناخته می شود و جایگاه آنها در نظام ارزشی و اخلاقی استوارتر بنا می گردد، زیرا در این صورت ارزش‌هایی اخلاقی فرعی در عین محدودیت، ماندگار بوده و به رغم گذشت زمان و تغییر سبک های زندگی، ثابت می باشند.
 
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد أول، خسرو باقری، صص212-209، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1389