زیباشناسی به طور سنتی با عنوان مطالعه زیبایی تعریف شده است. با وجود این، برخی از زیباشناسان که معتقد بوده‌اند مفهوم زیبایی نامعین و مبهم است، و لذا نامناسب برای مطالعه و بررسی می باشد، بیشتر به بررسی هنرهای گوناگون گرایش پیدا کرده اند و زیباشناسی را با عنوان مطالعه و بررسی هنر تعریف نموده اند. برخی دیگر نیز ترجیح داده اند که به هر دو یعنی زیبایی و هنر بپردازند؛ آنها این دو حوزه زیباشناسی را از همدیگر تفکیک کردند، اما هر دو را مورد مطالعه و بررسی قرار دادند.
 
هر یک از این دو مفهوم یعنی مفهوم زیبایی و هنر بدون شک دامنه و گستره متفاوتی دارد. زیبایی محدود به هنر نمی باشد، در حالی که هنر صرفأ پرداختن به زیبایی نیست. در برخی از دوره های تاریخ، یا ارتباط اندکی میان زیبایی و هنر بوده است و یا اصلا ارتباطی وجود نداشته است. قدما، هم زیبایی را مطالعه میکردند و هم هنر را، اما به عنوان دو چیز مجزا به آنها نگاه میکردند و در مرتبط کردن آن دو به همدیگر هیچ دلیلی نمییافتند.
 
از مطالعه و بررسی هنر، ایده های بسیاری درباره زیبایی به وجود آمد و از مطالعه و بررسی زیبایی ایده های بسیاری درباره هنر. تفکیک این دو برای اندیشمندان مدرن غیر ممکن است. اما در دوران باستان به طور مجزا به آن دو پرداخته می شد، گرچه در دوره های بعد آن دو به هم نزدیک شدند به طوری که بیش از همه به زیبایی هنری و جنبه هنری و جنبه زیباشناختی هنر توجه می شد. این دو گستره یعنی زیبایی و هنر به الحاق گرایش داشتند و البته این امر در واقع ویژگی تاریخ زیباشناسی است. یک زیباشناس می تواند یا به زیبایی و یا به هنر علاقه مند باشد، اما زیباشناسی به عنوان یک ذات، پژوهش و تحقیقی دوگانه است که هم مطالعه زیبایی و هم مطالعه هنر را در برمی گیرد. این نخستین ثنویت زیباشناسی است.
 
زیباشناسی مطالعه اشیاء زیباشناختی است؛ اما به هر صورت تجربه زیباشناختی ذهنی را نیز شامل میشود. مطالعه زیبایی عینی و آثار هنری رفته رفته به سوی مسائل ذهنی کشیده شد. شاید چیزی وجود ندارد که کسی آن را زیبا ندانسته باشد و چیزی نیز وجود ندارد که زیبایی اش انکار نشده باشد. بسته به رویکردی که فرد اتخاذ میکند، هم هر چیزی می تواند زیبا باشد و هم هیچ چیزی نمی تواند زیبا باشد. بنابراین، برخی از زیباشناسان به این نتیجه رسیده اند که خاستگاه رشته شان نه زیبایی است و نه هنر، بلکه تجربه زیباشناختی است یعنی واکنش زیباشناختی در برابر اشیاء، و این مناسب ترین موضوع زیباشناسی است. برخی نیز معتقد شده اند که زیباشناسی فقط عبارتست از مطالعه و بررسی تجربه زیباشناختی و زیباشناسی تنها زمانی می تواند یک علم باشد که رویکردی روان شناختی داشته باشد. اما این یک راه حل افراطی است: در زیباشناسی برای هر دو، مجالی وجود دارد: یعنی برای مطالعه و بررسی مسائل تجربه ذهنی و مسائل عینی. بنابراین در زیباشناسی دو خط کلی را برای تحقیق می توان یافت. این ثنویت و دوگانگی به اندازه ثنویت اول که به زیبایی و هنر می پرداخت گریزناپذیر است.
 

[ویژگی دوگانه زیباشناسی]

این ویژگی دوگانه زیباشناسی می تواند از طریق تضاد میان زیبایی مبتنی بر طبیعت و زیبایی مبتنی بر انسان نیز بیان شود. انسان به چندین طریق در زیباشناسی دخالت دارد: گاهی او زیبایی و هنر را می آفریند، گاهی آنها را ارزیابی و نقد میکند و گاهی به عنوان هنرمند، مخاطب، و یا منتقد در ساختن، دیدن ونقد آن مشارکت دارد.
 
شرکت کردن انسان در روند تولید، نظاره و نقد هنر نه تنها شرکت کردن یک فرد، بلکه شرکت کردن گروه‌های اجتماعی است. بنابراین زیباشناسی تا حدودی عبارتست از مطالعه و بررسی روانشناسی زیبایی و هنر و تا حدودی نیز جامعه شناسی زیبایی و هنر. این ثنویت، دوگانگی سوم زیباشناسی است.
 

زیباشناسی توصیفی و زیباشناسی تجویزی

بسیاری از کتاب‌هایی که درباره زیباشناسی می‌باشند چیزی بیشتر از اثبات کردن و تعمیم داده ها انجام نمی دهند. آنها نسبتهایی از اشیاء را که زیبا میدانیم توصیف میکنند و تجاربی را که آن اشیاء زیبا در ما به وجود می آورند، وصف مینمایند. اما کتاب های دیگری نیز درباره زیباشناسی وجود دارند که پا را از اثبات حقایق فراتر می نهند؛ آنها شامل توصیه هایی می شوند که دستورالعملی است برای چگونگی خلق هنر خوب و زیبایی واقعی و چگونگی ارزیابی و نقد صحیح آنها. به عبارت دیگر، زیباشناسی صرف نظر از توصیفات، به تجهیزات و توصیه ها نیز می پردازد. آن صرفا یک علم تجربی، توصیفی، روانشناختی، جامعه شناختی و تاریخی نیست: جنبه های دیگرش دارای ویژگی هنجاری می باشند. در فرانسه زیباشناسی قرن هفدهم عمدتأ هنجاری بود، اما در بریتانیا زیباشناسی قرن هجدهم توصیفی. این ثنویت و دوگانگی چهارم زیباشناسی است.
 
مثل برخی از رشته های دیگر، در زیباشناسی نیز تجویزات می توانند مبتنی بر پژوهشهای تجربی باشند. در این مورد، تجویزات نتایجی ساده هستند ناشی از توصیفات. اما همیشه اینگونه نیست. آنها گاهی نه از حقایق و داده های اثبات شده بلکه از اصول مفروض و معیارهای ذوق و سلیقهای ناشی می شوند که در دوره های خاصی مورد تأیید بودهاند. در این مورد، ثنویت و دوگانگی میان زیباشناسی توصیفی و تجویزی در بیشترین حد افراط قرار دارد.
 
منبع: تاریخ زیباشناسی، جلد اول، ووادیسواف تاتارکیوچ، ترجمه: سید جواد فندرسکی، صص16-13، نشر علم، تهران، چاپ أول، 1392